سکس با دوست مادرم سیما جون

0 views
0%

سلام امیر هستم  23 ساله از ایران(نکته امنیتی )تو این سایت می خوام از سکسای واقعی خودم بگم.من عاشق سکس خانوادگی بخصوص سکس با مامی هستم ولی امروز می خوام از اولین سکس خودم بگم واستون. تقریبا یه چند روزی میشه که با سایت سایت داستان سکسی آشنا شدم واسه همین بعدی که دیدم کاربراشو ترغیب کرده که داستانای واقعی و سکسیشون رو بفرستن منم تصمیم گرفتم از اولین سکس واستون بگم.اولین سکس من با یه خانم 37 ساله بود .از دوستای مادرم بود اکثرا بعدی که کارش پایان میشد سر راهش میومد خونه ما یه سری هم به مادرم بزنه.من سیما جون صداش میزدم و همیشه دوست داشتم یه بار خودمو خودش تنها تو خونه باشیم اخه خیلی اهل شوخی بود بر خلاف مادر من که سعی می کرد سنگین باشه.این سیما حانوم ما دو تا بچه داشت یکی 9 ساله یکی دیگه هم 12ساله.بدنش یه کم چاق بود رونای بزرگی داشت سینه هاش هم بزرگ بود ولی رنگ پوستش سفید بود.تا قبل از سکسمون هیچ وقت تو فکرش نبودم تنها اروزم این بود که فقط با هم تنها باشیم تا بهتر بتونیم شوخی کنیم(کس خل بودم)خلاصه یه روز مادرم اینا رفته بودن خونه خالم و من تنها تو خونه داشتم درس می خوندم صدای ایفون در امد بدو رفتم دروباز کردیم دیدم سیما جونه.همون موقع کیرم شق کرد یه هو .بفرما زدم امد تو وقتی امد تو هال و دید مادرم نیست ازم پرسید کسی خونتون نیست مگه گفتم نه همشون تازه رفتن خونه خاله .به عمد گفتم تازه رفتن که زود پانشه بره.بعد رفتم تو اشپزخونه یه لیوان شربت اوردم واسش و نشستم جفتش.بعدی که شربتشو خورد بهش گفتم سیما جون یه سوال بپرسم.گفت اره بپرش گفتم واسه چی بعضی وقتا دیوونه میشی و اون شوخی های مسخرتو جلو مادر می کنی(اکثرا جوک سکسی تعریف می کرد)دیدم خندید و گفت تو که خوشت میاد منم که از خجالت اب شده بودم و نمی خواستم کم بیارم گفتم اره ولی نه جلو مامانم.دوست دارم وقتی تنهاییم با هم شوخی کنیم.دیدم انگار از این جمله من خوشش امد و دوست داشت ادامه بدم.گفتم خب الان دوست داری با هم شوخی کنیم گفت اره اگه جوک داری بخون واسم گفتم نه دوست دارم واقعیشو با هم تجربه کنیم دیدم خندید و گفت واقعی؟گفتم اره اگه دوست داشته باشی ولی قول می دم زیاد جلو نرم و تو هم راحت باشی.اینو گفتم که خانوم خر شه و پا بده.اونم موافق بود گفتم پس بزار از اول شروع کنیم گفت چه جوری گفتم بیا بوسم کن دیدم یه هو از سر جاش پاشد و امد لبامو بوس کرد منم دستامو دوره کمرش حلقه کردم و کون گنده سیما جونو می مالوندم.زیاد بلد نبود لبامو ببوسه واسه همین گفتم بسه حالا مانتوتو درار .گفت نه نمی خوام زیاد جلو بریم گفتم فقط یه زره دوست دارم بدنتو ببینم.راضی نمیشد ولی هر جوری بود با حرفام خامش کردم و مانتوشو در اوردم.یه تی شرت راه راه صورتی و سفید تنش بود و یه شلوار مشکلی ساده.بعد که مانتوشو دراوردم سریع تاپشو بالا زدم و سینه های بزرگشو اسیماختم بیرون.خواستم نوک سینشو بزارم دهنم که دیدم خیلی ناراحته گفتم چته سیما جون؟ گفت این جوری دارم به مامانت خیانت می کنم.گفتم اگه من خودم راضی باشم و تو هم راضی باشی دیگه به مادرم ربطی سیماره تو راحت باش. بعد که آرومش کردم گفتم می خوام لخت شیم کامل. گفت نه می ترسم یکی بیاد. گفتم مادر اینا تازه رفتن خونه خاله تا امشب هم نمیان وقتی اینو گفتم یه کم آروم شد و گذاشت لختش کنم.سریع تاپشو در آوردم و رفتم سراغ شلوارش اونم کشیدم پایین. یه سوتین قرمز تنش بود ولی اونو در نیاوردم چون خیلی از رنگش خوشم امده بود.رو سوتینه دقیقا جلو هر کدوم از سینه هاش عکس یه لب مشکی بود.خیلی تحریکم کرده بود.شورتشم از اون شورتای معمولی زنونه بود که اکثرا خانوما می پوشن.رنگش سفید بود زود شورتشو در اوردم و سیما رو انداختم رو مبل و گفتم بخواب رو زمین پاهاتو بده بالا. ولی راضی نمیشد که از جلو بکنم واسه همین فقط گذاشت یه بار کیرمو بکنم تو کسش.کسش از اونا بود که هیچ مویی نداشت .وقتی کسشو میدیدم کیرم داشت از شق دردی منفجر می شد بعد که کیرمو از کسش در اوردم بهش گفتم خب بزار فقط از پشت آروم بکنمت. دیدم به راحتی رو شکم خوابید و گفت فقط زود باش می خوام تمامش کنی.وقتی رو شکم خوابید قنبل های کونش امده بود بالا داشتم سکته می کردم بسکه سکسی بود زود یه تف ریختم ته کونش و گفتم سیما جون خودتو شل بیر تا زود کارم پایان شه و بریم لباسامونو بپوشیم. اونم هی می گفت باشه زود تمامش کن .تف که ریختم خودمم زود پریدم روش و کیرمو گذاشتم در کونش گفتم اگه دردت امد تحمل کن فقط چون زود آبم میاد اونم هیچی نگفت وقتی کیرمو با فشار هل دادم تو کونش یه لحظه منتظر این بودم که داد و بی داد راه بندازه ولی مثل این که خانوم این قدر سکس داشته از کون که کیر من واسش هیچی نبود.منم که دیدم این جوریه با فشار هی عقب جلو می کردم و نوک سینه هاشو تو دستام فشار می دادم .حدودا 5 دقیقه از کون  می کردم سیما جونو که یه هو حس کردم داره آبم میاد گفتم سیما جون آبمو چیکار کنم؟ گفت بریز رو دستمال که بدم میاد بریزی رو بدنم گفتم باشه .ولی این قدر حشری بودم که یه هو تمامشو بین رونای گندش ریختم وقتی هم دیدم کار از کار گذشته دوباره کیرمو فشار دادم تو کونش که این بار نشونه گیرم درست نبود و کیرم رفت لای پاهاش و چند بار عقب جلو کردم که ابمو خوب بیاد بعد که سیما جون فهمید ابمو کجا ریختم فقط فحش به پدر مادرم نداد و جیغ نزد. زود پریدم از اتاق دستمال اوردم و آبمو از روی پاهاش پاک کردم. بعد که پاشد بره شورتشو بپوشه گفتم سیما جون کیرمو می خوری که یه هو عصبانی شد و گفت برو گمشو اگه میدونستم این قدر ادم نامردی هستی حتی باهات سلام هم نمی کردم. منم که دیدم این جوریه و داره جنده لاشی بازی در میاره گفتم دفعه دیگه هم می کنمت اگه بیای خواستی هم نیای خونمون لطف کن وقتی شوهرت و بچه هات نیستن بگو تا خودم بیام تو خونتون جرت بدم ولی این بار از جلو . سیما دیگه عصبانی شده بود زود لباساشو پوشید و گفت حیف اون مادر که تو پسرشی منم گفتم خیف اون شوهر که یه خانم جنده لاشی مثل تو رو داره.از اون روز به بعد سیما جون هر وقت میاد خونمون خودشو خیلی سنگین می گیره جلو من منم که دیگه کس و کون تکراری واسم معنی نداره.اینم اولین سکس واقعی من بود.تو داستانای دیگه از سکس خودمو و دختر همسایمون واستون می گم.منتظر باشید.

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *