سکس با پریسا بعد از 5 سال چت کردن

0 views
0%

سلامخاطره ای که براتون میگم مربوط به کمتر از یک سال پیشه که سعی میکنم عین اتفاقات رو بنویسم براتون.آشنایی منو پریسا برمیگشت به 5 یا 6 سال پیش، سال 86، اون موقع یاهو 360 بود و من پریسا رو اد کردم اونجا، جفتمون مدرسه ای بودیم ولی دختر مدرسه ای مثل اون ندیده بودم، پست های سکسی میزاشت روی پیجش و همش با پسرا لاس میزد، 2 تا دیگه از بچه های مدرسه هم ادش کرده بودن ولی اونا زود بیخیال شدن، منم که قبلش سکس نداشتم گفتم هرجوری شده باید اینو بزنممسنجر ادش کردم ولی خیلی کم جواب میداد، شیطون بود و کم میومد مسنجر. آخرای سال بود دم امتحانا که بیشتر چت کردیم….خلاصه گفت دوست پسر دارم و از این حرفا ولی من شمارمو بهش دادم گفتم اگه خواستی بزنگ و دیگه بیخیالش شدم… 360 هم که بسته شد و فقط مسنجرشو داشتم دیگه. سال بعدش که دانشجو شدم ینی 87، با یه دختری دوست شدم، بعد مدتی پریسا شروع کرد زنگ زدن و یواشکی باهاش در تماس بودم که یه روز باها دوست دخترم بیرون بودم پریسا یهو زنگ زد و شر شدمنم شماره پریسا رو جلوی دوست دخترم دادم به دوستم گفتم بزنگ بهش بگو من محسنم خطمو عوض کردم…یه مدت دوستم باهاش بود تا اینکه یه بار رفت خونشون و طبق گفته خودش از کون دختره رو کرده بود، ولی گفت خیلی چاق بود و بدش اومده و بعدش پیچونده دختره رومن که دیدم این انقدر راحت به این داده گفتم باید بزنمش هرجور شدهنکته بد ماجرا این بود که شماره دوستمو داشت و آیدی یاهوی منو که فکر میکرد این دو تا یه نفره جفتش، باهام چت میکرد از خاطراتی میگفت که من روحمم خبر نداشت ولی مجبور بودم الکی جواب بدم ))))یه سالی هم اینطوری گذشت دیگه من با جی افم خوب بودیم بیخیالش شده بودم ولی اون تو مسنجر پی ام زیاد میداد، خیلیم راحت و سکسی حرف میزد باهام… حتی از سکساش میگفت برام با دوست پسراش، به همشونم از کون داده بود…یه روز داشت از یه پسری واسم حرف میزد، سال 89 یا 90 بود، منم تو فاز بودم دلم واسش سوخت یهو گفتم ببین پریسا یه چیزی میخوام بهت بگم، و گفتم که اون دوستم بوده اومده پیشت نه من… گفتم تو نباید زود خر بشی دل ببندی به پسرا (4 یا 5 بار تا حالا برام تعریف کرده بود که عاشق شده)از اون شب خیلی بهم پی ام میداد، میگفت محسن ازت خوشم اومد که اینطوری کمکم کردی و …دیگه علنی داشت نخ میداد که گفتم جی اف دارم، اونم کلی غر زد که شماها نمیخواین ما بهتون وابسته بشیم و …یه بار بد زده بودم بالا، بهش پی ام دادم گفتم پریسا ما دیگه چند ساله همو میشناسیم تعارف نداریم با هم، یکی از دوستاتو واسم جور کن فقط واسه سکس میخوام نمیخوام وابسته بشه.یه تیکه هم انداختم که کاش خودت میشد باشی و … گفت نه من دیگه به تو حس داداشی دارم ( آره جون عمت )یه چند روزی گذشت و گفتم چی شد؟ گفت هیچکی اینطوری دوست نمیشه.بعد شروع کرد درد و دل که من با همه بی افام به هم زدم… دیگه طناب داد رسماشماره جدیدمو بهش دادم و شروع کردیم به زنگ و اس های سکسی بعضی مواقع زنگ میزدیم پشت تلفن صدای آهش معلوم بود که واقعن ارضا میشه بدجوری هات بود…بهش گفتم پریسا من واقعا دیگه طاقت ندارم، گفت یه روز که مادرم نبود میگم بیای پیشم…یه روز هماهنگ کردیم و رفتم پیشش.. از در که رفتم تو شوک شدم، یه دختر لاغر وایساده بود جلوم گفتم خودتی؟ عکسات خیلی چاق ترن که، گفت تو 2 ساله عکسای منو ندیدی لاغر کردم..رفتم تو و از ترس این که مامانش بیاد زود رفتیم تو اتاق مامانش اینا…نشستیم لب تخت بغلش کردم شروع کردم گوشش رو بوس کردن، چند ثانیه ای خجالت کشید ولی با یه بوس داغ که از گوشش کردم زد بالا، با صدای سکسی هی میگفت جوووووون منم میریختم به هم. سرشو برگردوند شروع کردیم لب گرفتن و زبونشو هی میاورد توی دهنم حسابی داغ کرده بودیم. یه لحظه صورتشو جدا کرد گفت محسن گفتم جونم؟ گفت فقط تو لطفن من نمیخوام گفتم ینی چی ؟ گفت من با یکی فابریک شدم میخوام فقط تو ارضا بشی نمیخوام من خیانت کرده باشم… ( تو دلم گفتم خفه شو وسط سکس چی داری میگی اسکل) بهش گفتم باشه حالا یه باره دیگه گفت نه گفتم نه رو نشونش میدم…خوابیدیم رو تخت من زیرش بودم که یهو دیدم دستشو کرد تو شورتم بد ریختم به هم خیلی کار حشری ای بود ( به دخترا پیشنهادش میکنم، واسه مرد خیلی جذابه این کار ) شروع کرد باز کردن کمربندم و لباسامو خیلی سریع در آورد شروع کرد به خوردن کیرم، حسابی پر تفش کرده بود و دندوناش اصلن به کیرم نمیخورد، دهنش به شکل عجیبی داغ بود و خیلی حرفه ای در عرض چند ثانیه اول داشت آبمو میاورد، خب من دیگه با جی افم سکس کرده بودم و بار اولم نبود ولی باورم نمیشد اینطوری حرفه ای داره برام ساک میزنه، سرشو بلند کردم گفتم نکن لعنتی دیوونم کردی، لباسشو در آوردم گفت محسن گفتم که من نمیخوام گفتم چرا چرت میگی دیگه بالا تنه که اشکالی ندارهلباسشو در آوردم سینه های بزرگی داشت، بغلش کردم چسبوندمش به خودم گفتم چقدر داغی، خندید در گوشم باز گفت جوووون ( انصافن خیلی بد میگفت آبم میخواست بیاد در جا ) بلند شد دوباره رفت پایین و حسابی خورد برام منم دیگه بد قاطی کرده بودم گفتم داره میاد، دستمال رو از بغل تخت برداشت و گذاشت روی کیرم و با دست زد تا آبم اومد ریخت رو دستمالا (قبلا گفته بود متنفرم از خوردن آب واسه همین اصلن اصرار نکردم)رفتم دسشویی اومدم هنوز شلوارش پاش بود میگفت نهیه چند دقیقه ای چیزی نگفتم خوابیدیم تو بغل هم داشت حرف میزد که مامانشم زنگ زد و گفت دیرتر میاد. دیگه خود شانس بودشروع کردم خوردن سینه هاش یواش یواش حالش داشت بد میشد… گلوش نقطه ضعفش بود منم شروع کردم خوردن گردنش دیدم داره جون جون و آه و اوه میکنه فهمیدم دیگه اوکیهرفتم سراغ شلوارش تا کشیدم پایین گفت محسن نه یهو دیگه نتونست…. خودشو ولو کرد رو تخت گفت از دست تو…شورتش رو در آوردم. راستش زیاد از کسش خوشم نیومد ولی خب قرار نبود از کس بکنمش. یکمی براش خوردم خودشو خیس کرد و برش گردوندم. تف انداختم در کونش و شروع کردم مالیدن، خیلی وقت بود که سکس نداشت در نتیجه نه خیلی تنگ بود نه خیلی گشاد . اینم بگم که من اهل خالی بندی نیستم بگم کیرم 100*200 سانته سایزش خیلی نمیشه گفت بزرگه البته اصل سایز قطره دیگه وگرنه بلندی که خب بلنده. واسه همین همیشه میدونم که طرفم خیلی دردش نمیاد بخواد گریه زاری کنه و… آروم کیرمو گذاشتم لب سوراخش و با یه فشار کردمش تو… یه جیغ کوچیک زد ولی معلوم بود داره حال میکنه… شروع کردم تلمبه زدن صورتش رو بالش بود اه و اوه میکرد دیدم داره آبم میاد گفتم چیکارش کنم، فکر کرده بود آبم اومده داشت میگفت بریز توم دیگه مگه نیومده ؟ همینجوری که داشتم تلمبه میزدم و داشتم ارضا میشدم واسه همین سریعتر میزدم، گفتم نه نیومده… که یهو دیدم آبم داره میاد در آوردم پاچیدم رو کونش و پشتش… رفت دسشویی اومد ولو شد تو بغلم معلوم بود کاملا حال کرده چون گفتم که قطر کیرم متوسطه و درد نداره زیاد براشون…حسابی لب بازی کردیم و دیگه پوشیدم برم چون میترسیدیم بیاد مامانش… اومدم خونه و دیگه رفت تو فاز دوست پسر فابریک اینا ولی اعتراف کرد که شبش بدجوری ریخته بوده به هم وقتی من رفتم…البته اخیرا باز یه بار رفتم پیشش، ولی بار اول یه چیز دیگه بود… هنوزم باهاش در تماسم سعی دارم یه بار دیگه برم اگه رفتم مینویسم براتون به شرطی که کامنت چرت و پرت نذارید و هی نگید دروغه. راجع به نحوه نوشتن نظری دارید بگید ناراحت نمیشم ولی بگید دروغ بود و … دیگه نمینویسمنوشته محسن

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *