سکس با دخترهای دایی

0 views
0%

یه روز رفتم خونه دایم پسر دایم لباس پوشیده بود بره بازار کسی خونشون نبود گفتم بقیه گفت رفتن خونه دایی رضا و منم که با سمیرا داریم میریم بیرون سمیرا هم دختر دایمه.رفتم داخل تا مشکل کامپیوترشونو حل کنم. وقتی داخل شدم کسی اونجا نبود و بدون معطلی رفتم و پای سیستمشون داشتم با کامپیوتر ور میرفتم که صدای دختر دایم سارا اومد با خودم گفتم مگه نرفته بودن خونه دایی بازم صدا زد سمیرا من رفتم دم در حمام دیدم در حمام بازه رفتم سرکی کشیدم داخل دیدم سارا لباس تنش نبود و لخت لخت بود منم همیشه حشری کیرمو گرفتم توی دستم و بلندش کردم مثل اینکه منتظر بود تا کمرشو بشوره و نمی دونست که رفتن بیرون منم دلمو زدم به دریا لباسامو زود در اوردم رفتم تو داشت سرشو میشست متوجه داخل شدنم شد و خیال کرد که سمیراس اخه سرش پر کف بود گفت پشتمو بشور منم لیفو برداشتم وصابونی کردم و شروع به شستن کردم یه شرت و سوتین سفید تنش بود گفت خره سوتییونو باز کن تا اینو گفت بازش کردم و از فرصت استفاده کردم و یه نگاهی به پستوناش کردم عجب خوشکل بودن می خواستم همون موقع بکنمش ولی نمیشد وقتی کارم تموم شد خواستم برم سر کار خودم بهم گفت شرتمو در بیار و باسنمم بشور چشمام از کاسه زد بیرون خیلی جلوی خودمو گرفتم تا متوجه نشه که سمیرا نیستم.شرتشو از پاش کشیدم پایین وای چه کون سفیدی انامش باریکو قلمی بود و یه کون بزرگ همیشه ارزو میکردم که لختشو ببینم اخه توی خونه همیشه لباسهای ازاد میپوشد بعضی وقتها خط سینههاشو میشد دید و دیدن خط شرتش خیلی حشریم میکرد خلاصه شروع به شستن کردم سرمو میبردم پایین تا کسشم ببینم خیلی لحظه باحالی بود کیرم داشت منفجر میشد پس چرا لاشو نمی شوری پاهاشو از هم باز کرد و منم دستمو بردم لای پاش ای کاش لیف دستم نبود و شروع به شستن کردم گفت یه بار دیگه کمرمو بشور میخوام تمیزمیز باشم دارم میرم پیش مسعود اخه یک هفتس ندیده منمو خیلی تو کفه این دوتا خواهر خیلی با هم جور بودن من که همون جا موندم که یه باره صدای پسر دایم اومد از ترس شاشیدم تو خودم که یه باره گفت سمیرا بدو درو ببند و برگشت طرف من تا منو توی اون وظع خواست جیغ بزنه که در دهنشو محکم گرفتم و گفتم برات توضیح میدم فقط ردش کن اروم دستمو از روی دهنش برداشتم و جواب داد گفت چیه پس سمیرا کجان گفت تموم کردی لباستو بپوش و بیا خونه دایی رضا همه اونجان سمیرا هم اونجان خواست بره گفت راستی بابک رفت یه نگاهی بهم کردو گفت اره دعا میکردم که کفشامو توی جاکفشی نبینه و رفت صدای بسته شدن در که اومد یه نفس راحتی کشیدم سمیرا با اخم گفت خوب رفت حالا برو بیرون گفتم کجا برم تنم پایان صابونیه گفت خوب چرا اومدی توکه تنت صابونی بشه گفتم خودت گفتی گفت من صداسمیرا کردم نه تو اومدم بهت بگم ولی دیدم در بازه و خانم خوشکله میگن پشتمو بشور دور از معرفته که خواستتو انجام ندم گفت انجام دادی خودتو بشور و برو گفتم نه راستی مسعود کیه گفت هم کلاسیمه میخوام ازش کتابامو بگیرم گفتم کتاب چه ارتباطی به تمیزی توو تو کف بودن اون داره ها ناقلا گفت به تو چی گفتم به من چی یه نگاهی به من بکن با این حرفهایی که زذی دارم از شق در میمیرم بعد میخوای بری نسیه رو بچسبی نگاهی به کیرم کرد و گفت من که نمیخوام با اون کاری کنم گفتم همین الان حموم میکنم تا سفید بشم که خیال نکنی سیاهم گفت نه دروغت نمیگم گفتم دروغ نمیگی یا میگی به خودت ربط داره منو میخوای چکارکنی ها من با این حال که بیرون نمیرم گفت نرو پشتشو کرد به من و رفت زیر دوش منم از پشت چسبیدم بهش کیرمو گذاشتم لای پاش گفت ولم کن کثافت من خیلی بهم بر خورد محکم یکی زدم پشت سرش یه باره برگشت با گریه زاری گفت چرا میزنی گفتم میخوای بری کس بدی بهت میگم مارو هم یه نگاهی کن کلاس میزاری کیرمو گرفتم تو دستم نشوندمش جلوی پام گفتم بخور باگریه و ترس شروع کرد به ساک زدن اخ که چه حالی میداد بعد خوابوندمش کف حمام پاشو باز کردم و کسشو