این خاطره که براتون نوشتم بر میگرده به دی ماه پارسال که تو یکی از مانتو فروشی های یک پاساژ کار میکردم.با عرض پوزش اسمم امید 21 سالمه بچه مشهدم.روز سه شنبه بود ساعت 2 بعد از ظهر بود که تو مغازه لم داده بودم و پاساژ خلوت بود و بیشتر مغازه دار ها واسه صرف ناهار رفته بودن.منم یک ساندویچ گرفته بودم که به عنوان ناهار میل کنم.ساندوچ خوردم و داشتم اهنگ گوش میکردم که یک دختر تنها اومد تو مغازه منم مانتو ها رو بهش نشون میدادم که اگه پسند کرد بهش بدم.از تیپش بگم کفشای چکمه ساق بلند پاشنه دار یک شلوار جین تنگ با مانتوی سبز پسته ای و یک شال ابی ناز موهاشم ریخته بود رو پیشونیش قدشم 175.البته منم ازش کم نمیاوردم. خواننده های عزیز خوب میدونن کسی که توی مانتو فروشی کار میکنه باید چهره و تیپ جذابی داشته باشه تا مشتریان که خانمن حال کنن.خلاصه از یک مانتو خوشش اومد منم سایز 1 رو که خواسته بود بهش دادم تا پرو کنه.وقتی از اتاق پرو اومد بیرون بهش گفتم پسند شد که جواب داد خوبه فقط جای سینه هاش تنگه منم گفتم باشه سایز 2 رو بهش دادم.وقتی پرو کرد اومد بیرون گفت سینه هام توش راحت نیست بازم تنگه.منم که حسابی کلافه شده بودم گفتم باشه و سایز 3 رو بهش دادم.رفت پرو کرد اومد بیرون دوباره گفت سینه هام راحت نیست منم که دیدم دختره خیلی پر رویه بهش گفتم ببخشید خانم مشکل از مانتوهای ما نیست مشکل از سینه های بزرگ شماست.اونم خونسرد گفت نه برعکس سینه های به این خوش فرمی چطور دلت میاد اینجوری بگی.منم دلو زدم به دریا دستم گذاشتم رو سینه هاش مالوندم بهش گفتم نه راست میگی واقعا خوش فرمه ببخشید.بعد بهش گفتم کو بچرخ از پشت ببینم چطوریه اونم چرخید.دستمو از پشت انداختم رو سینه هاش میمالوندم اونم از پشت هی کونش رو به کیر شق کرده ما میمالوند.ولش کردم رفتم جلوی درب مغازه سه چهار تا مانکن گذاشتم تا کسی مزاحم نشه.ته مغازه یک انبار مانند بود که مانتوهای اضافی رو اونجا گذاشته بودیم.رفتم یک زیر انداز پهن کردم دختره که اسمش مهسا بود بردم اونجا تا از بیرون دید نداشته باشه.روش دراز کشیدم لباشو مثل قحطی زده ها میخوردم.اون از من بدتر بود درجه شهوتش رو هزار بود.داشتم لب میگرفتم که از رو شلوار کیر مثل گرز شده مارو داشت میمالوند.دکمه مانتو رو باز کردم و سینه هاشو گرفتم تو مشت ومیخوردم.مهسا گفت دیدی سینه زیاد بزرگ نیست انصافا سینه های رو فرمی داشت.تیشرت از تنم در اورد و شروع کرد به گاز گرفتن سینه هام گفت نمیخوای جیگرمو ازاد کنی گفتم به موقع.اول شلوارشو به زور در اوردم از بس تنگ بود.یک شرت ابی راه راه سفید داشت.دیدم شرتش خیس خیس بود دست کردم تو شرتش از اب کسش یکم مالوندم رو چوچولش و باهاش بازی کردن که دیدم یک اخ اوخی کرد داشت تو اسمونا سیر میکرد.شلوارمو در اوردم کیرم از زیر شرت خود نمایی میکرد.دراز کشیدم مهسا شرتم کشید پایین کیرم گرفت دستش میگفت جیگر خودمه به هیچ کسم نمیدمش منم بهش گفتم عجله اینجا مغازه ست خونه که نیست هر لحظه ممکنه کسی بیاد.اونم با ولع پایان کیرم میکرد تو دهنش و ساک میزد. بلندش کردم سگی خوابوندمش کیرمو کذاشتم دم سوراخ کونش که گفت از جلو بکن که تعجب کردم گفتم مگه دختر نیستی گفت تا هفته پیش دختر بودم که دوست پسرم پردمو برداشت منم که دیدم اینجوری بهتره کیرمو کذاشتم رو کسش و به کسش میمالوندم و اروم اروم دادم رفت تو خیلی تنگ بود بدبخت دفعه سومش بود یا چهارم دقیق یادم نیست.خلاصه خیلی تنگ بود کیرم داشت از گرما میسوخت اونم اخ و اوخش به جیغ زدن تبدیل شد که بهش گفتم جون مادرت یواش کسی نفهمه.داشتم تلنبه میزدم که یک دفعه دیدم لرزید و تا ته ارضا شد منم بهش گفتم مبارک باشه داشت ابم میومد که گفت سریع بکش بیرون توش نریزه منم در اوردم و همش ریخت رو شکمش.با یک دستمال تمیز کردم بلند شدیم لباسامونو پوشیدیم سریع رفتم مانکنا رو از جلوی درب مغازه برداشتم.شماره مهسا رو هم گرفتم و از اون روز به بعد هفته ای حداقل سه بار باهم سکس دارم البته تو خونه نه تو مغازه که اگه دوست داشته باشین اونا رو هم مینویسید.با تشکر که حوصله کردین داستانم خوندید.نوشته امید
0 views
Date: November 25, 2018