با سلام به همه دوستان میخوام خاطره ای براتون بگم که یکساله شد اتفاق افتادنشمن یه دوست دختر داشتم به اسم فاطمه اهل … استان گلستانخوشگل بودو بدن زیبایی داشت تابستون بود تولد من توی تابستونهبهش گفتم بیا واسه تولدم بریم خونه خالی قبول کرد روز موعود ک رسید من توی ایستگاه منتظرش بودم ک برسهاومد خیلی زیبا تر شده بودیه مانتوی جلو باز پوشیده بود و یه شلواز سبز رنگ ک با کفش و شالش ست شده بودتاکسی گرفتیم رفتیم به سمت خونهخونه مال یکی از اقوامون بود ک رفته بودن سفر و من نگهبان خونه بودموارد ک شدیم رفتیم طبقه بالا درارو من قفل کردم رفتم پیشش اون داشت از توی پنجره کوچه رو نگاه میکرد فکر کنم میترسیدمن بهش چسبیدم از پشت بغلش کردم داشتم گردنشو میخوردم لاله گوششو میکردم توی دهنم با دستم سینشو میمالیدم اون هیچ عکس العملی نداشتبهم برخورد ک کاری نمیکنه ازش فاصله گرفتم ۴ متری ازش دور شدم ک دیدم به طرفم میدوعه پرید توی بغلمو گفت تولدت مبارک عشقم لباشو گذاشت رو لبام و شرو به لب گرفتن کردیم منم گذاشتمش روی مبل پیراهنی ک تنش بود با سوتین رو دادم بالا سینه های نازشو گزاشتم توی دهنمنوک سینش صفت شده بودیکم سر سینشو تفی کردم با انکشت میمالیدم اون سینه دیگشم میخوردمسرمو گرفت اورد بالاشهوت رو توی چشاش میشه دیدبوسیدم لباشو بهش گفتم بکنیمبا سر تایید کردگفت اتاق خواب دارن بریم اونجابه طرف اتاق خواب رفتیم مانتوشو در اورددراز کشید روی تخت منم رفتم روشلب میگرفتیم سینه هاشو میمالیدمگردنشو میلیسیدمدم گوشش بهش ارو گفتم عشقم تمیز کردی خودتو برات بخورمبا تکون دادن سرش تایید کرد ارهبهش گفتم میدونستی میخوای بدی هااخندیدیم باهم موقع در اوردن شلوارش باسنشو از روی تخت بلند کرد تونستم شلوارو درارمشرتشو زدم کنارکسش خیس شده بود براش کسشو خوردم واقعا خوش بو و خوش مزه بودنمیزاشت براش بخورم همش سرمو میگرفت دور زد به حالتی سکس در اومد شورتشو در اوردم سوراخ کونشو لیس میزدمعالی بودواقعا داشت عشقم میمرد زیر شهوتاومد از تخت پایین لباسای خودمم در اوردملخت شدم اون اومد شرو به ساک زدن کردحرفه ای نبود تا حالا ساک نزده بودهمش اوق میزد انگار میخاست بالا بیارهاز خیر ساک زدن کیرم گذشتم گفتم دارز بکشکیرمو میمالیدم به کسش سرشو میکردم توی کسش نگاه به صورت فاطمه میکردمچشاشو بسته بودخیلی مراقب بودم به پردش اسیب نزنمبعد از چند دقیقه به شیکم خابوندمش که کونشو بکنماز بس تنگ بود با اون حالت کیرم توی کونش نمیرفتاوردمش لبه تخت گفتم داگی دراز بکش نمیزاشت بکنم تخت لبه داشت پاهاش درد میگرفت به هر زحمتی ک شده یکم فرو کردم توی کونشواقعا تنگ بود نمیزاشت هی زار زار میکردبلندش کردم به سمت پذیرایی رفتیم بغض کرده بود بغلش کردم گفتم عشقم دلت نمیخاد ادامه نمیدیم گفت نه لذت میبرم ولی دردم میادروی مبل نشستم اومد وکیرمو گرفت ک بکنه توی کونش ولی داشت تخمامو میترکوند بلندش کردم روی زمین گفتم به حالت داگی منتظر باش رفتم کرم اوردم و سوراخ کونشو با کرم مالیدم با انگشت کردم داخل دیدم فرار کردگفتم فاطمه چیشد گفت خیلی درد داره اوردمش گفتم اروم میکنم عشقم بیا نترس قربونت برماومد کیرمو تف زدم کردم توی کونشیکم عقب و جلو کردم دیدم داد و بیداد میکنه ولی من ادامه دادم به تلمبه زدنبعد از چند دقیقه دیگه راحت تر میکردمش به سمت کمرش دولا شده بودم دستم به کسش میرسید همزمان کسش هم میمالیدمتند تر شده بود تلمبه زدن هام و هم زمان مایدن کسشیکدفه دادی زد و شیکمشو گذاشت روی زمین ارضا شده بودمنم باسنشو از هم باز کردم و کیرم گذاشتم توی کونش تند عقب و جبو میکردم ناله های فاطمه هم اروم تر شده بودابم داشت میومد کیرمو از توی کونش بیرون اوردم و ریختم روی سوراخ کونش دسمال اوردم و براش تمیزش کردمنای بلند شدن نداشت به زحمت بلندش کردم رفت لباساشو پوشیداصرار کردم دوش بگیر اما از خیس شدن موهاش میترسیدمن یه دوش گرفتم و لباس پوشیدم و رفتیماخرین باری بود ک فاطمه رو دیدمچون دیگه نمیدونم چرا بهم سرد شده بودالان فهمیدم ازدواج کردهنوشته من
0 views
Date: April 6, 2019