سکس با خانم شوهر دار ممنوع

0 views
0%

برای نصب نرم افزار روی کامپیوتر دفتر دوستم فرهاد رفته بودم خونش،فرهاد یه خانوم خیلی خوشگل داره به اسم پریسا که بدون اغراق شبیه کاترین هیگله ولی خیلی خوش اندام تر از اون.خیلی هم خانوم خوش برخورد و فهمیده و مهربونی هم هست.با من هم خیلی صمیمیه،اون روز اولش مثل همه روزها بود و مثل همیشه با من میگفت و میخندید و دور هم شاد بودیم تا اینکه کار کامپیوتر و اموزش اون نرم افزار تموم شد و خواستم برم خونه که فرهاد اصرار کرد باید بمونی و ناهار دور هم باشیم،از من انکار و از فرهاد اصرار و دیگه نتونستم دعوتشون رو رد کنم و موندم،فرهاد گفت تا تو بری دست و صورتت رو بشوری منم میرم یه 10 سیخ چنجه میخرم با پلو میزنیم به بدن.من رفتم دست و صورت بشورم دیدم پریسا از پشت در دستشویی رد شد و از پشت شیشه مات در حس کردم چیزی تنش نبود.اولش یخورده تعجب کردم ولی بعدش گفتم حتما اشتباه دیدم،خیلی ریلکس دست و صورتم رو خشک کردم و اومدم بیرون که یکدفعه خشکم زد،پریسا روی کاناپه لخت لخت دراز کشیده بود و داشت بهم نگاه میکرد،باورم نمیشد،پوستی سفید که از زور سفیدی میشد رگهای زیر پوستش رو بشماری،سینه های درشت که فکر کنم سایز 80 بود و نوکشون دقیقا صورتی بود و اندازه یه بند انگشت نوک داشت و زده بود بیرون،پاهاش رو هم باز کرده بود که میتونستم کس و کونش رو هم ببینم،کس و سوراخ کون کاملا همرنگ تنش و صاف صاف .خشکم زده بود،بهم گفت بیا دیگه،بیا بغلت کنم کارت دارم،بیا تا فرهاد نیومده .خشکم زده بود،نمیدونستم باید چیکار کنم،پریسا رو از ته دل دوست داشتم،عاشقش بودم ولی نه برای سکس و از طرفی هم خودتون رو بذارید جای من،توی هپروت بودم که رفتم جلو،سریع دست انداخت رو کیرم و شروع کرد به مالیدنش از رو شلوار و من هنوز توی هپروت.یکدفعه بهم گفت خو چوب خشک،تو هم یه کاری بکنی بد نیستا.به خودم اومدم،دست رو دراز کردم طرف سینه هاش و خواستم نوکشون رو بگیرم و باهاش ور برم دستم نزدیک بدنش شد و گرمای وجودش خورد به دستم،یه لحظه به خودم اومدم و گفتم الاغ،این همون پریسایه که دوستش داشتی،عاشقش بودی،داری چه غلطی میکنی؟.باور کنید یانه خم شدم و یه بوس کوچولو از پیشونیش کردم و گفتمپریسام،عزیزم،من عاشقتم،دوست دارم،میپرستمت،تو خانم بهترین دوستمی،از من نخواه باهات سکس داشته باشم گل من.دوباره پیشونیش رو بوسیدم و رفتم سمت در.دیدم یکدفعه زد زیر گریه زاری و با صدای بلند و های های اشک میریخت،از همون اولش که تو عروسیشون موقع خداحافظی گریه زاری کرد فهمیدم طاقت دیدن چشمهای خیسش رو ندارم.دوباره پاهام شل شد و برگشتم ،دلم هری ریخت پائین،دیدم زانوهاش رو بغل کرده و گریه زاری میکنه و میگه پارسا،بخدا من جنده لاشی نیستم،به جون فرهادم،به جون تو من جنده لاشی نیستم،منم عاشقت بودم ولی فکر کردم دوست دارم باهات سکس کنم،تو رو خدا من رو ببخش،هرکاری میکنی بکن،حتی اگه خواستی به فرهاد بگو چی شده ولی فقط من رو ببخش،خواهش میکنم من رو ببخش.دوباره رفتم سمتش و پیشونیش رو بوسیدم و گفتم عزیزم،شما کاری نکردی که من ببخشمت،به فرهاد هم نیازی نیست بگم،وقتی اومد بهش بگو مادرم زنگ زد و گفت حالش خوب نیست و منم سریع رفتم.ایندفعه سریعتر رفتم سمت در و از خونه خارج شدم،حالم خوب نبود،منتظر آسانسور نشدم و از پله ها رفتم پائین،در حیاط رو که باز کردم چشمتون روز بد نبینه،فرهاد رو دیدم که داشت کلید مینداخت که در رو باز کنه بیاد تواز اعماق وجودم گر گرفتم،آتیش گرفتم،حس کسی رو داشتم که خلافی کرده و داره از پلیس در میره،فرهاد پرسید کجا؟با من من کردن گفتم حال مادرم خوب نیست و گفته زود بیا،گفت منم الان میام باهات،گفتم نه برو بالا،پریسا هم حال مساعدی نداره.اینو گفتم و دویدم سمت ماشینم و فرار.توی راه از پریسا یه اس اومد که نوشته بود فرهاد اومد،من تازه لباس پوشیده بودم،ولی اشکهام رو دید و گفتم برا مادر تو نگرانم.خیلی مردی.توی راه مدام به این فکر میکردم که اگه من با پریسا سکس میکردم و میرفتم الان چه حسی داشتم یا از اون بدتر اگه موقع سکس فرهاد در رو باز میکرد و میومد تو چه اتفاقی می افتاد؟با شناختی که من ازش داشتم یا من و پریسا رو میکشت یاخودش رو،که البته فکر میکنم خودش رو میکشت.از اون روز به بعد تلاش کردم هیچ خللی در رفت و آمد به خونه فرهاد و پریسا ایجاد نشه تا یه وقت پریسام فکر نکنه ازش آزرده خاطر شدم،بیشتر از همیشه بهش محبت کردم و بیشتر از همیشه دوستش داشتم و دارم تا حس نکنه که اون ماجرا باعث شده نظرم نسبت بهش عوض بشه،یه روز که رفته بودیم جنگل و فرهاد رفته بود دم ماشین منقل بیاره رو بهم کرد و گفتپارسا جان،بخدا اون روز نمیدونم چی شده بود،به خدا من خراب نیستم،به جان فرهاد به جز فرهاد تو اولین و آخرین مردی هستی که بدنم رو دیده،تو رو خدا باور کن.منم بهش گفتم کدوم روز؟من؟کی بدنت رو دیدم؟چرا چرت میگی؟.دوباره دیدم چشاش سرخ شد و داشت اشکهاش در میومد که فرهاد سر رسید و پریسا هم خودش رو جمع و جور کرد.آره دوستای گلم،من یکی تا حالا که با خانم شوهر دار سکس نداشتم ولی پشت دستم رو داغ میکنم که اگر موقعیتی به مراتب بدتر از اون روز پیش اومد دیگه معطل نکنم و بلافاصله فرار کنم،فکر کنید،فرهاد میومد بالا و من رو در حال سکس با پریسا میدید،خدا واسه هیچ مردی نیاره این صحنه رو.آمیننوشته پارسا

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *