سلام من میلاد هستم17 سالمه اما یه اتفاقی واسم افتاده که میخوام واستون بگم حال کنید ما تازه به اپارتمان جدیدمون اومده بودیم آذز ماه سال 89 بود که یه روز که میرفتم مدرسه تو اسانسور یه دختری و دیدم هم سن وساله خودم در جا خشکم زد اخه قبل از اینکه بیایم تو این خونه خدا خدا میکردم یه دختر خوشکل همسایمون باشه. خلاصه اون روز گذشت منم پیگیر آمار گرفتن از این دختره شدم با خواهر کوچیکم دوست شده بود فهمیدم اسمش بیتاست بچه طلاقه با عمشو پدر بزرگشو باباش زندگی میکنه عمش همیشه اونجا نبود میومد یکی دو روزی پیششون میموند کاراشونو میکرده میرفت من نزدیک سه ماهی تو نخ بیتا جون بودم تا شب چهارشنبه سوری که با بچه های مجتمع اتیشی روشن کردیمو جشن گرفتیم منم که همش تو نخ بیتا بودم خودمو هی بهش نزدیک کردم سعی میکردم باهاش رابطه بر قرار کنم اونم معلوم بود خوشش اومده میخاستم برم جلو و شمارمو بهش بدم که یادم اومد دوست خواهر کوچیکمه شب چهارشنبه سوری تموم شد من رفتم سراغ گوشیه خواهرم تا شمارشو بردارم یه ساعت با خودم کلنجار رفتم تا بلاخره اولین اس و بهش دادم اونم تا فهمید منم به قول معروف بهم پا داد و دوستیه منو بیتا از همونجا شروع شد البته خیلی چیزا رو چون لازم نبود ننوشتم اما همین قدر بگم که واسه رسیدن به بیتا خیلی زحمت کشیدم. آغاز سال نود مصادف بود با اغاز دوستیه منو بیتا عزیزه دلم منو بیتا خیلی هم دیگرو دوست داشتیم هر روز هم دیگرو میدیم اما اصلا راضی به سکس با من نمیشد با هزار زور فقط تونستم پستوناشو بگیرم سرتونو درد نیارم بیتا منو تشنه ی خودش کرده بود فقط بهم لب میداد و سینه در ارزوی کونش مونده بودم اما یه نفر دیگه بود که خیلی تو نخ کس وکونش بودم اونم خاله ی بیتا بود عمش خیلی سکسی بود پستونای سفت و فرم دار کون گنده که جای کیرم توش خالی بود لبایی که همیشه از روژ لبش برق میزد البته بیتا هم اینارو داشت اما نه به خوبیه عمش خاله ی بیتا یه پسر کوچولویه 2ساله هم داشت با یه شوهر ریقو که نمیدونم آزاده جون به چیه این رفته که با ازدواج کرده بود آره اسم خاله بیتا ازاده است ازاده با مادرم خیلی صمیمی شده بود هر موقع میومد پایین خونمون من میرفتم تو اتاق و از سوراخ کلید دیدش میزدم تا اینکه خیلی با هم خورشتی شده بودیم جلوی من دیگه روسریشو در می اورد چادرشم از سرش مینداخت و مثل هلو جلوی من مینشست منم که از کیر شقم خجالت میکشیدم میرفتم تو اتاق.آزاده از دوستیه منو بیتا هم خبر داشت واسه همینم یکم بهش حس نزدیکی میکردم من یه روز آخرای اردیبهشت بود نزدیکه امتحانای خرداد سال نود منم مدرسم تعطیل شده بود و مدرسه نمیرفتم هولو هوش ساعت دوازده بود دیدم تلفن خونمون زنگ کی بود ؟ازاده جون به مادرم گفت که وقتی میلاد اومد بهش بگو بیاد بال یه سری خرید دارم بره انجام بده و بیاد آخه من واسش بیشتر موقع ها خرید میکردم. منم که خونه بودم رفتم بالا درو باز کردم یکم اینور و اونورو نگاه کردم دیدم کسی نیست یهو ازاده و دیدم از دهنه در اومد وااااااااای دیوونه شدم یه تاپ قرمز با یه دامن کوتاه ناخونایه لاک زده ای جاااااااااااااااان من که مات شده بودم بهم گفت بیتا نیستش رفته خونه عموش تا فردا هم نمیاد (من اینو میدونستم چون شبه قبلش که به هم اس میدادیم بهم گفته بود) خودمو گرفتم گفتم ازاده خانم مثل اینکه خرید داشتین؟ گفت اهان اره خرید دارم (انگار اصلا یادش نبود)بعد بهم گفت اول بیا یکم تو کارام کمکم کن کسی نیست کمکم دارم اشپزخونه و تمیز میکنم این بیتا هم که یکم کار نمیکنه خلاصه یه ریز داشت کس کس و شعر میکفت منم محو تماشایه ازاده جونم بودم وقتی دلا میشد تا شورتشو تپلی کسش پیدا میشد یکم دست مالیدم فهمیدم حس کرد اما به روش نیوورد تازه اومد اینور تر تا بیشتر بهش بخوره من قشنگ پشت سره ازاده بودمو دست مالیش میکردم تا کیرمو چسپوندم در کونش گفت میلاد داری شیطونی میکنیا من از خجالت سرخ شدم اصلا نفهمیده بودم دارم چیکار میکنم گفتم اره ببخشید از این تعجب کردم که چرا دعوام نکرد بهش گفتم تقصیره خودته اینجوری اومدی جلوم منم جوونم دلم میخواد خب گفت سرتو بگیر بالا میلاد بایدم دلت بخواد چرا از اول به خودم نگفتی که میخوای عزیزم (همه چیو به نفع خودش تموم کرد انگار فقط من میخاستم نه اون هیف که ضعف نشون دادم)با ازاده رفتیم تو اتاق گفت درش بیار منمن هول کرده گفتم چیو باورم نمیشد به چیزی که ارزوشو داشتم رسیدم گفت کیرتو دیگه میخوام برات ساک بزنم منم کامل لخت شدم کیرمو کذاشتم دمه دهن ازاده که واسم ساک بزنه با یه ریتم خیلی خوبی داشت ساک میزد یدفه بهش گفتم ازاده جون گفت بله عزیزم گفتم میشه لباتو ببوسم گفت چرا نمیشه فدات شم لباشو اوورد جلو و تا میتونستم ازشون خوردم پستوناشو میمالیدم تا اینکه تاپشو در اوردم دستمو به ارومی رو بدنه نازش میمالیدم هی تا نزدیکه پستوناش میبردم گاهی هم نزدیکه کسش شورتش خیس شده بود زبونمو بردم رو نافشو چرخوندم شکمشو انقدر خوردم تا اینکه اه اه های ریزش به گوشم رسید صدای اه اهش هی بلند تر میشد میگفت اه اه اه جونم ازاده فدات شه میلاد …کرستشو در اوردم پستونای سفید و فرم دارش حالا تو دستام بودن یه لب ازش گرفتم و با زبون رفتم سراغ شورتش شرتشو با دندون در اوردم حسابی حال کرد یه اه ناز کشید حسابی حشری شده بود منم مشغول خوردنه کس ناز و بی موش شده بودم -اه اه میلاد بکنم دیگه مردم اه ه ه ه ه اومدم بذارم دمه کسش که گفت اول کونمو بکن منم کذاشتم تو کونش انگار شوهرش فقط از کس کرده بودش کفتم ازاده کرم دارین خیلی خشکه یکم از ترشحات کسش مالید و انگشت کرد به کیرم کفت حالا بکن توش منم کونشو حسابی گشاد کردم ازاده به حالت هفتی خوابید کفت میخام کسمو جر بدی ببین چه کسیه همش ماله خودته گذاشتم دره کسش اروم اروم کردم توش تا اینکه ریتمشو تند تر کردم ازاده هم همش میگفت اه ه ه قربونه کیرت برم اه بکن جرم بده جووووووووون ا ه ه ه ه کیرمو در اوردم گذاشتم دمه دهنش اونم زور گرفتو ساک میزد بین ساک زدنم هی میگفت اووووووووووم با یه لذت خاصی اینو میگفت دوباره کردم تو کسشو تا اینکه گفتم ازاده داره ابم میاد گفت بریز رو سینه هام منم ابو با فشار خالی کردم رو سینه هاش با دست ابمو مالید و انگشت کرد به سینش تو بغلش ولو شدم اماده شدم که برم پایین اصلا یادم رفته بود واسه چی اومدم و میخواست چیکار کنم ازاده هم گفت هر وقت تنها شدم میگم بیامب مال هم باشیم درست مثل بیتا حالا دو تا دوست دختر دارم از یه خونه با این تفاوت که بیتا از رابطه ی منو عمش خبر نداره.
0 views
Date: November 25, 2018