برانداز کردم کسش توپولی بود گفتم حیف نیست که اینو قبل از اینکه من بکنم مسعود بکنه جلوش بازو تازه ازدواج کرده بود و به بعلت اختلافاتی که با شوهرش داشت از هم می خواستن جدابشن گفت که با من اینکارو نکن گفتم چرا نکنم اره گفت اخه چیزت خیلی بزرگه میترسم پارش کنی گفتم نترس یه طوری میکنمت که بهت حال بده خلاصه با هزار اخو اوخ کیرمو کردم توی کس تنگش و شروع کردم به کردن به روشهای مختلفی کردمش دیگه دردش تبدیل شد به حال گفت خیلی حرفه ای هستی گفتم کجاشو دیدی باهام راه بیای حال بیشتری بهت میدم و همین طور میکردم میخاست ابم بیاد که یه دفعه صدای سمیرا اومد که میگفت تموم نیستی یه ضد حالی خوردم گفت نه برو منم میام همه خونه دایی رضاهستند گفت میدونم درو باز کن تا بیام داخل گفت نه برو تا بیام مگه میرفت کیرم از ترس پنچر شد گفتم دکش کن تا بره تا ابرومون نرفته که یه باره سمیرا گفت با با در و باز کن تا کسی نیومده یه حالی کنیم دیگهدیدم سارا قیافش رفت تو هم و لبشو گاز گرفت من فنر زدم گفتم چی میگه ها حال کنه بهبه درو باز کن بیاد تو گفت تو که میری پیش مسعود من چکار کنم خوب منم دوست دارم دیگه گفتم درو باز کن کشتیش یه نگاهی بهم کرد گفت مواظب باش هنوز دخترهها گفتم باشه درو باز کرد گفت بیا تو گفت چقدر بد اخلاق من توی ال حمام بودم و منونمیدیداومد تو و گفت میخوای حال کنی برو حال کن سمیرا تا منو دید که لخت هستم جا خورد گفت وای تو اینجا هنوز حرفش تموم نشده بود که سمیرا گفت بعدا برات تعریف میکنم و اومد طرف من و گفت بیا خجالت نکش از خودمونه منم دیگه پیش مسعود نمیرم اخه خیلی بهتراز مسعود حال میده من که تو کونم عروسی شد یه کس و یه کون سفید خوشکل مال خودم شودن.سمیرا اولش باور نمیکرد ولی تا دید کیرم تا اخر تو کس خواهرشه کم کم اومد جلو نگاه میکرد کیرمو از کس سمیرا دراوردم بلند شد و گفت که بیا جلوبیا برای خودت حال کن و بهم گفت مواظب باشم گفتم باشه پدر مواظبم سمیرا با خجالت اومد جلو کیرمو دادم دستش گفتم خجالت نکش سمیرا هم اولش اینطور بود خوشکله شروع کرد به ور رفتن سیمرا هم گوشه حمام نگامون میکرد گفتم بشین روزانوهات تا بکنم پشتت زانو زد و کونش قمبل شد وای چه صحنه ای یه کس دست نخورده کیرمو تفی کردم و گذاشتم در کونش سرش که رفت تو خودشو سفت گرفت دردش اومده بود بعد از چند لحظه خودشو شل کرد تا بیشتر بکنم تو منم کردم تا کیرم توی کونش جا گرفت یه دودقیقه ای طول کشید اخه خیلی درد داشت وسوسه میشدم که بکنم جلوش سمیرا توی حال خودش بود و داشت با کسش ور میرفت کیرمو از کونش کشیدم بیرون در گوشش گفتم میخوای بکنم تو کست گفت پردم چی گفتم بیخیال پرده پدر مگه نمی خوای حال کنی هرموقع بخوای خودم میکنمت و می خوای مثل سمیرا بشی و طلاق بگیری گفت میترسم گفتم نترس کیرمو گرفتم و میمالیدم به کسشوباهاش حرف می زدم خیلی حشری شده بود و صداهاش بیشتر میشد یه باره گفت بکنش تو دیگه کشتیم منم بی معطلی کردمش تو یه جیغی کشید سمیرا گفت چکارش کردی بهت گفتم یواش بکنش منم گفتم خودش گفت سمیرا گفت ولش کن بزار بکنه دارم حال میکنم بعد خوابندمش کف حمام که بکنمش خون از کسش زد بیرون سر کیرم هم خونی شده بود سمیرا یه نگاهی بهم کرد و گفت دیونه پارش کردی گفتم خودش خواست بعد سمیرا گفت بزار بکنه منم کیرمو تا اخر کردم تو و شروع کردم به کردن به سمیرا گفتم داره میاد چکارش کنم بدش به سمیرا.سمیراهم گفت بریزش روی سینه هام منم با فشار ریختمش روی سینه هاش سارا گفت راحت شدی حالا می خوای چکار کنی چرا پارش کردی منم گفتم می خای مثل خودت بشه اگه ساکت باشید کسی چیزی نمیفهمه خوب یه نگاهی به سمیرا کرد و گفت با کسی در مورد امروز حرفی نمیزنی گفت باشه ولی جلو عجب حالی میده ها بعد حمام کردم و رفتم خونه بعد از اون جریان سارا با مسعود بهم زد و سمیراهم پایه خودم شد و هر موقع که پیش میومد یا سه تایی یا تکی باهم حال میکردیم.

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *