متن خاطره سلام .زانیارهستم 32 سالمه میخوام از خاطره سکس با خوانمی که 11 سال بزرگترز از خودمه براتون تعریف کنم….من حدود5ساله هر روز صبح برای ورزش به پارک میرم هر روز بعد از ورزش وهوازی بد مینتون بازی میکنم. ما تقریبا یه گروه شدیم که هم اقایون هستن هم خانوما .یه روز داشتیم بد مینتون بازی میکردیم یهو پای یکی ازخانومها پیچید افتاد زمین از درد داشت گریه زاری میکرد.وقتی خانومهای دیگه پاشو دیدن گفتن پاش رگ برگ شده وباید دکتر بره.منم که ماشین باخودم برده بودم گفتم بیاید ببریمش دکتر. خلاصه به اتفاق یه خانوم دیگه بردمش دکتر.پس از معاینه رسوندمش دم خونشون گفتم زنگ خونتونو بزنم اقاتون بیاد گفت ای اقا اقامون کجا بود مردم سال 84 فوت کرده .باکمک اون یکی خوانوم بردیمش تو ومن خداحافظی کردمو رفتم .این کار جرقه اشنای من شد بعد از دوهفته که حالش خوب شد اومد پارک از بابت اون روز تشکر کرد .از اون روز به بعد خیلی حس نزدیکی به من میکرد واین باعث شد حسه شهوتی به اون پیدا کنم .از یک رو چون از من بزرگتر بود خجالت میکشیدم بهش چیزی بگم.یه روزکه تعداده کمی پارک اومده بودن منو اون بازی دوبل انجام دادیم قرار شد هرکی باخت صبحانه بده من هم از قصد باختم رفتیم صبحانه بخوریم.وقتی تو ماشین نشستیم از سر گذشتش تعریف کرد میگفت دیگه قصد ازدواج نداره .من قبلا از دوستام شنیده بودم که خانومهای میان سن حس شهوت بالای دارن باورم نمیشد .تو ماشین میگفت از بازوات خوشم میاد شروع کرد ماساز دادن بازوم . شوگولی منم از خدا خواسته سریع سیخ شد منم مجبور شدم هی تو گرمکنم این ور انورش کنم. اون متوجه این حرکت من شد گفت بیا بریم خونمون صبحانه بخوریم .گفتم مشگلی برات پیش نمیادگفت نه من تنها زندگی میکنم یه پسر بیشتر ندارم اونم تهرانه .هم درس میخونه هم کار میکنه.خلاصه رفتیم خونش شروع کرد برای اماده کردن صبحانه .موقعه خوردن صبحانه فهمیدم بد جور تو کف شوگولیه منم دلمو زدم به دریا یه لب ازش گرفتم.فکر کردم عکسالعمل بدی انجام بده . دیدم چشماشو بست رفت توحس .شروع کردم دوبارلب گرفتن اونم شروع کرد به خوردن لبام. من تا اون روز سکسهای که با خانومهای دیگه داشتم همشون تو سن سال خودم بودن .برای عرضا شدن خودم باید هر کاریرو میکردم .تجربه من از دخترهای جوان این بوده که همیشه عمق احساسشون بیرون نمیریزن. خلاصه دستمو گرفت رفتیم تو اتاق خواب لباساشو دراورد .باورتون نمیشه بدنش مثل دخترای 24 ساله بود سینه های متوسط خوش فورم باسن زیبا .با اینکه یه بار حامله شده بود شکمش اصلا چین نداشت .شروع کرد به در اوردن لباس من . شوگولی منم داشت خودشو میکشت .وقتی شرتمو از پام دراورد سریع شروع به ساک زدن کرد نمیدونید چه جوری ساک میزد معلوم بود خیلی وقته ارگاسم نشده .داشتم دیونه میشدم فکر نمیکردم خانم اونقدر حس داشته باشه. بلندش کردم خوابوندمش روی تخت مثل ادمهای حریص شروع کردم به خوردن کسش .یه زره که خوردم زود ارگاسم شد.موهامو گرفته بود صورتمو محکم به چوچول کسش فشار میداد.از اون زنهای بود که کیرو باتمام وجودش دوست داشت .بعد از چند دقیقه که دوباره سرحال شد بلند شدو برگشت گفت از پشت بزار تو کسم منم جنگی پریدم پشتش کیرمو گذاشتم در کسش یه فشار دادم اروم رفت توکسش .تا ته فشار دادم چه کس تنگی داشت از زور شهوت داشت ابم میومد گفتم بریزم ابمو توکست .گفت لذت سکس به ریختن اب تو کسه .دوتا دیگه تلمبه زدم ابمو ریختم توکسش.اونم پس چند لحظه دوباره ارگاسم شد.وقتی ارگاسم شد گفت اگه بدونی کیر چقدر لذت داره یه زرشو به کسی نمیدی .من اون روز 3بار ارگاسم شدم اون 4بار .از اون سکس به بعد دیگه نتونستم با دخترهای جوان حال کنم چون طوری منو سیراب کرده .حاضرم براش بمیرم .الان مدت سه ساله باهاش هستم.ویه پیشنهاد به جوانهای عزیز اگه کیسی مثل عشق من به پستتون خورد قدرشو حتمی بدونید……..بدرود.نوشته زانیار
0 views
Date: November 25, 2018