سکس با مدير شرکت

0 views
0%

سلام24 سالمه باقد160 و وزن 68،تاکتن والبته همه ميگن خيلى سکسى ازاونجا براتون تعريف ميکنم که مديرشرکت بعداز30 سال به ايران برگشت.مردى60 سالهخوشتيپ وخوش پوشباکلاس و جذاب.ازابتداکه اومدايرانچشمش منوگرفته بودبهم پست داد توشرکتخلاصه کنم بعد از چشمکها و کادوها رابطمون رسيد به لاس زدن تلفنى و ايميلصبحها ميامد دنبالم و تا شرکت چندتا لب داغ ازم ميگرفت جورى که اب ازکوسم اويزون ميشدجوووووون خيلى سکسى بوديکباربهم گفت بعد از مدتها تو تونستى کيرمو شق کنى.بقدرى وابستش شده بودم که بدنم تشنه نوازشش بودمنتظربودم ببينم مادر پدر کى ميرن بيرون تازنگ بزنم بيادخونموناونم هرجابود خودشو سريع ميرسوندهميشه بايک شاخه گل ميامددفعه اول خودمو اماده کردمموهامو بازکردم تاتوکمرميک تاپ شلوارک صورتى پوشيدمتامنوديد چشماش برق زدباکفش پريدتو خونه و نزديک نيم ساعته بدون هيچ حرفى فقط لبامو ميخوردو گردنمو ليس ميزدمنم ازاسترس و هيجان فقط ااااااه ااااااه ميکردمبدنمو ميمالوندبه کيرشسفت سفت بوددستشو برد توشلوارمخجالت کشيدم اخه کوسم خيس اب بود گفت کجاست اتاقتبردمش تواتاقپرتم کردروتخت و همراه بامالوندن بدنش لبامو ميخوردخواست شلوارمو دربياره گفتم الان نهاونم قبول کردبعدازيکساعت بوس مالى ازخونمون رفت ديگه رومون بهم بازشده بودو حرفاى سکسى ميزديماون ازسکس بازنش ميگفت و ازدختراى امريکا که باانگشت پردشونو خودشون برميدارنبه کوسم ميگفت گيلاسدفعه بعدکه اومد خونمون انگاردوتايى اماده بوديم براى يک سکس داغمامان پدر مسافرت بودنصبح ساعت 8 اومدخونمونصبحانه خورديمو بعد نشستم روپاش به لاس زدن و دلبرى کردن هروقت حشرى صداش ميکردم ديونه ميشدرفتيم تواتاقديدم شلوارشو دراوردشورت نپوشيده بودعجب کيرى داشت با اون سنشبه من ميگفت گل و خودشو خارپشت پيرصداميزد.پريد رومپاهاموگذاشت روشونش و خودش پايين تخت نشست و شروع کرد به کس ليسىاووووف اوووووخ جووووون چه حالى داشت زبونشو ميکردتوسوراخ کوسممنم ديوونه ميکردبااينکه تپل بودم ازم تعريف ميکردو بدنمو دراختيار ميگرفت.کم کم دولشو اورد جلوصورتم گفتم بخورم برات گفت عاشقشم.شروع کردم به خوردن تاصداى دادشو شنيدمترسيدم گفتم چى شدگفت فقط بخورخوردمو ابش پريدبيرونازحال رفت رفتم نازش کردم چشماش بازنميشد.ناجور حال کرده بوديکم خوابيد منم خودکارمو برداشتم روکيرش اسممو نوشتم که ديدم بازداره کيرش شق ميشهفورى به شکم خوابوندمدل ميزدم ازترس که نکنه يکوقت بکنه توکوسمديدم کونمو انگشت کردداد زدم ااااااااااى گفت جوووووونگفتم درد داره ميسوزهگفت بعدش حال داره رودوزانو نشستم و اون سرکيرشو ميماليد لاى جونم بعد کرم برداشت و حسابى کونمو چرب کردکونم خيلى تنگ بودهرکار کرد نرفت توشبازانگشت کرد و هى نوکشو محکم ميکوبيدبه کونم تااينکه من جيغ کشيدمديدم عرق کرده و نفس ميزنه سرکيرش رفته بودتواااااى ااااااى ميکردمبادست ديگش چوچولمو ميماليدکم کم کونم هى بازميشد تادسته برد تو تخماش به پام ميخوردچندتاتلمبه که زد افتادم روتخت دولش دراومدازحال رفتم درازکشيد رومو دوباره بازور کرد توشدادميزد و جوووون جوووون ميکرد که ديدم دولش توکونم تکون خورد فهميدم ابش اومدهدوتايى بيحال افتاديم و بغل هم يکم خوابيدمبه ساعت نگاه کرديم11 بودواقعا نفهميديم چه جورى سه ساعت گذشتلباس پوشيد و من بابدن لخت بدرقش کردم تادم در راه که ميرفتم سينمو کونم ميلرزيد. اون دوباره داشت شق ميشدگفتم ديگه نه برو بسه امروزالانم که دارم براتون مينويسم کوسم خيس اب شده.برم يکم بمالمش اروم بشه.تادفعه بعد نوشته ؟

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *