با سلام خدمت دوستای عزیزاسم من حمیده بچه مشهدم و سال 84 که فوق دیپلمم رو گرفتم اومدم تهران پیش برادرم که برای یه شرکت مخابراتی ب تی اس نصب کنیم ، چند سال اول سخت بود و از همه بدتر اینکه خونه برادرم زندگی میکردم چون هم خونش خیلی کوچیک بود و هم زنداداشم که دختر خالمم بود حامله بود و بعدم زایمان کردو بچه کوچیک و داستان داشتیم کلا …سال 88 بود که احمد برادرم که پولامو واسم جم میکرد گفت 15 تومن داری یه جای کوچیک اجاره کن که راحتتر باشی منم که محل کارم پل رومی بود ولی یه دوست دختر نارمک داشتم که به خیال خودم فکر میکردم من خونه بگیرم روزی 40 بار اینو میکنم برا همین یه خونه سمت نارمک پیدا کردم که 45 متر بود طبقه چهارم یه آپارتمان تک واحدی که 15 تومن دادم قرار شد ماهی 150 هم کرایه بدم که نسبت به در آمد من و اسقلالی که پیدا میکردم اکازیون بود . طبقه اول صابخونه بود که یه خانم و مرد بودن با یه دختر 20 ساله و یه پسر 8 ساله مرده مکانیک ماشین سنگین بود به شدت تریاکی و داغون و زنه که خیلیم زرنگ بود و همه کاره اون زندگی بود اسمش عفت بود که خیلی محجبه میزد و 2 تا دختر ترکم طبفه دوم بودن و یه خانم و مرد جوون دیگه هم طبقه سوم بودن که کلا نبودن فقط اونجا خوابگاه بود (امیدوارم فضا دستتون اومده باشه)داستان از اونجا شروع میشه که وقتی ما خونرو اجاره کردیم احمد 10 تومن پول پیشو نقد داد و مابقی مون واسه آخر برج صابخونم گفت باشه 10-15 روز صبر میکنم و ما اساس اوردیم و بلافاصله فردا هانیه دوست دخترمو اوردم خونه که بکنم که خانم ناز کردو گفت نه و منم که بدجوری بی جایی کشیده بودم سیریش شدم یکم سرو صدا شدو نهایتا کار به جیغ هانیه کشیدو آخرم نداد که ندادو با تاپو توپو گریه زاری از پله ها رفت پایین منم تا لباس پوشیدم رفتم دیدم دور شده داره میره برگشتم سمت خونه که خانم صاحبخونه اومد و با یه اخمی وحشتناک گفت آقای جابری من اینجا دختر جوون دارم ما اینجا نماز میخونیم من به خاطر ضمانت برادرتون خونه به شما دادمو این چه وضعیه منم کاری که توش تبحر داشتم حاشا بود که گفتم من ؟؟؟؟ من که الان دارم میام خونه پی میگی شما خلاصه با عصبانیت گفت اون دنیا جواب میدی …فرداش پسرش اومد یه کاسه قرمه سبزی داد گفت مادرم داده چند روز بدش گفت اگه میخوای ما المبیمون 2 کانالس رسیور بگر وصل کن و چند با دیگه اومد گفت فلان بیسار که من گفتم عجب گهی خوردم با این که یه دست جقم اینجا نمیشه زد تا اینکه آخر برج شد و احمد یه چک 5 تومن داد گفت اینو بده صاحب خونت منم رفتم تارسیدم درشونو زدم و گفت زهر مار مهیار تیکه تیکه شده چته دوباره ؟ مهیار پسرش بود من هیچی نگفتم دیدم با یه عصبانیتی درو واکرد و من وااااای دیدم یه تاپ تنگ تنگ پوشیده و یه شلوارک ساپورت مانند تنگ که داش جر میخورد گفتم سلام خانوم ایمانی که یه لحظه یه مکث 3 ثانیه ای کرد و گفت وای شما (عفت متولد 49 بود و یه هیکل پر و چاق نه داشت یه کون بزرگ موهای همیشه طلایی شده که من تا اون موقع موهاشم ندیده بودم ولی 100 مدل هد بند داشت چهرشم خوشگل معمولی بود و معلوم بود شوهرش واسه سیر کردن این دست به تریاک شده و حالا… ) سریع رفت پشت در و گفت بفرمایین منم گفتم پول اوردم که قرار بود بیارم گفت شما چر زحمت کشیدین برین بالا میگم آقای ایمانی بیاد بگیره که رسید بده به شما منم رفتم بالا و هر پی منتظر موندم نیومد از پنجره نگاه کردم ماشین شوهرشم نبود بد جوری تو کفش رفتم گفتم اگه شوهر نداشت خوب بود که دیدم در زدن رفتم دیدم عفت خانم گفت راستش آقای ایمانی رفته مهتاب (دخترش) رو برسونه رودهن دانشگاه دیر میاد منم گفتم رسید نمیخوام چک آوردم گفت پس بدید به من اگه زحمتی نیست من گفتم بفرمایین داخل یه چایی بخورین تا چند تا ظرفم اینجا دارین بشورم بدم خدمتتون ، اومد تو و گفت چقدر تمیزین شما اون دوستتون میاد تمیز میکنه گفتم کدوم گفت همون دختر خانومه گفتم نه به خدا من که این جوری نیستم گفت راستش من با مسائل شخصی شما کاری ندارم فقط چون من دختر جوون دارم و کلیم باهاش مشگل دارم سخته که شما اینجا دختر بیارین یواش یواش داشت لای چادرشم باز میشد منم با تموم وجو هیز بازی در میووردم که گفت حالا اون خانمه چرا انقدر گریه زاری و سروصدا میکرد گفتم میخواست اذیت کنه وگرنه من که دارش نمیزدم گفت دخترا همین جورن شما یه خانم پیدا کنید که صیقه بشه راحت ترین من هنگ کردم ولی گفتم والا من خیلم برام حساس نیست این موضوع ولی گهه خوردم داشتم میترکیدم . یه چایی با پولکی اوردم گفت من خانم خوب صیغه ا سراغ دارم یکم من من کردم گفتم نه ممنون گفت ببخشید دیگه من برم گفتم چاییتون گفت مرسی پس میخورم میرم دستشو که دیدم کیرم انگار کس دیده داشت میترکید گفت این خانما رفتن مرند طبقه دومیا این سومیام که اصلا نیستن منم غروب که شما اومدین تازه مهیارو فرستادم خونه مادرم که خودمم برم اونجا که دیگه شما اومدین یواش یواش چادرش افتاد منم کس خا شده بودم گفتم خانمه که صیغه میشه چه تیپیه گفت مثل منه منم گفتم اوووف مثل شما گفت منکه پیرم یکم جوونتر گفتم نه شما اگه شوهر نداشتی کیس ازدواج بودی گفت جدی گفتم آره یه تاپ زرد پوشیده بود که بازوهای سفید و گوشتیشو دیدم روانی شدم گفتم سینش عین شما هست یکم قرمز شد گفت نه مال من بزرگتره شما چطوری میخوای گفتم مثل شما و رفتم سمتش و قید همه چیزو زدم و بقلش کردم که اومد در بره که کمرشو گرفتم واز رو مبل خوابوندمش رو زمین که گفت ولم کن میدم پدرتو در بیارن منم گفتم بده ه ه ه و گرنشو از پشت مک زدم تا زیر گوشش و همش داد میزدو فش میداد ولی کم کم بی حال شد و یه کمم اشکش اومد و منم شروع کردم لباسشو با زدن و پشت کمرشو خوردن گفت بخدا من یکی برات سراغ دارم خیلی بهتر از منننننننننه منم گفتم فقط خودت و بند سوتینشو باز کردم و پیرهنشو در اوردم گفت باشه باشه باشه صبر کن من اصلا اعتنا نکردم و شلوار ساپورت تنگشو کشیدم پایین و از رو شورت کیرموووو میمالیدم به کونش واییییییییی کونش خیلی نرم و گنده بود و گوشه هاشم جای ترک بود که نشون میداد تازه یکم پر شده شرتشو با شلوارش تا پشت زانو پایین کشیدم گفت نه دیگه پایینتر نکش منم شلوارکمو در آوردم و کیرمو گذاشتم لای قاچش واااااییییییییییییییییی از این کون هنوزم یادش میفتم مو به تنم سیخ میشه گفتم کیرمو میخوری گفت بده نند بخوره منم شروع کردم چوچوله مالیدن هنوز کسشو ندیده بودم برش گردوندم و گفتم جوووووون و کسسسسسسسسششششششششش یکم مو داشت مثلا باید 78 روز پیش اصلاح کرده بود ولی خیلی با حال بود یه کمم تیره بود چوووچووولشو یکم مک زدم دیگه ول شد و پاشو بازه باز کرد گفت زود باش الان مردم میاد گفتم تو عمرا از اون بترسی و رفتم بالا و سوتینشو در آوردم و سینه هاش که سایزش 90 بودو لیسسسسسسس میزدم وای عجب سینه های یکمم شکم داشت ولی نرمو دوست داشتنی بود گفتم ساک نمیزنی گفت نه کار دارم بسته دیگه گفتم چی بسه برگرد اونم برگشت و به شکم خوابید و دستاشو از ارنج ستون کرد و این باعث شد کوننننننننن خوشگلش که حسابی درشت بود قنبل شد و از پشت گذاشتم تو کسش که گفت اه ه ه ه ه ه و خودشو شل کرد کیرم 19 سانت بود و یواش یواش رفت تو کسسسسسسسس خوشگلش و شروع کردم تلنبه زدن کیرم کامل نمیرفت توش با این کون به این گندگی هیچ کیری از پشت تا ته نمیرفت میگفت جووووووووووون جوووووووون کیر جوووون آروم بکن و داد میزد گفتم یواش داد نزن گفت هیچ کس نیست بکن منم تن تن تلمبه میزدم که بش گفتم دستتو بزار لبه مبل قنبل کن تا ته بره توش در کسری از ثانیه قنبل کرد و کسش باز شد و شروع کردم تلنبه زدن و اونم چوچولشو میمالید و جیغ میزد که یه دفه پرید کنار که فکر کردم میخواد فرار کنه که دیدم نه ارضاع شد و ول کرد منم چون اون موقع قرص آسنترا میخوردم کمرم خیلی سفت شده بود بش گفتم کووونم میدی گفت گه بخورم همینم دیگه بسسسه گفتم نه من آبم دیر میاد گفت نکنه معتادی گفتم نه پدر کس خل و کونشو چرب کردم و سوراخشو میمالیدم گفت نکن درد داره گفتم اگه درد داشت در میارم همون حالت یواش گذاشتم تو کونش یکم واااااای وایییییییی کرد و گفت حمید جونم آروم منم یواش یواش میرفتم جولو که یه دفعه تا ته رفت تو کون تنگش وای چه لحظه ای چه صحنه ای داشتم روانی میشدم یه 7 8 دقیقه تلنبه زدم اونم هم دردش میومد هم حال میکرد که آبمو ریختم تو کوووون خشگلش و در آوردم از کونش گفت آخخخخخخخ مادر این چه جورش بود سریع پاشد زنگ زد به شوهرش گفت نزدیک میدون هلال احمره گفت من میرم گفتم کونتو پاک کن گفت باید برم حموم یک مخودشو لوس کردو گریه زاری کرد گفت تا حالا به کسی غیر مردم نداده بودم ولی از اون روز به بعد هفته 23 بار میکردمش که حتی دخترشم پیشنهاد داد که البته بگیرمش که من زیر بار نرفتم نوشته حمید
0 views
Date: November 25, 2018