سلام من علی هستم ٢٤ سالمه میخوام داستان زندگیم رو براتون بگم هی……١٣سالم بود یه خواهر دارم با پدر مادرم زندگی میكردم راستی خواهرم ٦سال بزرگ تر از منه همون روزا بود كه مادر پدرم خیلی دعوا میكردن تا اینكه اواسط تابستون جدا شدن پدرم ازدواج كرد و مادرم حضانت مارو گرفت دیگه بعد اون قضیه پدرمو ندیدم نیس شد با خودم میگفتم یه ادم چقدر میتونه بی حس باشه كه این جوری بچه هاشو ول كنه بره و یه زنگم نزنه … بگزریم چند وقت گذشت و من تازه با مساعل جنسی اشنا شده بودم (هم درسشو خونده بودم هم با رفیق مفیقام حرف اینا میزدیم میدونید خودتون…) هی جق میزدم بازم برام جذاب بود نزدیك ٦ماه گذشت تا كه رسیدیم به خونه تكونی عید یك شب قبل خونه تكونه مادر و خهارم طبق معمول رفتن بیرون و گفتن میریم پارتی برمیگردیم (اون زمان میدونستم كه خواهرم دوست پسر داره ولی فك میكردم مادرم نداره) خب منم باز تنها شدم و یه خونه بهم ریخته و جق اكثرا وقتی میدونستم كه دیر برمیگردن خونه شرت و سوتیناشونو میپوشیدم و جق میزدم(بعضی وقتا هم تو حالت حشریم فانتزی خانم بودن داشتم و لباس زنونه كامل میپوشیدم) اون شب گفتم خونه كه بهم ریختس بزا برم كمد دیواری رو زیر رو كنم شاید لباس زیرای سكسی پیدا كردم یكم كندوكاش كردم تا كه به یه ساك رسیدم د بازش كه كردم یه لحضه زندگیم از جلو چشام ردشد كیف پر بود از لباس خواب و جوراب و لباس های جنسی تعجب عجیبی منو فرا گرفت نمیدونستم اینا ماله كین هزارتا فكر كردم دست كردم توش و شروع كردم به گشتن كلی لباسای سكسی بود به علاوه تهش چنتا بسته كاندوم و كرم واژینال و لبریكاتور پیداكردم یه دیلدو هم اون ته بود كه اون موقعه نمیدونستم چیه بعد ها كاراییش رو فهمیدم هم تو فكرو خیال بودم و عصبانیت اون روز نزدم از بس كه تو فكر بودم چند وقتی با خودم همچیو كنار هم میچیدم تا یه جوابی برای اون وسایل پیدا كنم اون چیزی كه ازش میترسیدم و نفرت داشتم بیشتر از همه موارد به واقعیت نزدیك بود١-وسایل جنسی كه داشتن٢-اكثر روز ها كه صبح میرفتن اخر شب میومدن٣-از دوستام شنیده بودم تو سكس گردن رو میخوری كبود میشه گردن خواهرم بعضی وقتا كبود بود ٤-بیشتر وقتا وقتی میومدن سرو وضعه داغون داشتن و حتی یادم وقتی یه بار نزدیك مادرم نشسته بودم بوی تند اب منی میداد٥-بار ها و بار ها وقتی با گوشیشون تو بازی بودم میدیدم كه اس ام اس های سكسی از طرف اینو اون میاد و بارها دیده بودم كه تو اس ام اس ها یارو میگفت فلان ساعت بیا خونم یا بیا بیرون یا چند میگیری…… و هزار جور جمله دیگه برای چند ماه از نظر روحی روانی خیلی ضربه خوردم باورم نمیشد این مادر و خواهری كه من پاك ترینا میدونستمشون فاحشه بودم خیلی این موضوع بهم فشار میاورد غیرتم قبول نمیكرد مردونگیم قبول نمیكرد تنها راه كاری كه به زهنم خطور كرد این بود… من كه نمیتونستم جلوی كارای اونارو بگیرم كسیم نداشتم بهش بگم پس بهترین كار وقتی نمیتونی جلوی جریان ابو بگیری اینه كه خودتم باهاش روون و جاری بشی منم دیدم تا وقتی این حس غیرت و مردونگی لعنتی تو وجودمه نمیتونم این چیزا رو قبول كنم با یكی از دوستام صحبت كردم ادم دهن قرصی بود میخواستم این مردونگی لعنتی رو از خودم پاك كنم یه روز به بهانه باشگاه رفتیم خونشون پدر مامانش شاغلن و ساعت دو تعطیل میشدن ما حلوحوش ساعت١٢رسیدیم خونشون سریع رفت اتاق و گفت بجنب وقت نداریم منم از خونه خودمون یه سری شرت سوتین سكسی و یه جوراب جنسی گیر اورده بودم و پوشیده بودم لخت كه شدم تیپم عین این جندها تو فیلم سكسی شده بود شلوارشو كشید پایین یه كیر حدودا ١٥سانتی داشت پشماشو زده بود منم اولین بارم بود نمیدونستم دقیق چیكار باید بكنم با اینكه بقیه میگن كثیفه بدشون میاد من مشكلی نداشتم خیلی اروم تا نصف كردم دهنم اولش یه دو سه بار دندون زدم كه اذیت شد ولی بعدش یاد گرفتم اروم ساك زدم براش رفت سریع یه روغن بدن اورد از اشپز خونه مالید و انگشت کرد به كیرش منم طبق چیزی كه از فیلم سوپرا دیده بودم تو حالت سجده قمبل كردم كون منم چرب كرد وه كیرشو گذاشت دم كونم هم میترسیدم هم حشری بودم اونم سگ حشر بود قبلا گفته بود به من كه با دوست دخترام چند بار سكس داشتم منم گفتم سریع بزار فقط سریع اروم اروم كیرشو اورد تو وقتی به نصفش رسید دست خودم نبود شروع كردم به ناله و التماس كردن اون اروم اروم تا ته ادام داد٢٠ثانیه نگه داشت تو همون حالت بعد اروم كشید بیرون و دوباره برد تو اروم ادامه داد تا اینكه ریتمش تند شد و من واقعا باسنم میسوخت تلمبه هارو شدید كرد تا یهو گفت ابم در اورد ریخت رو كمرم بیحال شد ناخداگاه اشكم در اومد از درد شدید نمیتونستم وایسم به زور لباس تنم كردن و رفتم خونه تا دو هفته سوراخ سوزش شدید داشت با یكمی خون ریزی كلی گریه زاری كردم بعد اون مسعله اخلاق ذهنیت و رفتارم داشت تعقیر میكرد علاقه ای به جق نداشتم فقط علاق داشتم فیلم سكسی زنارو ببینم ببینم و خودمو جای شخصیت خانم بزارم اون كون دادن باعث بیدار شدن افكار زنونه و خوابیدن افكار مردونم شده بود تو خونه سعی میكردم زنونه راه برم عذایی كه هورمون زنونه داشتن زیاد میخوردم در حدی كه طی دو ماه دور باسنم٤ثانت اظافه شده بود موهامو كوتاه نمیكردم و داشت به سرشونم میرسید با خودم تمرین ارایش میكردم دیگه از لباس زیر زنونه به كلی استفاده میكردم بعد دو ماه از شروع سال تحصیلی ترك تحصیل كردم بخاطر غیبت زیاد دیگه بعد كون دادن برام مهم نبود مادر خواهرم هر شب زیر یكی میخوابن تازه بهشون حقم میدادم دیگه به دخترا نگاه شهوت امیز نداشتم نمیدونم داشت چه بلایی سرم میومد برعكس خودمو یكی از دخترا میدوستم چند وقت گذشت و با خودم گفتم من كه ترك تحصیل كردم راه كونمم كه باز شده علاقه به دختر بودنم كه دارم من هیچی برای از دست دادن ندارم بزار به مادرم همچی رو بگم یه روز صبح صداش كردم تو اتاق گفتم مادر باید حرف بزنیم در باره موضوع مهمی رفتیم تو اتاق و من شروع كردم و گفتم مادر من از خیلی چیزا خبر دارم یكم شك كرد به روش نیاورد گفت ادامه بده عزیزم منم گفتم میدونم تو و ابجی تن فروشی میكنید سریع صورتمو گرفتم چون انتظار داشتم یه چك بارم كنه ولی هیچ كاری نكرد رفت تو خودش پرسید از كجا فهمیدی گفتم از لباسای توی كمد و اس ام اس ها زد زیر گریه زاری چیزی نگفتم شروع كرد گفت از وقتی بابات ولمون كرد رفت و طلاق گرفت وضع مالی مون خیلی خراب شد منم هیچ چاره ای برای سیر كردن و سرپا نگه داشتن بچه هام اینكارو كردم من بخاطر شما اینكارو كردم بغضم تركید هم از ناراحتی هم از شرم كه تو این دوساله هرچی لباس خریدم هرچی غذا خوردم هرچی وسایل گرفتم پول خوابیدن مادرم تو بغل مردای غریبه بوده یعنی من به زبون عامه صدقه خور كیر مشتریای مامانمم این خیلی فشار بدی بود رو من به كل مشكل پیدا كرده بودم عقلم درست كار نمیكرد بهش گفتم ابجی چتوری اومد تو این كار كثیف گفت سال پیش یكی از دوست پسراش بعد مهمونی میبرتش باغ اونجا باهم میخوابن و پردشو میزنه و حامله شد ولی بردیم سریع بچه رو انداختیم بعدشم به این كار كشیده شد موضوع خیلی بهم فشار اورد كل زندگیم به باد فنا رفت منم بهش گفتم و تعریف كردك كه چه ماجرایی برام پیش اومد از فشار نزدیك به چند ساعت بی پرده و واضح صحبت كردیم همچی رو فهمیدم و فهمید بهم گفت عفونت نگرفتی بعدش گفتم تا چند روز میسوخت ولی نه رفت و به خواهرمم موضوع رو گفت دیگه رازی نبود دیگه به مشتری هاش جلو من زنگ میزد حتی بعد از مدتی دیگه خجالتی نبود و خیلی راحت جلوی من لخت میشدن منم همینطور یه بار ازش سوال كردم چرا بعد از این موضوع ها انقدر راحت شدین با من گفتتو وقتی رفتی و رابطه مقعدی داشتی غرور و تكبر و مردونگیت رو از دست دادی و از حالت مرد بودن در اومدی الان حس یه دختر رو داری تو دیگه نمیتونی روی دخترا حس جنسی داشته باشی بر عكس حس جنسیت عین یه دختر روی پسرا زیاد شده كمی كه فكر كردم دیدم درست میگه بعدش تصمیم گرفتم كه زنونه پوش بشم از مادرم خواستم كه لباس های دخترونه برام بخره و اونم برای لباس زیر مانتو روسری خرید یكم باهام رفتار های دخترونه رو تمرین كرد بعدشم بهم ارایش كردن یاد داد موهام هم دیگه اندازه به خانم بود با توجه به جسم (قدم نسبتا كوتاه ١٦٧ وزنمم ٧٤تاس ) شده بودم عین یه دختر حالا من یه خانم كامل بودم در ظاهر دیگه با هم دیگه خیلی راحت بودیم عین یك دختر منو هرجایی میبردن با خودشون و حتی یه بار با خواهرم رفتیم حموم سینه های ٧٥اما خوش فرم یه باسن متوسط با پوست سفید داشت كه خیلی سكسی بود ولی من نمیتونستم روش حشریشم حسمو از دست داده بودم مادرم هم سینه هاش ٧٥ باسن درشتی داشت با پوست سیزه من خودمم سبزه بودم باسن نسبت به پسر بودم درشت بود(در حد یه دختر تقریبا) خلاصه با دنیای زنونگی اشنا شدم تا یه روز دیگه به خودم گفتم باید این مسعله رو كامل كنم با مادرم صحبت كردم كه مشتری گی برام پیدا كنه با یكم دل چركینی قبول كرد تا یه مرد پیدا شد به نام سامان قرار شد كه صبح برم خونش دو ساعت بمونم ١٥٠بده بهم دوشب قبلش پایان بدنمو با كمك مادرم موم انداختم پایان موهای زاعد بدنمو زدم و تمیز تمیز بودم یه قرص هموكلاژن خوردم (قرصیه كه هورمون های زنونه رو تو بدن چند برابر میكنه از وقتی میخوردم سینه هام یكم حجم اورده بود یه كم) خوابیدم صبح روز بعد كه قرار بود فردای اون روز برم پیش مرده رفتم و كامل خودمو تنقیه كردم(یه دستگاهیه كه باهاش روده و داخل باسن رو شسته شو میدن بیشتر پورن استارا و جنده لاشی ها استفاده میكنن) بعدش خواهرم دیلدو رو برداشت و چربش كرد بهم گفت سگی بشینم و كونمو چرب كرد دیلدو رو اروم اروم تا نیم میبرد برمیگردوند حدود١٥دقیفه انجام داد تا این كه سوراخ كونم باز شد یكم دیگه تكرار كرد تا اینكه سوراخم كامل عادت كرد و دردم نمیومد دیگه تا ته میبرد می اورد یكم حس كردم بدنم داغ شده بعدش خودشم حشری شده بود خوابید شروع كردم به خوردن كسش اولین بارم بود چقدر خوب بود انقدر خوردم تا تنش لرزید و ابش پاچید بیرون اونم بیكار ننشست و بلند شد و زبون انداخت به سوراخ كونم یه لیس میزد و میكرد تو و در می اورد یكم ادامه داد كه مامانمم ملحق شد بهمون شده بود مثل یه لذ سه نفره رویایی من كس مامانمو میخوردم خواهرمم دیلدو رو میكرد تو كون من بعد جامونو عوض میكردیم مادرم سگی نشست كه كونشو بخورم اومدم بلند شم كه یه دست به كیرم زدم كیرم خوابیده بود ولی یهویی اب ازش فوران كرد بعد چند ماه یه نیم لیوان ازم اب رفت بی حال افتادم كیرم دیگه شق نمیشد نعمت كیر كردنو از دست داده بودم و لذت گاییده شدن رو به دست اورده بودم خانم بودن لذتی كه قابل وصف نیست بالاخره رفتم پیش سامان وارد كه شدم مانتومو در اوردم اونم با لباس راحتی بود یكم حرف زدیم خونه متوسطی داشت بعد شراب ریخت اورد نفری چند پیك خوردیم تا اینكه به خماری رسیدیم من تاپمو و شلوار جینمو پایین كشیدم و با لباس جنسی موندم رفتیم تو اتاق و بهم میگفت باورم نمیشه تو پسری منم شروع كردم ساك زدن براش كیرش تقریبا بزرگ بود١٨سانت اینا بود بعد پنج دقیقه ساك برگشتم خوابیدم رو تخت و توی یه پوزیشن درد ناك قرار گرفتم اونم كیرشو گذاشت لب كونم ژل لبریكاتور رو دادم بهش چرب كرد بعد شروع كرد درد كمی داشتم ولی لذت زیاد بعد این قضیه هم خیلی جاها دیگه سه تایی میرفتیم و سكس گروهی داشتیم الان دارم از این راه پول جمع كنم تا تعقیر جنسیت بدم چون واقعا گرایشم به سمت دختراساین داستان داستان زندگیمه كسایی كه خوششون نمیاد فوش ندن یكیم دركم كنید و توهین نكنیدنوشته علی
0 views
Date: March 13, 2019