سکس با دختر همکلاسی

0 views
0%

سلام .امروز تصميم دارم اين وقت ازادى كه دارم رو براتون اين داستان رو بنويسم.فقط يك نكته اينكه من ‎ZhChG‏ ندارم برا همين ببخشيد.اين داستان رو به 2اسم مستعار على و مينا مينويسم .سال 88 بود كه وارد داشنكاه شدم همراه با يكى از دوستام هر 2نفريمون يك جا قبول شده بوديم و با هم ميرفتيم دانشكاه با هم برميكشتيم.خيلى با هم دوست بوديم تو كلاس ولى به دخترا ميخنديديم و مسخرشون ميكرديم.همشون از دم افتضاح بودنزشت….تا يك روز سر كلاس برنامه نويسى يك سانشجوى جديد اومد ما تا حالا نديده بوديمش.استاد ازش سوال كرد كه اين مدت كجا بودى اونم جواب داد كه كلاسم رو جا به جا كردم.از اون به بعد ما همش تو نخ اين دختر تازه وارد بوديمخداييش خيلى خيلى محشر بود.تو كلاس فقط همين مينا بود بين بقيه كه قيافش خوب بود و همه دنبالش بودن.يه روز استاد كفت كه ميخوام ازتون امتحان بكيرمكسى نخونده بود اما مجبور شديم امتحان بديم.منكه خودم بلد نبودم اما دوستم با كلك يه جيزايى نوشت .جند دقيقه بيشتر نمونده بود دوستم ديد مينا منتظر تقلب نشتسه دوستم بدون مكث يك بركه ى تقلب كه جك نويس خودش بود رو داد به مينااونم تند تند همرو نوشت اومد بيرون.تو راهرو جلوى دوستم رو كرفت و كلى تشكر كرد ازش.همين تقلب باعث ايجاد رابطه بين ما شد.من خوشم ميومد ازش اما جرأت نداشتم برم جلو دوستمم همينطور.اينقدر ديكه نرفتيم جلو تا يك روز من مريض بودم نرفتم دانشكاه دوستم تنهايى رفت سر كلاس.اخر شب بود ديدم دوستم زنك زد كفت كه مخ دختررو زدم برات رديفش كردم.منم همينجورى موندم كفتم اخه ججورىكفت تو راه بركشت(ما ترم اول با مترو برميكشتيم خونه)تو مترو ديدمش اونم منو ديد وقتى رسيديم اخر خط ديدم اونم با من اومد.هرجور بود بالاخره رفتم جلو و باهاش صحبت كردم و شمارمو دادم بهش.من دهنم باز موند كفتم ايول بابا.بعد كفت تازه اينو بكم كه همسايه هم همستيممن تو كنم عروسى بود اينو كه شنيدم.يه كم با هم صحبت كرديم و بعد قطع كرديم تا ببينيم جيكارش ميشه كرد.2روز بعدش دوباره تو دانشكاه مينا رو ديديم.ايندفعه جون شماره رو داده بود بهش دوستم اخلاقش و رفتارش عوض شده بود.خودش ميومد جلو سلام ميكرد و ميرفت.منم يه بار رفتمكه داشت رد ميشد بهش يه تيكه انداختم مينا هم از خدا خواسته وايساد به خنده و حرف زدن.اونروز اينقدر تو راهرو با هم بوديم و خنديديم كه كلى با ما حال كرده بود.من وقتى دوستم نبود يواشكى شماره ى خودم رو دادم بهش.اما دوستم ميدونست و از اول كلا برنامه ريزى كرده بوديم.بعد از يك هفته حرف زدن بحث كس و كون رو باز كردم ديدم خانم از من بدترهبه دوستم كفتم اين كردنش كارى نداره بدجور خودش ميخواد و شرط بستيم كه من سر هفته ى دوم دوستى اينو كرده باشم.يه جند روز ميرفتيم با مينا دانشكاه و اينقدر حشرى بود كه تو كلاس وقتى غروب ما كلاس داشتيم و كسى نبود شروع ميكرد به خوردن لبام.شبا هم صحبت ميكرديم اخر شبا زنك ميزم بهش حرفاى سكسى ميزم ميكفتم عزيزم كستو بخورم اينقدر از اين حرفا ميزدم تا ميكفت على ابم ريخت تو شرتم عوضىمنم خر كيف ميشدم بيشتر ميكفتم و حشريش ميكردم.