سکس توی خونه دانشجویی

0 views
0%

سلام این داستانی که میخام تعریف کنم واقعیه وحاصله افکار جلقی یا جقی من نیست.اسم من قاسمقدم 182 و85کیلو وزن دارمتو دانشگاه رشته مدیریت میخونم والان هم دارم ترم پنجا میگذرونم……..بریم سر داستانترم سه دانشگاه بودم که یه روز دوستم مهرداد زنگ زد بهم وگفت میای بریم دانشگاه ببینیم برنامه کلاسا را زدن رو پانل یا نه؟ منم که تابستونو الافییاش کلی خستم کرده بود واز همه مهمتر دلم واسه کوسای نابی که دانشگامون داره لک زده بوده گفتم بریملازمه بگم که من کل تابستونا همش به دخترا کلاسمون فک میکردم آخه بعضییاشون واقعا تیکه بودن ومن به فکرشون اونقد تو تابستون جق زده بودم که پوسته کیرم یکم بلند شده بود….بگذریم یه 5دقیقه ای منتظرمهرداد بودم که با ماشین اومد دنبالم و رفتیم دانشگاهاولا ترم بود و چوس ترما اومده بودن واسه ثبت نامتو این 2ترمی که پاس کرده بودم دختر خوشکل و تیکه زیاد دیده بودم ولی از اونجا که خیلی کم روام تخم نکرده بودم باکسی دوس شم و فقط مث کوسخلا تو کفشون میوفتادم.با مهرداد رفیم سمت پانلو برنامه هارا نوشتیمو خواستیم بریم یه چرخی تو دانشگاه بزنیم که تا برگشتیم چشممون به یه دخترکه توپانله روانشناسی وایستاده بود و داشت برنامه کلاسا را مینوشت افتاد……(اووووف)این تنها کلمه ای بود که تو زبونم اومد مهردادم که از خودم جلقی یا جقی تر و حشری تر بود هی میگفت قاسم چه کووووونی داره وای بذاری توشدختره یه مانتوی قهوه ای پوشیده بود که تا پایه زانوهاش میومد وتقریبا گشاد بود ولی اونقد کونش گونده بود و کمرشم باریک بود که آدم فک میکرد خیلی لباسش سکسیه.واسه این که زیادی تو کفش نمونیم از اونجا رد شدیم داشتیم میرفتیم رفتیم طبقه ی بالا که من تو پله ها من به به مهرداد گفتم من بایداینا بکنم این بچه کونی که این داشت حتما قبلا روش کار شدهمهردادم یه نگاهی با حالته مسخره بهم انداختو گفت بچه کونی آخه تو از این ارضه ها داری که زر میزنیبعد کس چرخی که زدیم رفتیم از دانشگاه بیرون و بعدشم یه تابی تو شهر زدیم که تو اون لحظه ها کل فکرم تو کون اون دختره نقش بسته بودو بیرون نمیومدکیرمم داشت شلوارما پاره میکردمنا رسوند خونه و رفتش……7یا 8 روز بعد که واسه اولین کلاسم رفتم دانشگاه تو سالن دوباره دیدمش اونم با چه کسیبا پرنیان که تو این 2ترم اینقد دنبالم بود و آمارما از اینو اون میگرفت که کلافم کرده بودپرنیان رشته حقوق بود و یکسالی زود تراز من اومده بود دانشگاه که تو این چند سال به کلی از بجه ها شهرمون داده بود (در ضمن بگم که خودش غیر بومی بود )ولی من کلا ازش خوشم نمیومد نه از قیافش ونه از اون هیکله کیریش ولی مهرداد برعکس من خیلی تو کفش بود. وقتی نگاه پرنیان بهم افتاد سریع با آرنجش به همون دختره زدو نمیدونم چه در مورده من بش گفت که هر دوشون یدفه بهم نگاه کردن منم که خجالتی بوده سرم انداختم پایین و از کنارشون رد شدم و رفتم تو کلاستو کلاس با بچه ها حال و احوال کردمو نشتستمبعدچند دقیقه استادمون اومد و شروع کرد به درس دادنفکرم تو کلاس همش به پرنیان بود که یوقت بخاطر اینکه محلش نمیدم چیزه بدی ازم پیش اون دختره نگه از استاد اجازه گرفتمو اومدم بیرون تو سالن یکمی راه رفتمو ایستادم کنار دیوار و به خودم گفتم کیرم تو این شانش این از کجا بااین آشنا شده؟آخه همشهریم نبودن…تو این فکر بودم که دیدم مهرداد داره میاد طرفم کمی تعجب کردم وگفتم تو اینجا چیکار میکنی مگه کلاس داری امروز؟بهم گفت نه تو واسه چی بیرونی؟ گفتم اون بچه کونی همش توفکرمهگفت کیا میگی؟گفتم همون دختر کون گندهه که اون روز دیدیمش. زد زیر خنده گفتم چته؟گفت واسه همون اومدم بهت خبری بدمبهت زده شدم گفتم چیه سریع بگوگفت آمارشا برات گرفتم اسمش راحلهشهرکردیهخانواده خوبیم داره .گفتم از کی گرفتی آمارو؟گفت از پسر همسایشون که اینجا دانشجویه.گفت با پرنیان هم یه فامیلی از طرف مامانش دارهگفتم نپرسیدی چطور دختره ای؟کون میده ؟گفت نه جاکش دیگه روم نشداینارا بپرسمبش گفتم کیرم دهنت اصلی کاریا بیخییال شدیولی دمت گرم همین که اسمشا پرسیدی هم خوبه….مهردادگفت امروز ندیدیش؟گفتم چرا تو کلاسه ولی نمیدونم کدوم کلاسهرفتیم کلاسا را از پنجره کوچیکی که داشتن سرک کشیدیم که دیدیم تو کلاسه 23نشته اونم ردیف جلوقشنگ تو دیدمون بوداولین بار بود با دقت میدیدمشقیافش زیاد تعریفی نبود بالعکسه بدنش یه آدامسم تو دهنش بودکه داشت آروم آروم میجویدتو دلم گفتم بیا کیرما بذارتو دهنت بجا آدامس.همونطور داشتم نگاه میکردم که یهو چشمش افتادبهم سریع رفتم کنارو به مهرداد گفتم بدو بریم منو دیدکاشکی نشناخته باشهمهردادم گفت نه پدر از اون پنجره کوچیک آخه چی معلومه جز چشات.رفتیم تو حیاط دانشگاه قدم زدیم تا کلاسا تموم شهیساعتی منتظر بودیم تا ساعته12 شد و کلاسا تعطیل شد رفتیم تو ماشین نشستیمو راه افتادیم بطرفه بیرون تا بیادتو خیابونچند دقیقه ای گشتیم تا بالاخره دیدیمش ولی بازم با اون پرنیان بودناراحت شدم ولی مهرداد که خیلی تو کف پرنیان بود کلی حال کرد وگفت قسمتا میبینیمث اینکه این ترم دیگه هر دومون میکنیم.برا اولین بار شمارما نوشتم رو کاغذ که بهش بدمبه مهرداد گفتم روم نمیشهگفت جونه من بده به خدا آخر میمیریمو کسیو نمیکنیما.بهش گفتم خودت چرا شماره نمیدی به پرنیان؟گفت من دارم ماشین میرونم وگرنه میدادم(خودش از من خجالتی تر بود و فقط زر زر میکردو روزی هم 3یا4باری جلق میزد)گفتم پس بذار برن یجاخلوت تا بشون بدم.همینطور دنبالشون بودیم تا رفتن تو کوچه ای که خونه گرفته بودنمهردادگفت من آروم میرم تو شمارتا بده بش رفتیم نزدیکشون که من بازم اون حس کمروییم گل کرد و کاری نکردمیه کمی که دور شدیم مهرداد گفت شمارتا بنداز خودش برمیدارهمنم با ترس شمارما انداختم وآز آینه ماشین که نگاه کردم دیدم پرنیان ی کله کیری رفت طرفشو برش داشت.واااااای اعصابم ریخت بهم با مشت زدم به داشبورد ماشین که مهرداد گفت اوووووووی ماله بابات نیستاگفتم ببخشید منوبرسون خونه اعصاب ندارم برد در خونه پیادم کردو گفتپرنیان زنگید سفارشا مارا بهش کنگفتم زر نزن پدر بعدشم خداحافظی کردیم…………………….شب ساعته10بود که دیدم گوشیم زنگ خوردرفتم طرفش دیدم شماره ناشناسهجواب دادم دیدم یه دخترهخداخدا کردم که راحله باشهازش پرسیدم شما؟گفت کی میخواستی باشه افسانمانگار آب یخ روم خالی کرده باشناصلن دوسش نداشتم اون باشه باجرات گفتمببین پرنیان خانوم شما خیلی دختره خوب و پاکی هستی(حالا خوبه میدونستم کلی کون داده)ولی من علاقه ای به شما ندارم و شمارما واسه راحله انداختم ولی دوستم خیلی از شما خوشش اومدهبعده چند ثانیه مکث با کثافتی که بهم گفت گوشیو قطع کرد.اصلا ناراحت نبودم چون هیچ علاقه ای بهش نداشتمرفتم گرفتم خوابیدم.با صدای زنگ گوشیم از خواب پا شدم دیدم بازم یه شماره ناشناسه ولی اون قبلیه نبودجواب دادم گفتم بفرمایید سلام کرد و من گفتم بجا نمیارم گفت خره من محبوبم.اینا که گفت از جام پریدم بالا و گفتم شمایید؟گفت اگه منتظره کسه دیگه هستی قط کنمگفتم نه پدر ولی باورم نمیشه باشما صحبت میکنم.کمی باهم حرف زدیمو بعدش گفت باید برم دانشگاه کار نداری فعلنگفتم میخوای بیام دانشگاه همدیگرو ببینیم؟گفت نه الان اصلنپرنیان خیلی ناراحتهگفتم واسم مهم نیست مقصرخودشهتو برو من نیم ساعت دیگه میامقبول کردو گفت باشه میبینمت خدافظ…….کلی تیپ زدم و رفتم دانشگاهتا وارده سالن شدم هر دوشونا دیدماونام منو دیدنمنو راحله بهم زل زده بودم از اونطرفم پرنیان را میدیدم که داشت از حسودی میمرد.رفتم تو یکی از کلاسای خالی و بهش زنگ زدم گفتم بیا اینجاحرف بزنیمبعد چند دقیقه اومد توتخمام اومده بود تو دهنم از خجالت و سرم پایین بود که یهو سلام کردسرما اوردم بالا و بهش سلام کردم گفت همیشه اینقد خجالتی هستی؟گفتم نه فقط پیش شمابعدش کمی دل و جرات پیدا کردم و با هم یه پنج دقیقه ای حرف زدیمبهم گفت چی شد از من خوشت اومد؟اولش نزدیک بود بگم اون کونت دیوونم کرده که به خودم اومدمو گفتم نمیدونم چرا ولی شما اولین دختری هستی که بهش علاقه دارم و از این کسو شعرامعلوم بود از حرفام کلی حال کردهبا لبخندی که بهم زد گفتمن دیگه برم بازم میبینمتگفتم حتما بعدش خدافظی کردکه برههمینطور که داشت میرفت نگام به کونش افتاد وای بازم همونطوری شدم میخواستم بهش بپرمکونش داشت بالا و پایین میرف تا از کلاس رفت بیرون…از اون روز به بعد خیلی باهم صمیمی شدیمو اگه یه روز صداهمدیگرو نمیشنیدیم نمیشد.قضیه دوس شدنما به مهرداد گفتمکلی حال کردو گفتتو را خدا اون پرنیان را واسم جور کن منم میخام بکنمخندم گرفت و بش گفتم باشه من بش گفتم ازش خوشت میاد ولی اون فعلا چیزی نگفته.دوشنبه بودکه راحله بهم زنگ زدو گفتپامیشه بیای پیشم دلم واست تنگ شده؟کیرم راست شد وگفتم آخه روم نمیشه پیشه پرنیانگفتقرار نیس که تنها بیای گفتم منطورت چیه؟گفت پرنیان گفته از مهردادخوشش اومده با اون بیامنم که دیگه طاقت نداشتم گفتم باشه 1ساعت دیگه میایم.سریع زنگ زدم به مهردادو قضیه را گفتم اونم از پشت تلفن مث این ندیده ها باصدای بلند گفت آهههههههههههههههههه یسگفتم مرض سریع بیا.اومد دنبالمو رفتیم سر کوچشون ماشینو پارک کردیمو رفتیم داخله کوچهیکم میترسیدیم کسی نبینموناس دادم دم دریم درو باز کنپرنیان اوم درو باز کرد بهش سلام کردم جوابم نداد وگفت بیا تو ولی از مهرداد یه استقبالی کرد که بیا و ببینداخل خونه که شدم راحله اومد طرفمهمدیگه رو بغل کردیمو من پیشونیشو بوسیدم و بعدش رفتیم نشستیم تا اینکه پرنیان واسمون چایی اوورد وخوردیم چایی گه تموم شد یکم باهم حرف زدیمخیلی بهم نزدیک شده بود کم کم اومد تو بغلمو ازم لب گرفتمهردادو پرنیان هم که مارو دیدن شروع کردن اینکارو کنن.به راحله گفتم یه چیز بگم ناراحت نمیشیگفت نه بگوگفتم نظرت راجبه سکس چیه؟یه وقت فک نکنی خرابماخندیدو گفت سکس نداشتم تا حالا ولی آخه چی بگم.بردمش تو یکی از اطاقا وگفتم ببین من خیلی دوست دارم اگه هم حرف سکسو اوردم فقط واسه اینه که میخام رابطمون بهتر شه]تو چشام نگاه کردو گفت حرفی ندارمبغلش کردمو بوسیدمشنمیدونم چرا ولی جراتم رفته بود بالادستمو بردم سمته سینه هاش ومالوندمشخیلی قرمز شده بود سریع نشستیم زمینو من تاپ سبز رنگشو در اوردم وای چه سینه هایی داستشروع کردم به خوردنه لباش واز طرف دیگه سینه هاشا میمالیدمصداش کم کم داش در میومد میگفت جوووون بمالوندستما بردم سمت کوسشو از رو شلواره قرمز رنگش که خیلی سکسیش کرده بود مالوندم براش دیگه داشت دیوونه میشدسریع اومد سمت شلوارم و کمربندما باز کردکیرمو در اووردو گذاشت تو دهنش بعد شروع کرد بع ساک زدنخیلی حرفه ای ساک میزد ازاینجا فهمیدم قبلا داده و زر میزد که میگفت ندادم.داشتم دیوونه میشدم باورم نمیشد راحله داره کیرمو تو دهنش جر میدهکیرمو در اوردم و گفتم میخوام بکنمتبرگردوندمش و شلوارشو کشیدم پایین واااااااااااای چی داشتم میدیدم کون همون دختری که همیشه آرزو داشتم فقط یبار بهش دست بزنم اونم حتی از رو شلوار ولی حالا لخت روبروم داشت خود نمایی میکردگفت قاسم دیگه طاقت ندارم بکن توشکیرمو حسابی تف مالی کردمو گذاشتم سر سوراخش اولش نمیرفت ولی کمی فشار که اووردم تا ته رفت توشراحله گفت آهههههههه بدو میخام جرش بدیاشروع کردم به تلنبه زدن صدام خونه را برداشته بودبدجوری تحریک شده بودم با حرفایی که راحله میزد بیشتر حشری میشدمو عینا وحشیا میکردمشبعد 2 دقیقه آبم اومد منم همشا خالی کردم تو کونشبعد راحله پاشد یه دستمال گرفت زیرکونشو آبمو که تو کونش شناور بود خالی کرد توش و انداخت تو آشغالی.از اطاق که اومدیم بیرون دیدیم بله پرنیان و مهرداد لخته لختنگفتیم شما هم بله………………این بود اولین داستانه من شرمنده اگه بد بود و مرسی که تحملم کردین.نظرات یادتون نرهنوشته dondol

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *