سکس با خانم صاحبخانه

0 views
0%

سلام من مهدی هستم و 32سالمه.متاهل و یه بچه دارم داستانی که میخوام براتون بگم مربوط به پارسال میشه که توی یه خونه مستاجر بودیم و خانم صاحبخونه باعث این خاطره ی قشنگ شد.من از همون روز اول که این خونه رو اجاره کردیم از خانم صاحبخونه خوشم اومده بود اما هیچ وقت فکر سکس با اون رو نمیکردم.ما 5سال پیش این خونه رو اجاره کردیم و تا پارسال که خونه خریدیم اونجا بودیم…از خانم صاحبخونمون بگم ، یه خانوم 29 ساله با قد و هیکل معمولی و پوست واقعا سفید و در کل حشری بود.(بعداٌ فهمیدم).داستان کردن این خانوم از اینجا شروع شد که لیلا خانوم یه روز عصر زنگ زد و سراغ خانومم رو گرفت (اینو بگم که خانوم من و لیلا با هم خیلی دوست بودند و هر روز عصر با هم میرفتن پیاده روی و هوا خوری-هنوزم دوستن-و لیلا هم برای بیرون رفتن زنگ زده بود)اتفاقاٌ خانومم و پسرم رفته بودن خونه ی عمش ومن به لیلا گفتم که نیستن و اونم خداحافظی کرد.بعد از حدود 10 دقیقه دیدم دارن در میزنن(ما طبقه ی پایین ساختمون بودیم و صاحبخونه طبقه ی بالا و ورودیمون مشترک بود)رفتم درو باز کردم دیدم لیلا دم دره با یه تیپ متفاوت با همیشه .آرایش غلیظی کرده بود و یه لباس یقه باز خیلی خشکل پوشیده بود با یه چادر سفید نازک سرش،یه بشقاب دستش بود که توش چند تا شیرینی بود و گفت خودش درست کرده و آورده که ماهم از دستپختش بخوریم و بشقابو به من داد که موقع دادن بشقاب دستش رو عمداٌبه دست من زد منم بشقاب رو ازش گرفتم و رفتم خالی کردم براش آوردم و اونم دم در منتظر بود موقع پس گرفتن بشقاب دوباره دستش رو به دستم مالوند و این دفعه مکث کرد طوری که حرارت دستش رو حس کردم بعد خداحافظی کرد و بایه لبخند و نگاه عجیب از پله ها رفت بالا و در حین رفتن برگشت نگاه کرد و دوباره لبخند زد.وقتی رفت من هنوز دم در بودم وبه این حرکتش فکر میکردم که چه منظوری داشت و بادیدن این حرکات و تیپش یه فکرهایی توی ذهنم اومدکه خیلی دلم می خواست عملی بشه.اون روز گذشت و بعد حدود 2 ماه خانومم و پسرم رفتن خونه ی پدر خانمم که در نزدیکی شهر ما توی یه شهر دیگه زندگی میکنن و من تنها بودم یه روز عصر دوباره لیلا زنگ زد و چون خبر داشت خانومم نیست دیگه سراغ اون رو نگرفت و گفت فلان کتاب آشپزی رو می خواد واگه هست بیاد بگیره منم گفتم هست بیا پایین ببر.وقتی اومد دم در برای بردن کتاب بازم نگاههای عجیب و حرکات عشوه ای داشت و من فهمیدم که خانوم میخاره ودلش می خواد که من خارشش رو کم کنم(اینو بگم که در این دو ماه هر وقت میدیدمش یه جورایی نگاه میکرد که معلوم بود منظور داره)وقتی کتاب رو بهش دادم این دفعه طوری دستش رو به دستم زد که من انگشتاش رو گرفتم و توی دستم نگه داشتم و اونم یمینطور باهام حرف میزد و منم انگشتاش رو فشار میدادم و توی چشاش زل زده بودم که یه دفعه دست دیگم رو گرفت و فشار داد منم دستش رو کشیدم که بیارم توخونه اونم مقاومت کرد ونیومد منم کشیدمش طرف خودم و از پشت چسبیدم به کونش وای عجب بچه کونی داشت دستاش رو رها کردم و سینه هاش رو میمالیدم اونم ساکت و آروم ایستاده بود که چادرش افتاد و منم از پشت گردنش شروع کردم به خوردن و کشیدمش به سمت داخل خونه و اونم بدون مقاومت اومد بردمش روی مبل نشودمش و شروع به خوردن لباش کردم و اونم میخورد و آه و نالش بلند شده بود(راستی شوهر لیلا همیشه تا شب سرکار بود و بچه هم نداشتند)دستمو بردم از زیر لباس سینه هاش رو میمالیدم و با دست دیگم از پشت کونش رو نوازش میکردم بعد از چند دقیقه لباسش رو در آوردم و سوتینش رو بازکردم و شروع به خوردن سینه هاش کردم که باعث شد حسابی حشری بشه و اونم لباسای منو در آورد و فقط شورتم رو باقی گذاشت ،بعد از خوردن سینه هاش اومدم سراغ شلوارش و شلوارو شورتش رو با هم در آوردم و با یه کس ناز وسفید مواجه شدم که هنوز بیادش جلق میزنم.افتادم به جون کسش و وحشیانه میخوردم و میلیسیدمش و اونم حسابی آه و ناله میکرد و کیرمو از روی شورت میمالید بعد از چند دقیقه ای که کسش رو خوردم بلند شد و شورتم رو درآورد و کیرمو گرفت تودستش و میگفت بکن دیگه دارم میمیرم پس کی میکنی توکسم .ساک زدن دوست نداشت و کیرمو نخورد سرش رو گذاشت روی مبل و کونش کرد طرف من و میگفت یالا بکن جرم بده مال تویه منم سر کیرمو(یه کیر متوسط دارم-14سانت-)با آب کسش خیس کردم و آروم فرستادم داخل و شروع به تلمبه زدن کردم با یه دستم گردنش رو گرفته بودم و با یه دست دیگم سینشو میمالوندم دو سه دقیقه ای کردم دیدم داره آبم میاد درآوردم و نشستم روی مبل و اونم روی کیرم نشست طوری که پشتش به من بود و بالا پایین میرفت و من از حرارت کسش و دیدن لرزش باسنش خیلی حال میکردم و خیلی زود آبم اومد و خالی کردم توکسش و اونم ارضا شد و ولو شد روی من بعد از چند دقیقه بلند شد لباساشو پوشید و منو بوسید و رفت.بعد از اون چند بار دم در مالوندمش و یک باردیگه هم موقعیت پیش اومد کردمش و از وقتی که از اون خونه امدیم فقط یه بار دیدمش و دیگه خیال کردنش رو از سرم بیرون کردم و شایدم اگه شرایطش فراهم بشه بازم بکنمش،نمیدونم شایدم نهامیدوارم که خوشتون اومده باشه.نوشته مهدی 206

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *