سکس با هم خانه ای دوست دخترم

0 views
0%

سلام دوستان عزیز اسم من امیر29 سالمچندسال پیش دوست دخترمن دانشگاه شیرازبودیه روزمن سرزده رفتم شیراز که به دوست دخترم پرستو سربزنمصبح زودرسیدم انجا یه کم باماشین توی شیرازبالاپایین کردم می دونستم دوست دخترم ساعت 9کلاس داره زنگ زدم بهش سلام عزیزم خوبی مرسی چه خبر سلامتی دارم اماده میشم برم کلاس باشه عزیزم توکجای منم گفتن سرکارم باش مزاحم نمیشم خداحافظی کردم منم گازشوگرفتم رسیدو درخانه زنگ خانه زدم امددربازکردمنوکه دیدکلی شکه شده بود پریدشروع کردیوسیدنم منم شروع کردم بوسیدنش رفتیم تودوستش هنوزتوی رخت خواب بودگفت پرستو کی گفت امیر کی امیر دوستش ازتوی رخت خواب بلندشد منو که دید شوکه شده بودخندیدگفت پدر مگه تو نگفتی که تهران این که پشت در بودمنم باخنده گفتم سلام ما اینیم دیگه دوستش از زیر پتو امد بیرون وقتی چشمم به دوستش افتاد نفسم بند امد سلام دست دادیم نشستم روی مبل به روی خودم نیوردم پرستوکه اماده بود بره خواست زنگ بزنه تاکسی بهش گفتم عشقم بیا با ماشین من برو دوستش گفت دیگه چی میخوای صبح هی میگفت ای کاش ماشین داشتم اخه زمستون بودهواهم خیلی سردبود پرستوخداحافظی کرد و رفت منو شیدا تنها موندیم شیدام با یه شلوارک کوتاه یه تاپ نازک سفیدکه باهم ست بودن نشسته بودتوی رخت خواب لباسای زیرشم ست مشکی اون پوست سبزش اندام زیباش داشت خودنمای میکردبلندشد صبحانه درست کردوخورد شیدا زیاد اهل درس نبود صبحانه که اورد شروع کرد حرف زدن خیلی دختر شیرینی بودمنم یکی دو ماهی بودسکس نکرده بودم نگاهم که به شیدا می افتاد بیشتر امپرم میرفت بالا اونم پایان سینه هاش شکم کمرش پیدابودخلاصه صبحانه خوردیم منم سیگارم دراوردم شروع کردم کشیدن گفت من امروزحال کلاس رفتن ندارم شما هم که امدی دیگه کامل بیخیال شدم پاشو با هم بریم بیرون تاپرستو بیاد از کلاس منم قبول کردم رفتیم بیرون کلی گشتیم یه جا وقتی خواستیم ازخیابان ردشیم ترسید با اون دستای نازش دستم گرفت و چسبید بهم وقتی این کاروکرد من داغ شدم چنان خودشو چسبونده بودبهم که نگو منم دستموگذاشتم دورکمرش بعد از اینکه ازخیابان رد شیم دستم ورداشتم ولی اون دست منومحکم گرفته بودول نمیکرد کلی گشتیم توی بازار یه دفعه چشمش افتادبه یه شلوارلی رفتیم توی مغازه رفت شلواروپروکردمنوکه دم درمغازه داشتم سیگارمیگشیدم صداکرد دیدم وای پایان اندام زیباش کمرباریک سینه های سایز 75انداخته بیرون بانازمیگه امیرجون این دکمش بسته نمیشه منم ازمغازه داریه تیغ گرفتم خواستم که جای دکمه شلواروبیشتربازکنم چشم افتاد به اون کس نازش که توی شلوار جین بوداخه شلواروکشیده بودپایین ترخلاصه باهزارزحمت کارتمام کردم بعش گفت نروبمون یه قری دادوگفت خوب منم که امپرم چسیبده بودوایستادم که بیادخلاصه فروشنده میگفت شلوار 85000تومان شیدامی گفت 65000بیشترندارم سیگارم پایان امدم توی مغازه گفتم شیداجان چی شده بانازجواب داد میگه 85000منم ندارم گفتم اشکال نداره من میدم باکلی اسرارقبول کردبه شرط اینکه پول پس بده داشتیم ازمغازه میومدیم بیرون پرستوزنگ زدگفت 2ساعت کلاس نداره بریم برای نهاربیرون رفتیم توی یه رستوران سنتی نشستیم غداخوردیم قلیون هم کشیدیم کلی گفتیم خندیدیم پرستوکه بایدبرمیگشت دانشگاه چون تاساعت 8شب کلاس داشت ماپرستورسوندیم دانشگاه بعدش باشیدارفتیم یه چرخیزدیم ساعت 1.30برگشتیم خانه منم لباسامو دراوردم داشتم سیگارمیکشیدم توی کف شیدابودم که دیدم شیدارفت توی اطاق شلواری که خریده بودپوشیدوبایه کفش پاشنه 20سانتی امدبیرون باهمون نازهمیشگی گفت قشتگ سرموبرگردوندم دیدم وای یه جفت سینه سفیدخشکل جلوم وایستاده من که قاطی کرده بودم وحواسم فقط به سینه هاش بودگفتم چی گفت امیرجون شلوارومیگم منم که تازه به خودم امده بودم گفتم اره جیگر شدی دیدم نیم رخ وایستادجلم گفت باسنم سینه هام چطوره خوب توی این شلوارجواب مبده منم گفتم عالی دل هرپسری میبره دیدم گفت ای پدر امیرجون کوپسرخوب ادم که نمیتونه به همه اعتمتادکنه دیدم دست مردتوی جیب