سکس تو کافی شاپ

0 views
0%

سلام به همه دوستان سایت داستان سکسی گل اول ازهمه بگم اگه داستان من غلط املایی یا تایپی داره به بزرگ گواری خودتون ببخشید ؛ خب بریم سراغ داستان که بر میگرده به سال پیش تقریبأ همین موقع سال بود که رفتم داخل یه کافی شاپ ‏ coffe man بشم و شدم ؛ این مغازه3 طبقه بودش طبقه زیرزمین آشپزخونه طبقه هم کف هم که سالن و میزو صندلی وطبقه بالا انبارقهوه وآبمیوه و… که زیاداستفاده نمیشد 2 ماه اول خیلی معمولی گذشت امابعد 2 ماه صبح ها (تقربأ میشه گفت هروز) 1 مشتری ثابت خانم داشتم که همیشه لیموناد میخورد ؛ سنش از من بیشتر بود من24 ساله اما اون 28 یاشایدم29 ساله که بعدها ازش فهمیدم که ازدواج ناموفق داشته واسمش هم هستی بود کم کم شماره ها رد و بدل شد و به هم نزدیکتر میشدیم که رابطمون مصادف شد با ماه رمضان و دیگه کافه باید ازصبح تا بعد از اذان مغرب بسته می بود من و هستی دیگه داشت رابطمون سکسی میشد و مکان جور نمیشد که یک دفعه به ذهنم خطور کرد که بریم تو مغازه، طبقه بالا یعنی انبار وسایل ؛ که بهش اس دادم و اونم قبول کرد که از صبح بریم تا غروب قرار گذاشتیم واسه فردای همون روز. صبح رفتیم کلید انداختم و رفتیم داخل یه صبحونه مشتی زدیم و رفتیم بالا یه زیلو پهن کردیمو نشستیم که مثل وحشی ها افتام به جون لباش که اونم داغ شده بود و همراهی میکرد بعد 3 یا 4 دقیقه که لبهای هم دیگه رو خوردیم مانتو وشلوارشو در آوردم و خودمم لخت شدم بجز شورتم و خوابوندمش و رفتم روش دوباره لباشو خوردمو آروم رفتم پشت گوشش و گردنش شروع کردم به خوردن و بوسیدن که صدای نالشو در آوردم بعدش رفتم روسینه هاش سوتیئن شو بادندون باز کردم مالیدم و خوردم حسابی، آروم رفتم پایین ترو سر وقت کسش که حسابی خودشو خیس کرده بود شرتشو پایین کشیدم و حالا بخور کی نخور کسش سفید بود اماتازه موهاش دراومده بود زبونم و میکردم وسطش و میچرخوندم و چوچولشو گازآروم میزدم که جیغش در اومد و ارضا شد بعد اون اومد رو من کیرمو از داخل زندونش در آورد و بر دهان خویشتن فرو کرد خداییش خیلی خوب ساک میزد وقتی میخوردش صورتمو نگاه میکرد که این حرکت منو بدجور داغون کرد و تونست ارضام کنه بعد چند دقیقه دوباره خوابوندمش رو زمین و این بار پاهاشو هفتی کردم (۷) وسر کیرمو گذاشتم لب کسش و با یه فشار تا نصفه کردم توش که دیدم به قول بعضی از دوستان سایت داستان سکسی چنان جیغ بنفشی از نهاد خویشتن بر نهاد که ترسیدم نکنه مغازه های همسایه کناری ها فهمیده باشن که دیدم نه خبری نشده و به کارم ادامه دادم خدایش کس تنگی داشت می گفت مردم فقط پردمو زده و زیر انگشتان دست با هم سکس داشتن و طلاق گرفته (خب از سکس دور نشیم) کیرمو کشیدم بیرون و این بار همشو کردم توکسش دیگه بنده خدا جر خورده بود و تو هوا بود که چشمم افتاد به لباش که دیدم داره گازشون میگیره و زبون میزنه بهشون که یهو هوس کردمو با همون حالت افتام روش و لباشو به دندون گرفتم خیلی حال میداد که هم کسشو میگایدم و هم لباشو میخوردم که دیدم داره آبم میاد کیرمو کشیدم بیرونو آبمو ریختم روشکمش افتادم کنارش چند دقیقه همون جوری پیشش خوابیدم وبعدش خودمونو تمیز کردیمو لباس پوشیدیم که دیدم ساعت 3 عصره که از مغازه زدیم بیرون که اگه صاحب مغازه اومد به فاک نریم (اینم بگم که مغازه های اطراف چند ساعتی واسه ناهار و استراحت off بودن که اون روز ماه رمضان بود واون تایم تا بعد ازاذان شب بود وبعد اذان مغازه هاشون و باز میکردند )ببخشید که طولانی شد اگه خوشتون اومد بگید تا سکس های بعدیمونم بنویسم چون هنوز با اونمراستی من دلیلی واسه دروغ گفتن داستان ندارم پس اگه داستانو دوست نداشتین نگارشم بد بوده با انتقاد های خوبتون کمکم کنید تا بهتر بنویسم و همون طور که خودتون دوس ندارید فوحش و ناسزا بشنوید من هم دوس ندارم فداتون شم بوس بای (آقا فوش ندیا؟)نوشته Khodaye jagh

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *