سلام ، اسم من سارا ست ، 26 سال سن دارم از تهران با موهای بولند و قد 170 ، وزن 75 با رنگ پوست برنزه و سینه های خوش تراش و باسن بزرگ . به گفته دوستان و آشنایان بسیار خوشگل و سکسی هستم . من همیشه برای بیرون رفتن مانتو و لباسهای سکسی میپوشم که هر مردی منو میبینه شهوت رو توی چشمهاش میخونم و من بسیار شهوتی و عاشق سکسم . میخوام واستون یک داستان واقعی از بهترین سکس زندگیم رو تعریف کنم . روزهای فصل بهار بود ، 12 اردیبهشت ماه ، صبح زود گوشیم زنگ خورد ، دوستم کارن بود .-کارن الو . . . سلام سارا=من سلام ، چی شده اول صبح ؟-کارن زنگ زدم از الان آماده باشی که امشب میخوام ببرمت یه جایی که میدونم خیلی دوست داری-من کجا ؟ -کارن تولد همونی که خیلی دوستش داری ، همیشه عکساشو رو اینترنت میبینی-من اذیتم نکن تولد کی ؟ -کارن عشقت ( بهروز … )-من دروغ میگی از کجا ؟ چه جوری ؟ -کارن با یه مرده تازه آشنا شدم به نام فرزاد که یکی از دوستای نزدیک ( بهروز … ) ، امروزم تولد دوستش ( بهروز … ) که فرزاد میخواد توی خونه خودش واسه دوستش تولد بگیره که قرار شد منم برم ، منم بهش گفتم یکی از دوستام خیلی دوست داره از نزدیک ببینتش ، فرزادم گفت امشب با خودت بییارش .بعد از هم خداحافظی کردیم و آدرسو واسم اس ام اس کرد که شب خونه فرزاد همو ببینیم . من خیلی خوشحال بودم چون همیشه عکسهای بهروز رو روی اینترنت یا خودشو توی فیلمی میدیدم ، بهروز پسر خیلی خوشتیپ و جذابیه و با صداش آدمو به حد شهوت میرسونه . همیشه دوستام وقتی در مورد سکس از من میپرسیدن که آرزوته با کی سکس کنی میگفتم ( بهروز … ) .خلاصه واسه شب رفتم حمام ، آرایشگاه و حسابی به خودم رسیدم و واسه مهمونی سکسی ترین لباسمو انتخاب کردم و یه کادو خریدم . شب راهی خونه فرزاد دوست بهروز شدم ، ترافیک زیاد بود یه مقدار دیر شد ، تولد شروع شده بود . دمه در که رسیدم زنگ زدم و وارد شدم مهمونا زیاد بودن از دور کارن دوستم رو دیدم که اومد سمتم و از من شاکی بود که چرا دیر اومدم من داشتم توضیح میدادم که بهروز رو دیدم ، خیلی سکسی تر از عکساش بود قلبم تند تند میزد که ناگهان کارن دست منو گرفت و برد سمت بهروز که منو معرفی کنه ، بعد احوال پرسی مشروب خوردیم و کمی با کارن دوستم رقصیدم ، در طول مهمونی همش حواسم و نگاهم پیش بهروز بود و چون یه مقدار زیاد خورده بودم دست خودم نبود که به خودم اومدم دیدم دارم با بهروز میرقصم ، خودمو بهش میچسبوندم طوری که کیرشو لمس کنم اونم دست میکشید روی کونم . همین طور که میرقصیدیم بهروز در گوشم با صدای شهوتی گفت دوست داری ؟ به خودم اودم دیدم در حال رقص کیرشو از پشت بد جور به کونم چسبونده منم دیگه توی حال خودم نبودم با صدای شهوتی و عشوه گفتم آره دوست دارم . بعد دستمو گرفت و منو برد توی پارکینگ حیاط لای ماشین ها توی تاریکی ، ناگهان لبامو گذاشتم رو لباش و حسابی ازش لب گرفتم ، اونم در حالت لب گرفتن دستشو از زیر دامن به شرتم رسوند و آروم دستشو کرد توی شرتم و کسمو میمالید . من دیگه شهوت پایان وجودمو گرفته بود دست گذاشتم روی کیریش و زیپ شلوارشو باز کردم و کیرشو بیرون کشیدم ، کیر خوش تراش و کلفتی داشت . کیرشو کردم توی دهنم و حسابی میخوردم .-بهروز جونم ، وای سارا بخور ، جونننن ، اوفففف-من بهروز من کیر میخوام ، کسم جر بده تا ، کسی نیومدهبعد دستامو گذاشت روی ماشین و دامنمو داد بالا و شرتمو تا روی زانو کشید پایین یواش سر کیر کلفته شوکرد توی کس خیسم و شروع کرد به کردن .-من اوففف ، جوننن ، بهروز کسم جر بده-بهروز آه ه ه ه ، جوننن-من وای بهروز آب کیر میخوام ، بکنننننبهروز یه بیست دقیقه ای همین طور داشت میرکد که آبش اومدو همشو روی باسنم خالی کرد ، بعد من خودمو پاک کردم و رفتیم داخل و باهم رقصیدن ، کیک خوردیم و ازش شماره موبایل شو گرفتم و بعد مهمونی دیگه ندیدمش و گوشیه موبایلش خاموش بود ، کارنم با فرزاد بهم زده بود . ولی هر وقت به یاد اون روز میوفتم از شهوت کسمو بدجور خیس میکنم ، آروز دارم دوباره بهروز رو از نزدیک ببینم و دوباره منو بکنه .پایان نوشته سارا
0 views
Date: November 25, 2018