با سلام من قبلا یه داستان گذاشتع بودم راجب سکس با خواهر خانم امروز میخوام از یه سکس جدید براتون بگم که چند بار برام اتفاق افتاد مغازه من افراد فقیر زیادی رفت و آمد میکردن یه خانمی بود حدود ۴۶ ساله که زیرپوش و جوراب میفروخت چهرش خیلی بیشتر از سنش میزد یه روز این خانم بر حسب درد دل به من گفت برای پسرش باید کامپیوتر بخره ولی توانشو نداره منم از اونجایی که دوستی داشتم تو کار کامپیوتر دلم سوخت و بهش قولشو دادم روزی که خواست بیاد تحویل بگیره دیدم با یه خانم چادری اومد همچین قیافه خوبی نداشت تحویلشون دادم دیدم خانمه خیلی نگاه میکنه حدود ۲۶ ساله بود شب خونه نشسته بودم دیدم اس داد که تشکر میکنم و خدا خیرت بده و یه سوال از کامپیوتر پرسید چند شب کارش این بود و یکم دردو دل کرد کار به جایی رسید که درخواست داشت همدیگرو ببینیم قرار گذاشتیم سر قرار که رفتم هرچی گشتم نبود دیدم اونطرف یه خانم شیک پوشی ایستاده باورم نمیشد اومد جلو دیدم خودشه چه پالتویی عجب هیکلی بعد اونروز خیلی صمیمی شدیم منم واقعا دیدم افتادم تو کوزه عسل چت هامون خیلی سکسی شده بود اونم یکسالی بود طلاق گرفته بود و شهوت پایان وجودشو گرفته بود تا رسید روز موعود و خواستیم بالاخره بعد چند وقت کار و تموم کنیم دقیقا ۲۶ اسفند سال گذشته قرار گذاشتیم رفتیم بیرون زمانی که چت میکرد خیلی حشری بود ولی وقتی کنارم تو ماشین مینشست با حیا رفتار میکرد اونروز بعد رفتن بیرون بهش پیشنهاد دادم بریم خونه ولی قبول نمیکرد با قول اینکه کاری نمیکنیم بالاخره اومد رفتیم داخل خونه اسمش لیلا بود خیلی زیبا و با وقار اومدیم بعد نشستن یکم شوخی کردیم و رفتم جلو صورتشو بوسیدم یواش یواش لباشو گرفتم چه طعم زیبایی بود لبهاشو میمیکیدم و زبون تو زبون هم میچرخوندیم چه حالی داشتیم دوتامونم غرق شهوت مست بوسه بودیم یبار دیگه صورتمو کشیدم عقب نگاه به چشماش کردم خمار خمار بود دوباره صورتمووبردم شروع به گرفتن لباش کردم من لیلا جان عاشقتم عزیزم خیلی دوستت دارم لیلا ایمان من پایان وجودم مال خودته منو بگیر تو سینت بغلش کردم و با پایان وجودم میبوسیدمش شروع به خوردن گردنش کردم خیلی شهوتی شده بود بلندش کردم بردمش طرف اتاق خواب افتادیم روی تخت مثل آدمای گرسنه افتادم تو جونش پایان گردنشو میبوسیدمو میمیکیدم خودمو رسوندم وسط خط سینه ش یه سینه ناز ۷۵ خیلی زیبا بود ادکلن تنش لحظه لحظه تنمو داغ تر میکرد سینه هاشو شروع به خوردن کردم بقدری شهوتی بود که ارضا شد لباسامونو دیگه در آوردیم و شروع به خوردن بدنش کردم زبونمو کشیدم رو شکمش تا برسم به کوسش چه کس زیبایی توپول ماه چه بویی زبونمو انداختم چاک کوسش چه آبی انداخته بود به ولع میخوردم ااااااخ چه کسی من لیلا جان عشقم چه کس قشنگی داری لیلا بخورش عشقم همش مال خودته بخووووووور وای دارم میمیرم زبونتووبکن توووووووش من لیلا جانم اجازه هست توی اون حالت خوردن دوبار ارضا شد منم یواش سرشو گذاشتم نوک کوسش وای که چه داغ بود با یه حرکت کیرمو فرستادم تو تنگ تنگ لیلا ایمان عشقم یوااااااااش پاره شدم خیلی تنگ بود بالاخره یه سالی کیر به خودش ندیده بود شروع به تلمبه زدن کردم به مدلهای مختلف لیلا آاااااخ قربون کیرت کیرتو قربون مال خودمه مال خودمه بکن وای مردم جون لیلات نیاییا یه نیم ساعتی تلمبه زدم و اون دوبار دیگه ارضا شد دیگه نوبت من بود که ارضا بشم یه تلمبه میزدم درمیاوردم کوسشو میخوردم اینکارو بالای ۳۰ بار انجام دادم بعد دیگه انقدر زدم تا کشیدم بیرون پاشیدم روی سینه ش آبم انقدر با فشار اومد زیاد برای اولین بار بود انقدر ازم آب خارج شد بعد بوسیدیم همو لباس پوشیدیم بردم رسوندمش الان نزدیک یکساله رابطه داریم باهم به هم محرم شدیم و منم هواشو دارم خیلی دوستش دارم اگه خوشتون اومد بگید براتون از سکس های بعدیم مینویسم فقط مودب باشید پایان این داستان حقیقت داشت باتشکر که داستانمو خوندید فداتون حشری باشید همیشه نوشته ایمان
0 views
Date: January 28, 2020