سلام به همه ی دوستاناین خاطره کاملا واقعیه هر کی که خوشش نیومد خواهشا نخونه نه اینکه بخونه فحش بده و درضمن زندگیه هر کی به خودش ربط داره پس الکی فحش ندیدتازه با امیر دوس شده بودم ۳بار بیشتر ندیده بودمش من کرج دانشجو بودم یه روز واسه ی کار اداری میرفتم دانشگاه برگردم امیر گفت من میبرمت یه هفته از دوستیمون میگذشت و هیچ حرفی از سکس بینمون زده نشده بودصبح ساعت ۸ اومد دنبالم من سینه های بزرگی و سفتی دارم نسبت به هیکلم سینه هام بزرگه قیافیه جذابیم دارم اونروزم یه مانتو ی تنگ کشی پوشیده بودم که قشنگ سینه هامو نشون میداد مقنعه ی کوتاه سر کرده بودم البته یه شالم برداشته بودم که رسیدم دانشگاه باندازم رو سینه هام اخه حراست گیر میداد اینم بگم این سه باری که امیرو دیده بودم همیشه شال سر میکردم که سینه هامو می پوشوندمخلاصه وقتی نشستم تو ماشین امیر گفت اوووف خانومه چقد خوشگله و چشش افتاد به سینه هام دیدم زیر چشمی داره نگام میکنه از امیر بگم که یه پسر هیکلی چشم ابرو مشکی که سه ماه بود تو نخم بود …خلاصه همش داشت ریز ریز سینه هامو نگا میکرد بعد از سلام و احوالپرسی شروع کردیم به شوخی و مسخره بازی یه کم که گذشت گفت گشنت نیست منم که چیزی نخورده بودم گفتم چرا دیدم کلی کیک و خوراکی و آبمیوه گرفته کیک و آبمیوه باز کردم که بهوریم وقتی که میخواست آبمیوه رو ازم بگیره دستش خورد به سینم …وسطای راه دیگه کاملا دستمو نوازش میکرد سرش و یهویی آورد جلوو لبامو بوس کرد حس کردم دمای بدنش رفته بالا و شلوارشو نگا کردم دیدم کیرشم بلند شده فهمیدم حشری شده دستاش میلرزید همش دستش رو پاهام بود که یهویی گفت نگر دارم یکم پیاده شیم منم گفتم باشه و یه کشید کنارو پیچید تو یه فرعی و نگه داشت و پیادهشدیم من تکیه دادم به ماشین اومد کنارمو دستشو گذاشت رو کمرمو تو گوشم گفت خیلی دوست دارم لباشو گذاشت رو لبامو مکید منم حسابی حشری شدم دستشو آروم اورد روسینمو از رو مانتو مالید و انگشت کرد منم همش میگفتم نکن با اینکه خوشم اومده بود امیرم که گوش نمیداد من رو سینه هام خیلی حساسم دیگه واقعا حالم بد شد امیر گفت بریم تو ماشین بشینیم در عقب و باز کرد و من نشستم اونم اومد هلم داد ولو شدم رو صندلی افتاد رومو لبامو خورد همش باسینه هام بازی میکرد منم که میگفتم نکن بذا پاشم امیر میگفت جوووون میخوام سینه های گندتو ببینم دکمه های مانتو مو باز کرد منم از زیر چیزی نپوشیده بودم یه سوتین زرد وآبی بسته بودم تا چشاش افتاد به سینه هام گفت جون چه سینههایی شروع کرد به خوردن دیگه وحشی شده بود منم که حسابی حال میکردم یه دفعه نیم خیز شد تیشرتشو درآورد همهی دکمه های منم باز کرد کیر شق شدشو از رو شلوار فشار میداد رو کسم اون لحظه میخواستم داد بزنم لعنتی زود باش شلوارمو در بیای کیرتو بکن تو کسم ولی باز غرورم اجازه نمیداد امیر دستشو از رو شلوار گذاشت رو کسم منم که شل شده بودم از خدام بود یهو کمربندشو باز کرد کیرشو در اورد دکمه ی منم میخواست باز کنه که الکی دستمو گذاشتم رو کسم گفتم نکن امیر بسه امیر میگفت جوووون عزیزم صدای حشریت منو کشته بذار یه کم حال کنیم که منم دستمو کشیدمو امیر شلوارمو باز کردو یکم کشید پایین دیگه نذاشتم شورت زردمو بکشه پایین وقتی چشش به شورتم افتاد گفت عزیزم شورتتو خیس کردی بذار کیرمو بمالم رو کس خیست ببین کیرم شق شده برات دستشو برد تو شرتمو کسمو مالید و انگشت کرد دیگه تو فضا بودم نفهمیدم کی شرتمو دراوردو داره قریون صدقه ی کسم میره آخه کسم اصلا مو نداشت شب حسابی صافش کرده بودم دستشو گذاشته بود رو چوچولمو میمالید میگفت ساناز جوون بذار کیرمو بکنم تو کس خوشگلت کس میخوام ساناااااااز منم گفتم نه کیرشو گذاشت رو کسمو بالا پایین کرد گفتم من دخترم امیر گفت میدونم عزیزم کیرشو گذاشت وسط کسمو فشار داد انقد کیرشو مالید و انگشت کرد رو کسم که ارضا شدم بهم گفت بریم رو صندلی جلو من نشستمو صندلید خوابوند کیرشو خیس کردو گذاشت لای پستونامو تلمبه زد بعد چندتا عقب و جلو آبش اومد همه رو ریخت رو سینه هام ………این اولین داستانم بود ببخشید اگه نگارشم بد بودنوشته ؟
0 views
Date: November 25, 2018