شلوار20000تومان دراورد گفت اینم پولی که بابت شلوار داده بود ی اولش قبول نکردم دستم گرفته بوداسرارمیکردمنم که حواسم فقط به اون بودپول گرفتم یه کم قردادرفت توی اطاق بعدازدوسه دقیقه صدام کردامیرجون گفتم بله گفتت با رفتم توی اطاق دیدم داره بادکمه شلواربرمیره گفت لطفا بازش کن منم شروکردن به بازکردن دکه دکمه بازشد داشتم دستم میکشیدم عقب دبدم دستمومحکم گرفت گفت لطفا داشتم دیوانه میشدم گفتم چی گفت شلوارخیلی تنگ کمکم کن درش بیارم درازکشیدروی زمین پاهاشودادبالا شلواروکه شیداچسبیده بودبه پاش کشیدم تادرامد چشمم افتادبه اندام تراشیده نمیزش خودمو جم کردم گفتم اینم شلوار داشتم میرفتم گفت کجا بمون همینجا گرم تره که منم که دیگه داشتم منفجرمیشدم موندم بلندشدرفت یه اهنگ ملایم گذاشت یه نخ سیگارروشن کردشروع کردبه کشیدن دیدیم ناراحت گفتم چیزی شده دیدیم گفت ای کاش تودوست پسرمن بودبی گفتم چچچچییییی پرستوخیلی ازتوتعریف کرده بودولی من دیدم نسبت به پسراخیلی بدبود تاامروزشمارودیدم مونده بودم جی بگم دیدم خودشو انداخت توی بقلم شروع کردبوسیدن منم که تاپ شلوارک تنم بودوقتی توی اون سرما یه بدن گرم زیباخودشوکامل انداخته بودروم شکه شده بودم دیدم امدلبم بوسیدگفت توی این چندساعت که باهم بودیم عاشقت شدم منوبگی فکرمیکردم خوابم دیدم نه شروع کردبه لبام خوردن بعداروم توی گوشم گفت یه خواهش لطفا امروزتومال من باش منم مال تو منم که ازخدام بود گفتم باشه عزیزم شروع کردیم به لب خوردن بلندشد تاپم ازتنم دراوردشروع کرد به خوردن بنم پایان بنم میخورد انکارنوی عمرش هیچی نخورده بودمنم اروم ناپشو دراوردم سوتین مشکی بازکردم وای چه سینه های داشتم نگاهشون میکردم که دیدم خندید گفت وقت نگاه کردن نیست سرموگرفت فشارداد روی سینه هاش وای 10دقیقه ای خوردم دیدم گفت امیرجون پاشوکارت دارم بلندشدم شلوارکم ازپام دراورد شروع کردازروی شرت کیرموخوردن اروم درش اورد گفت جونم امیرکوجولودیدی اخر به دستت اوردم منم یه کیر 18سانتی نسبتا کلفت گذاشنم توی دهنش شروع کردبه خوردن بعدگذلشت لای سینه هاش مالوندنه صورتش گفتم شیداجون حالانوبت منه دبدیم خندیدگفت ای جان شروع کن من ازحالابه بعدهمیشه مال توم منم ارم شورتشو دراوردم کس صورتیش ورم کرده بودشروع کردم به خوردن شکمش یواش یواش رون بعدم رسیدم به کسش وای چه کسی خوردم خوردم اونم اه میکشید باموهای من بازی میکرد که یه دفعه دیدیم سرموبلندکردگفت میخوام منم بخورم خلاصه 69شدیم شرع کردیم به خوردن منم یواش یواش باسورخ کونش بازی کردم تا اماده بشه گفتم شیداجون باشحوت خاصی گفت جووون گفتم برگرد که وقتش دیدم گفت چشم سریع برگشت منم یه نرم کننده بدن ازکیفم دراوردم شروع کردن ریخنت روی بدنش خوابیدم روش شروع کردم به مالوندن دیدم داره دیونه میشه اه بکن دیگه بکن اروم مکرشواوردم بالاکیرمومالوندم درسوراخ شروع کردم به داخل بردن وای اجب چیزی انم که داشت حسابی حال میکرد میگفت بکن بکن بکن منم سروع کردم به تلمبه زدن چنددقیقه ای زدم دیدیم بلندشد گفت تودرازبگش من بشینم روش وای امدنشست روش پسرداشتم دیونه میشودم بااون موهای صاف بلبدش بازی میکرد وقرمیودمنم مه داشتم میموردم کشیدمش پایین شروع کردم به خوردن لباسینه هاش بعد چندقیفه خوابندمش روی کمر وشروع کردم مالوندن کیرم روی کسش داشت دیونه میشود میگفت امیرجون پارش کن گفتم نه عزیزم شروعرم به خوردن سینه هاش یواش هم کیرموحل دادن داخل کونش دیدم نفساش داره تندمیشه داشت ابش می امد شروع کردم به تندتندزدن که دیدم شروع کرد به لرزیدن منومحکم فشارمیدادتوبقل خودش منم که خیس عرق شده بودم که دیگه داشت ابم میامد که باشحوت فراون میگفت بریزش روی شکمم منم که ابم داشن میامریختمش روی شکمش وای بعدش یه نخ سیگار کشیدیم خوابیم رفتیم حمام برگشتیم دوباره امدیم خوابیم توی بقل هم داشت خوبمون میبرد که پرستوزنگ زدگفت بیا دنبالم بعدازاون من هم باپرستوبودم هم با شیداوای پرستو از این خبردار نشدنوشته‌ امیر

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *