با سلامدو ماه بود که تو یه شرکت خارجی حوالی ده ونک کار می کردم از نگاه و رفتار های منشی شرکتمون متوجه شدم که با این که سنش که منشیه جون هجده ساله که اسم مستعارش الناز بود ازم خوشش اومده.تو شرکت داشتم با سیستم ور می رفتم و کارا رو راست و ریس می کردم حواسم نبود وقت ناهار شده همه رفته بودن .اومد پیشم نشست .فلششو بهم داد گفت اینو بزن سیستمت یه کلیپ دوستم داده ببینم چیه .سیستم من پلیرش خرابه.خلاصه رانش کردیم بله طبق حدسم فیلم سکسی بود .با این که قبلا انواع و اقسام فیلم های سکسی رو نگاه کردم سریع بستمش کفت دیوونه چی کار می کنی منم چیزی نگفتم و پاشدم رفتم دستشویی .دختره گفت پدر فکر نمی کردم این قد پایه باشی آخه به این سرعت .یه لحظه به خودم اومدم سوتی دادم اصلا حتی یک ذره هم فکر نکردم .چون راهروی دستشویی و ظرف شویی یکی بود مسیرمو کج کردم و رفتم آشپزخونه یه لیوان آب آوردم و اومدم .خودش هم چنان داشت فیلم نگاه می کرد گفت ببین چه جور دارن حال می کنن .راستی شاهین احل حال هستی ؟ منم گفتم چرا که نه ؟دکمه ی مانتوشو باز کرد خط پستوناشو نشونم داد و با یه حالت ناز مانند رفت سمت دستشویی .راستش من آدم مذهبی نیستم و بیشتر غرب گرام .و طرفدار شخصیت هایی که تو غرب آدم بودند و موندند.شخصیت محبوبم هم چارلی چاپلینه که بهد از خوندن وصیت نامه ای که به دخترش داده بود عاشقش شدم و با خوندن زندگی نامش فهمیدم که فکر و عقایدش عین منه .در کل تاثیر حرفای درست افراد غیر مذهبی ولی آدم خیلی روم تاثیر داره و من این جور بزرگ شدم.خوب حالا حتما تو دلتون میگین کسکش چرا پس کفتی اهل حال هستی ؟این برمیگرده به این که از اول دوست داشتم دختر کش باشم .با این که هیکل ردیف و فیس خیلی خوشگلی دارم که هر دختری رو به خودش جذب میکنه ولی تا حالا به هیچ دختری اجازه ندادم پاشو از گلیمش درازتر کنه .ولی از شما چه پنهون منشی یه خیلی خوشگل بود و خوشگل ترین و خوش استیل ترین دختری بود که تو عمرم دیده یودم آدم خوب وسوسه میشه ولی این دلیل پذیرش من واسه رفتن به سکسگاه (دستشویی )نبود.و دلیلش لذتی بود که از دماغ سوخته کردن دخترا می بردم یا به قول خودون همون دختر کشی .خلاصه رفتم دستشویی که از پشت هم درش بسته می شد.دختره فقط یه سوتین و شرت تنش بود گفت میخوری یا بخورم .گفتم بخور .خواست دست به شلوارم ببره که ناخودآگاه دستم بهش خورد یه آهی کشید که آدمو مجنون می کرد.آره همون طور که حدس میزدم دختره پاش از گلیمش داشت میزد بیرون.و من هم طبق رفتار معمول دهن سوخته کردن دخترا بدون هیچ توجهی گوشیمو که به بهانه ی تماس خودم رو هشدار گذاشته بودم جواب دادم و اومدم بیرون.تو آخرین نگاه دختره دیدم که همین جور خشکش زذه بود.شاید فکر کنید من اسکل بودم کجا دیگه این فرصت واسم پیش میاد ولی تا حالا چندین بار واسم پیش اومده که یا طرف پایه بوده یا زمینه رو خودم فراهم کردم که پیش بیاد و دلیل این کارمم یافتن کسیه که ارزش این رو داشته باشه که عمرو دنیاتو به پاش بذاری .این عقیده ی منه که یه نفر زوج تو هست که تموم زندگیت باشه و تو تموم زندگی اون .با این که منشیه بعد از این که رفتار و عقایدمو فهمیدو دید که وضعم خوبه و بعد تموم شدن فوقم تو امیرکبیر واسه دکترا بورس کانادا گرفتم و و و ..بدجوری عاشقم شده بود و حتی روز اخر خداحافظی به گریه زاری افتاد.دلم خیلی به حالش سوخت ولی نمی تونستم دختری رو انتخاب کنم که قبل از این طبق حرفایی که خودش زده بود زیر ده نفر خوابیده بود.(نمونه ی بارزشم همون داستان کسخلی من در ازدواج جمله ی آخرش بود واقعا بعضی موقع ها بعضی داستان های این سایت مثل همین خیلی به کار میاد خیلی).شاید دختر خوبه بشه ولی پیش من خراب شده بود.به قول چارلی به سوی گم شده ام هنوز میگردم تا بیابم آن که از جنس خودم است.نوشته ؟
0 views
Date: November 25, 2018