این داستان نیست یه خاطره است که مربوط به چند سال پیش میشهمن بچه تهرانم و کارم دکوراسیون. یه روز یکی از مشتریام که خانوم و مطلقه است بهم زنگ زد و ازم خواست تار کار دکور رستورانشونو تو یکی از جزیره های جنوب انجام بدم آخه قبلا تو تهران کار دکوراسیون خونشونو انجام داده بودمو اوونم خوشش اومده بود . منم قبول کردم . باید بگم که این خانم یه دختر داشت بنام درنا که ازدواج کرده بود و یه پسرم داشت و دفعه قبل یه چند کلامی با هم راجع به کار صحبت کرده بودیم بعدا فهمیدم که طلاق گرفته و با بچش رفته پیش مامانش .خلاصه کارای اندازه گیری و ساخت انجام شد و منو 2 تا نصاب واسه اجرا رفتیم اوونجا تو حین کار خانووم … دائم منو واسه شام دعوت میکرد خونشون آخه واسه ما هتل گرفته بودو بچه ها بعد از کار میرفتن هتل .منم معمولا قبول میکردم و میرفتم چون کلا خوانواده مقیدی نبودن خیلی راحت با دختره کپ میزدم تا اینکه شماره تلفن بینمون ردو بدل شد و شروع کردیم به آشنایی بیشتر .کارمونو خیلی زود تموم کردیم چون هوا گرم بود میخواستیم زودتر برگردیم که با پیشنهاد خانووم صاحب کار من بچه هارو فرستادمو خودم یه چند روزی بیشتر موندم میخواستم برم هتل که نذاشتن و من رفتم خونشون. معمولا شبا با درنا تنها میشدیم چون مامانش قرص خواب میخورد زود میخوابیدو برادرشم واسه صحبت کردن با دوست دخترش که تهران بود میرفت مخابرات که نزدیک بود و از باجه جلوی اونجا زنگ میزد که چند ساعت طول میکشید گفتم که خوانواده مقیدی نبودن و براشون مهم نبود که من با دخترشون تنها میمونم.یکی از شبایی که تنها بودیم شروع کردیم به گپ زدن که صحبت به سکس کشیده شد ولی من چون تو اوون خونه مهمون بودم اصلا فکر سکس کردن با درنا رو نمیکردم ولی اوون خیلی با حرص راجع به سکس حرف میزد . ما معمولا تو اطاق میشستیمو مامانش تو اطاق خودش میخوابید و پسر درنا هم کنار مادربزرگش میخوابید. تو اطاق کنار هم نشسته بودیمو حرف میزدیم که حس کردم حرفامون دیگه کاملا داره سکسی میشه و ما هم کاملا به هم نزدیک شدیم درنا دیگه نتونست طاقت بیاره و اوومد نشست تو بغل من منم که جا خورده بودم با اینکه خیلی دلم میخواست باهاش سکس کنم ممانعت میکردم بهش گفتم برادرت یا مادرت میان اونم که فکر همه جارو کرده بود گفت مامانش که بیدار نمیشه برادرشم کلید نبرده و بیاد مجبور در بزنه . دیگه دلو زدم به دریا شروع کردم به لب گرفتن ازش اینقدر شهوتی شده بود که از همون اول اه و نالش بلند شد یواش دستمو بردم سمت سینش سینه های کوچیکی داشت باهاش بازی میکردمو گردنو گوششو میخوردم دیگه داشت از حال میرفت اوونم دستشو برد سمت کیرم منم راست کرده بودم و نمیتونستم رو نکنم دستمو یواش کردم تو شرتش و شروع کردم با کسش بازی کردن از همون اولش خیس بود میگفت پریدیش تازه خوب شده و به خاطر همین ترشحاتش زیاده کم کم لباسامونو در آوردیمو اوون شروع کرد به ساک زدن چون تازه پریدیش خوب شده بود من کسشو نخوردم ولی کلی با چوچولش بازی کردم که دیدم ارضا شد ولی اینقدر شهوتی بود که حس میکردم داره کیرمو با میک زدن میکنه و حی میگفت منو بکن جرم بده کیرم دیگه عین سنگ شده بود خوابوندمش رو تخت و پاهاشو باز کردم کیرمو گذاشتم رو سوراخ کسش یخورده مالوندم و بعد یواش فرو کردم تو عمرم کس به این تنگی نکرده بودم واقعا تنگ بود یه کس سفید و بی مو و تنگ واقعا عالی بود تو حین اینکه تلمبه میزدم بهش گفتم من از کونم میخوام که دیدم مخالفتی نداره یخ ده دقیقه تلمبه زدم و البته باترس چون مامانش تو اطاق بغل بود و هر لحظه امکان داشت برادرش بیاد داشت آبم میومد که ازش پرسیدم چیکار کنم یادش رفته بود دستمال بیاره گفت عیب نداره میخورمش تو همین حین اوون واسه دومین بار ارضا شد ولی بازم میخواست چون یه سالی بود سکس نداشت داشت آبم میومد که کیرمو درآوردم و اوونم شروع کرد به خوردنش که آبم آومد میک میزدو با تخمام بازی میکرد اینقدر بهم چسبید که عین مستا شده بودم یکم دراز کشیدمو رفتم خودمو شستم میخواستم لباس بپوشم که گفت مگه نمی خواستی از کونم بکنی گفتم دیره یهو برادرت میاد زنگ زد به برادرش اوونم گفت که جلوی مخابرات دوستشو دیده و با هم رفتن خونشون خیالم راحت شد یه کرم آوردو کیرمو و کونشو چرب کرد بعد میخواست که داگی بخوابه که من نذاشتم خوابوندمشو پاهاشو دادم بالا اول یه کوچولو کردم توش گفتم الان دردش میاد یه وقت جیغ میزنه دیدم نه از کسش گشادتره وکلی داده بعد تا ته کردم توش و تلمبه زدم داشت لذت میبرد و با آخو اوخش به منم القا میکرد به حالتای مختلف خوابیده و ایستاده کردمش تا آبم اومد و تو کونش خالی کردم بعدم لب بازی کردیمو منم رفتم حموم و تو اطاق خوابیدم اونم رفت پیش مامانش تو اوون چند روزی که اونجا بودم با هر فرصتی با هم سکس میکردیم بعدها تو تهرانم خونه ما با هم خوابیدیم الان یه 2 سالیه ازش خبر ندارم ولی هنوزم تنگی کسش از یادم نرفته.امیدوارم این تجربه من واستون جالب باشه و تونسته باشم خوب بیانش کنم ممنون.نوشته شب گرد
0 views
Date: November 25, 2018