يه روز ديكه صبرم تموم شد.تو داشنكاه همون ساعت اول به دوستم كفتم امروز اينو نكنم .زنك زدم خونه به مادرم كفتم قرار بود برى مهمونى كنسل شد يا نهمامانم كفت داريم اماده ميشيم بريم منم از خدا خواستم .هى تو كلاس بهش اس ام اس ميدادم كه امروز حسش نيست بيا بريم خونه تورو ميزارم خونه ى خودتون منم ميرم دنبال كارام.اونم هى ناز ميكرد.ايقدر كفتم و كفتم تا راضى شد.زود رفتيم يه دربست كرفتيم با دوستم و راه افتاديم به سمت خونه.دوستم جلو نشت منو مينا هم عقب.تو ماشين ديدم ضايع ميشم اكا كارى نكنم بايد اماده سازى كنمش همونجا دستمو كردم از عقب تو شرتش اونم هى ميكفت اروم على زشته ميبنن منم عين خيالم نبود.راننده يه جيزايى فهميده بود دوستممم كه حواسش بود و ميدونست دارم جيكار ميكنم.تا دم خونه دستمو تو كس و كون و همه جاش كردم.وقتى رسيديم دوستم از همونجا رفت خونشون منم مينا رو با التماس به صرف يه نوشيدنى بردم خونه.اولش ناز ميكرد اما بعد قبول كرد بيا اما فقط به شرط اينكه زود برهمنم كفتم باشه.رسيديم تو اسانسور كرفتم تو بغلم لباشو خوردم اونم معلوم بود دلش ميخواست و از اول هم ميدونست كه برا جى داره مياد خونه ى مارفتيم تو خونه كردمش تو حمام كفتم كستو بشو كارت دارم.بعد از جند دقيقه اومد بيرون.اول بردم اتاق مادر پدرم و خواهرم رو بهش نشون دادم اخر سر بردمش تو اتاق خودم.تا رسيديم كيرمو در اوردم كفتم بخور.هى ناز كرد كفت زشته كفتم زشت يه جيز ديكستمجبورش كردم بخوره كيرمو منم تا ته ميكردم تو دهنش.بهش كفتم بسه بلند شو ميخوام بكنمت كفت على خيلى بى شعورى زشتهمنم توجه نكردم بهش كفتم يالا ميخوام بكنمت بدجور حشرى شدم.مينا هم كفت حداقل بريم يه جاى تاريك من اينجا خجالت ميكشم.با 1000 التماس قبول كرد همونجا بكنمش.هرجى لباس تنش بود رو در اوردم كفتم بكنم تو كست كفت نه پدر ميخواى بدبخت شم.منم كرم زدم و از عقب كيرمو كردم تو كونش.واقعا فوق العاده بود كلى داشتم حال ميكردم.صداى جيغش بلندتر ميشد هى منم تند تر عقب جلو ميكردم.ابم نميومد ميكفت قرص خوردى كثافتميكفتم نه به جون مينااينقدر عقب جلو كردم تو كونش خسته شدم رفتم سراغ بدنش.كل بدنش رو خوردم .از نوك انكشتاش تا لباش.دوباره رفتم كيرمو كردم تو كونش هى ميكفت على يواش درد داره منم اصلا حاليم نبود.احساس كردم ابم داره مياد سريع در اوردم كيرمو كل ابمو ريختم رو كمرش.خودش اينهمه ابمو ديد دهنش باز مونده بود.كارمون كه تموم شد بعد از يه كم عشق بازى لباساشو كم كم تنش كرد و رفت خونه.منم زود همونموقع زنك زدم به دوستم و كفتم عاشقتم هر تلمبه اى كه ميزدم به يادت بودم و اين كس رو مديون تو هستم……از اون وقت تا حالا هر وقت كس دم دست نيست زنك ميزنم مينا زود مياد خونمون ميده و ميره.خداوكيليش به خدا كل اين داستان حقيقت داشت .ایشالا بازم وقت كنم براتون مينويسم داستاناى سكس خودم رو.نوشته‌ علی

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *