سکس با کپل

0 views
0%

سلام به همهمن امیرم و 24 سالمه و دانشجوی عمران.اولین داستانمه بدی خوبی داشت ببخشید..5سال پیش اولین شکست عشقیمو خوردم و الان نگاه کاملا ابزاری به همه دخترا دارم.میکنم و میرم.اما ماجرای کپل از جایی شروع شد که دوست دختر یکی از دوستام شهری که من درس میخوندم دانشگاه قبول شد و دوستم گفت مال تو.ترتیبشو بده.من کلا چاق دوس ندارم ولی خب نمیشد ازش گذشت.باید میدیم زیر اون مانتوش چه سینه و بچه کونی خوابیده.خلاصه اول باهام تریپ داداشی ریخت و پشت سر دوستم بد میگفت که بی وفا بود لاشی بود و …میومد خونم و خودشو مینداخت بغلم و گریه زاری میکرد.سه چهار باری که اومد دیگه طاقتم تموم شد و گفتم من نمیذارم دست هیچ مرد دیگه ای بیوفتی.گفت یعنی چی؟گفتم یعنی ما آدمیم و نیاز جنسی داریم و تو دیگه نباید فریب بخوری پس من ارضات میکنم تا راحت بشی.با این حال که میدونست من دوست دختر دارم.اول قبول نکرد و منم که استاد فلسفه سازی.چند باری میگفت نه.تو به دوست دخترت نباید خیانت کنی و … ولی من گفتم من نمیذارم دوباره خواهرم بازیچه پسرا بشه.اصلا از لحاظ روانی مشکل داشت و دوست داشت گریه زاری کنه.کس ترم هم که بود عقده هاشو جا من خالی میکرد.راستشو بخواین اولش دلم براش سوخت و وقتی سرشو میذاشت رو پام گریه زاری میکرد اصلا شهوتی نمیشدم.دختر راحتی بود.از روز اول که میومد شالشو ار میاورد به همه دست میداد و…یک روز هیچ کدوم از دوستام خونه نبودن.بش گفتم صبح بیاد.احمق 7 صبح دم در بود.اومد داخل و من گیج خواب بودم.گفتم یک ساعت بخوابیم.اومد کنارم خوابید.با تاپو شلوار.یهو حس کردم تو خواب دارم ارضا میشم.چشامو باز کردم دیدم یله کپل داره با بدنم بازی میکته و پشتمو میماله.تا برگشتم لباشو چسبوند به لبامو بعد چند ثانیه گفت مگه خودت نگفتی که همیشه عابجی کوچیکتو ارضا میکنی؟پس پاشو دیگه بسه خواب.منم نامردی نکردمو تو سه سوت لختش کردم.سینه هاش 100-150 بود.کون که دیگه قربونش برم 1000 بود.ولی من چاق دوس نداشتم.با این حال گفتم بخور کپل عزیزم.مثل کیر ندیده ها میخورد.پرده نداشت در ضمن کسش سیاه بود که لب نزدم.کیرمو تو یک حرکت کردم تو کسش.وای که چقد داغ بود.واقعا تشنه کیر بود.به هفتاد روش کردمش ولی میگفت ارضا نشدم.بازم بکن.فکر کردم الکی میگه و خوشش میاد که بده.باور کنین یک ساعت کردمش باز گفت نشدم(البته با کمک تریاک).دفع سوم گفت دارم میییییییییییشم که آب من زودتر اومد.اعصابمو بهم ریخته بود.با دست مالوندم.یهو چنان فریادی کشید که پایان همسایه ها فهمیدن.باورم نمیشد پایان تختم خیس آب شد.کسش آب پاش بود.خیلی جالب بود.گفت دیدی دروغ نمیگفتماز اون به بعد دو سه باری کردمش و پاسش دادم به یکی دیگه.پایان نوشته mamali

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *