اسمم یاسر بچه اهواز البته از دهات اهواز این یک داستان دروغ نیست بخدا عین حقیقته چند سال بیش که سرباز بودم رفتم مرخصی خونه بعد از چند روز باید به هندیجان که محل خدمتم بود بر میگشتم اون روزا وضع مالی خرابی داشتیم بدرم موقع رفتن فقط شش تومان بهم داد برای کرایه .خلاصه از اهواز حرکت کردم تا رسیدم ماهشهر وچون ساعت 9 شب رسیدم اتوبوس برا هندیجان نبود رفتم دنبال سواری همه راننده ها گفتند دربس تا هندیجان 8 تومنه خاستم تو ترمینال بخابم فردای اون روز برم چون بول نداشتم اما چندتا از این بچه قرطی ها رو دیدم گفتم حتما نمیذارن بخام یا ساکم میدوزن یا تا صبح باید بیدار بمونم رفتم دنبال تاکسی دربسی گفتم شاید کسی دلش برحم بیاد ومن برسونه خلاصه یه راننده میان سال گفت بیا سوارت کنم تا جاده اصلی بعد با ماشین سنگین که رد میشن حتما میرسوننت گفتم باشه سوار شدم یه براید بود تا جاده که رسیدیم دیدم برهوت بود وتاریک گفتم ولک تو بیا من برسون هندیجان بخدا کرای ات از دوستام میگیرم بهت میدم اونم قبول کرد به سوی هندیجان حرکت کردیم یک ساعت راه بود یکم که رفتیم دیدم راننده حرفای عجیب قریبی میزنه فهمیدم منظورش چی بود گفتمش ببین من عربم بچه بچه کونی نیستم اگه منظورت که من بچه کونی ام اشتباه میکنی اگر هم دیگه از این حرفا بزنی دعوامون میشه گفت پدر من یه چیز دیگه میخام تو این حرفا صدای ظبت بالا برد و دستش اروم اروم اورد روی کی کیرم گذاشت من دهاتی که کیفی اینجوری ندیده بودم گفتم بذار کیرو بماله منکه عمرا کس بکنم بذار تو این قحطی کون بکنم چه اشکالی داره بعد کمی که کیرم عین دندن ماشین سفت شد و عین برنج محسن قد کشید گفتمش باشه میکنمت اما باید کرایه ازم نگیری گفت باشه گفت حال برو صندلی ععقب بشین یکم با بستونام بازی کن من که از خدام بود رفتم بعد ابنیه ای خیلی حشری شد یه جاده خاکی بود من اونجا برد یه بتو کهنه یه دب اب از صندوق ماشین اورد بیرون من که تا ان زمان باکسی سکس نکردم گذاشتمش هر چی بگه انجام می دادم خلاصه گفت ممهمه هام بخور خوردم بعد گفت روی بتو دراز بگش رو بشت خابیدم زیب باز کرد شروع به ساک زدن. این قدر ساک زد که یهو خاستم ابم تو دهنش بریزم گفتم بیا کونم لیس بزن سرم نزدیک کونش بردم حالم بد شد خاستم بالا بیارم گفتم نمی تونم بعد یواش کیرم گذاشتم کونش شروع به کردن کردم اما دیدم عوضی من از بشت میکردم اونم جلق میزد سر در نیاوردم ابم ریختم توش دوباره شروع کردم این بار طول کشید تا ابم بریزم بعد یه دستمال داد کیرم که پر عن شده بود پاک کردم من بدون کرایه هندیجان رسیدم البته این داستان نوشتم چون اولین سکسم بود از یادم نمیره یه خاطره بیاد ماندنی بودالبته داستان برا مسلم بچه بستک بیگلری بچه تهران حسام دزفول وحمید وفواد هم گفتم خیلی خندیدیم نوشته یاسر
0 views
Date: November 25, 2018