سلام.اسم من سیاوش.این خاطره رو برای این مینویسم که خودم کاری کردم که اگر میدونستم هیچ وقت انجامش نمیدادم.متاسفانه این موضوع واقعییه .من الان 30 سالمه 3 سال که از همسرم جدا شدم و ادم گرم ودیر ارضایی هستم.چون خانمم یک ادم سردی بود که تو سکس همیشه کم میاورد و خسته میشود منم مجبور بودم ارضا بشم چون سکس رو ول میکرد و میخوابید.هیچ وقت لحظه سکسی خوبی نداشتم با خانمم با اینکه ما زمانی که ازدواج کردیم من21 و خانمم 18 سالش بود.همیشه فکر با یک دختر کم سن و سال که داغ واسم ارزو بود چون کارم زیاد بود وقتی نداشتم که خودمو در گیر مسایل سکسی کنم تا اینکه 2 ماه بعد طلاقم خیلی دلم سکس میخواست.رفتم تو چت و با یک دختر 2 دبیرستانی دوست شدم. اولش بهم دروغ گفت سنشو بخاطر همین باهاش چت کردم ولی بعدا اعتراف کرد که چرا دروغ گفته.حرفامون تو چت ادامه دار بود منم از خودم میگفتم اونم همش سوال میکرد.شمارمو گرفت و فردای اون روز زنگ زد صدا از جای شلوغی میومد مثل بازار یا مترو اون موقع حدسم به مدرسه نمیرفت..اسم دختره تینا بود و با شیطونی و خنده های مسخره پشت تلفن عصابمو خرد میکرد.به در و دیوار میخندید الکی .دیگه به مغزش شک کرده بودم و حس کردم این سنش کمه.اصرار میکرد که سنش 25 ساله ولی بهش نمیخورد شک داشتم تا اینکه باهم قرار گذاشتیم .هیچ وقت تینا رو نمیتونم فراموش کنم چون هیکل سکسی اون حالمو بد میکرد و همیشه زیر شلوار لی کیرم درد میگرفت جوری که بعدا شلواره پارچه ای میپوشیدم.یک هیکل تو پر برنزه وزن حدود 60 قد در حدود 167 لبای درشت و دستای کشیده و ناخن بلند که همیشه لاک میزد و این کارو بخاطر من میکرد جون بخاطر مدرسه نمیتونست و باید پاک میکرد خلاصه کون برجسته و سینه سفت و درشت و نوک دار که زیر مانتو معلوم بود.احساس کردم که بچه است ولی بعدا دیدم ازش نمیتونم بگذرم اونم تو این مدت که با من صحبت با تل میکرد به من وابسته شده بود و چون اوضا خوبی نداشت تو خونه و کسی بهش محبت نمیکرد از من خوشش اومده بود.روز اول که تو ماشین دستمو گرفت منم که حالم بد بود و چیزی نمیشود و چیزی هم در مورد سکس نگفتیم. وقتی که رسوندمش بهش گفتم سنت کمه و نمیتونم باشم و بمونم چون میدونستم درد سر میشه ولی اون عاشق شده بود .وکار از کار گذشته بود.ورفت وقتی رفتم خونه بهم زنگ زد و تینا گفت همه جوره باهام میمونه و نمیخواد که برم.منم بهانه اوردم که منصرف بشه.همه چی گفتم ولی کار ساز نبود تا اینکه بهش گفتم اگر سکس باشه بازم هستی ؟تینا هم گفت اره .دیگه بهانه نداشتم. بهش گفتم کی وقت داری و میای خونمون اونم با یکم مکث جواب داد که میام ولی تنها باشیم و فیلم و عکس هم نباشه .منم گفتم باشه.3 روز بعد 5 شنبه زود تعطیل میشود.گفت نمیخوام با لباس مدرسه ببینمش بخاطر همین 1 ساعت دیر تر اومد سر قرار .ساعت حدود 4 بود و منم کلا شب تنها بودم.اونم به بهانه سینما با دوستاش تا 8 رو از خونه اجازه گرفته بود.اون روز رو فراموش نمیکنم.وقتی اومد تو ماشین کفش پاشنه دار 7 سانت مانتو تنگ کوتاه شلوار لی راسته و یک شال صورتی انداخته بود باور کنید هنوز که این خاطررو میگم نفسم حبس میشه از خدا چی میخواستمو چی شد.فاصله نیم ساعته تا خونرو دست تو دست بودیم اون بخاطر خجالتی بودنش بهم دست نمیزد و قرمز شده بود چند باری هم به پاشو سینش دست زدم تا اینکه رسیدیم خونه من سعی میکردم اروم باشم .اون اول با مانتو و همون لباس های تو ماشین نشست تا عادت کنه بعدش واسش اب میوه اوردم و کنارش نشستم و گله کردم که چرا سنشو بهم دروغ گفته اونم شرو عکرد به توجیح که چون نمیخواسته من برم دروغ گفتهخلاصه تینا رو ازش پرسیدم که مانتو شو در بیاره اونم قبول کرد و روسریشم برداشت.وایچی بود خانمم تو اون چند سال اینقدر واسم خوشگل نکرده بود که تینا برای بار اول پیشم اینقدر خوشگل کرده بود موی بلند و چشمای درشت و گوشواره بزرگ حلقه ای و لبهای درشت ماتیک صورتی و تنه برنز و تاپ صورتی نصفه اصلا جلو خودمو نمیتونستم بگیرم دستمو انداختم پشت سرش و شروع کردم از زیر گردنش نفس کشیدن و صورتمو بهش میکشیدم دیدم نفس نفس میزنه و دستمو بردم رو شکمش و شروع کردم به اروم مالیدن چشماشو نگاه کردم دیدم حشری شده دستمو بردم لای پاش و مالیدم دیدم شروع کرد به ناله بلند منم دیدم شاید کسی بشنوه تو راه پله اوردمش تو اتاقم بهم گفت کسی نیاد یهو تا من گفتم نه عزیزم اه بلندی کشیدو افتاد رو تخت منم از خدا خواسته لباسامو در اوردم و اونم که همش ناله میکرد و صدام میزد. من فقط شرتمو در نیاوردم بهم گفت سیاوش من تا حالا تجربه نداشتم تورو خدا اذیتم نکنی منم گفتم نه عزیزم جاتون خالی بود من از رو لبش شروع کردم رفتم تا گردنش چنان ناله ای میکرد که حال منو هم بد کرده بود چه برسه اون بد بختی که صدامونو میشنید. منم اومدم تا قفسه سینش سینه دروشتو نوک دارش بهم چراغ میزد با اون دستم سینشو گرفتم و شرو کردم مالیدم سینه سفتش عالی بود تاپشو زدم بالا دیدم ی سوتین توری خط دار تنشه که مشکی بود و بندش دور گردنش گول خورده بودم چون بند دور گردنش مال سوتین بود نه تابش چه میدونستم والا خلاصه بند دور گردنشو باز کردم و سینه هاشو لمس کردم و لیس زدم به نوکه سینش که رسیدم از خود بی خود شودو از رو شورتم کیر نازنینمو سفت گرفت اول دردم گرفت بد یواش تر واسم مالید و انگشت کرد منم به کارم ادامه دادم شورتم خیس شده بود از پیش ابم منم یواش یواش رفتم پایین دکمه شلوار لیشو باز کردمو زیپ رو کشیدم پایین انگار خواب میدیدم سعی میکرد پاشو سفت کنه اینقدر لیسش زدم که پاشو باز کرد وقتی شلوارشو کشیدم یواش یواش ی شورت خطی توری که ست بود با سوتینش دیوونه داشتم میشدم لبه شورتشو که زدم کنار اینقدر ازش اب اومده بود که خجالت میکشید من ببینم منم که از کیر درد حالم بدو یک دختر اینجوری رو اگر دیونش نمیکردم تو حشری کردنش ول کن نبودم مخصوصا اینکه اولین بارش هم باشه اون دختره خلاصه چنان از لای کسش خوردمو اون ناله کرد که منو کشید بالا شروع کرد ساک زدن واقعا داشت ابم میومد و داشتم مقاومت میکردم که گفتم میخوام بره توش اونم گفت هر کاری میخوای بکنی بکن فقط دردم نگیره منم از پشت این کیر نازنینو کردم داخل کونش که چشمام خمار شد اون ناله بلندی کردو منم کیرمو خیسس میکردم که راحت تر بره اینقدر تنگ بود که نفسم بند میومد جایی که خودم میخواستم بکشم عقب اون نمیذاشت دستمو میکشیدم رو تنه سفتش و سینشو میک میزدم تختو چنگ میزدو همش صدا میزد منم هی جواب میدادم که جون چی میخوای اون چشماش خمار بود و هر کاری میخواستم تو هر حالتی انجام میداد من خوابیدم و اون نشست از کون سره کیرم که تا داشت میرفت توش ناله منم در امده بود سینشو میمالوندمو اونم چنان ارضا شد که جیق زد منم ابمو ریختم تو کونش اون روز گذشت وقتی به سکسمون فکر میکردم حالم بد میشود چند باری باهم سکس داشتیم ولی از پشت . اونم یک جورایی ول کن من نبود خوشش اومده بود اینقدر که تو مدرسه واسه هم کلاسی هاش تعریف کرده بود از من از سکس نه ولی از خوبی و مهربونی این چیزا که خودم باور کردم فرشتم وخبر نداشتم . تو دوستای تینا 1 دوست حسود بود که به تینا حسودی میکرد و جوری که من فهمیده بودم باور نکرده بود حرف تینا رو که دوستی بنام سیاوش پیدا کرده داستان اصلی من از اینجا به بعد شروع میشه که حسادت دخترا بعضی وقتا روح ادمو زنده میکنه .تا اینجا بگم که یک روز زنگ تفریح تینا موبایلشو تو کلاس جا میزاره و همون دختر حسوده که اسمش پریسا بوده شمارمو بر میداره و تو گوشیش نگه میداره تا فضولی کنه.ادامه داستان رو بعدا میگمتا بعد سیاوش
0 views
Date: November 25, 2018