سلام داستان من کاملا واقعیه ولی چون برای اولین بار می نویسم ممکنه ایراداتی بهش وارد باشه پس با نظر دادن هم کمکم میکنید و هم تشویق که باز هم براتون بنویسم داستان من از اونجایی شروع میشه که من مجرد بودم و حدودا 18 سالم بود در مغازه خواروبار فروشی پدرم به اون کمک میکردم و اون برای استراحتخریدن اجناس برای مغازهمهمانی رفتن.مسافرت یا…از مغازه خارج میشد و من کارارو انجام میدادم یه روز توی مغازه بودم که یه خانومی که مستاجر همسایمون بود و تازه امده بودن برای خرید اومد تو همینطور که مشغول خرید بود گفت چه اهنگ قشنگی اینو کی خونده من که کمی خجالت کشده بودم اخه پدرم گفته بود که توی مغازه اهنگ نذار یا صداشو خیلی کم کن گفتم اینو شاهرخ خونده اهنگ پاییزشه گفت میشه این کاستو بدی من از روش بزنم بعد برات بیارم منم که یخورده اروم شده بودم گفتم باشه خلاصه من نوارو اوردمو اونم خریدشو کردو ازم تشکر کردو رفت این جریان ادامه پیدا کرد و ما با هم خیلی صمیمی شدیم و همینطور با هم نوار و بعد فیلم ویدیویی رد و بدل میکردیم تا اینکه یه روز یکی از فیلمامو اورد و گفت این فیلمت خیلی صحنه داشت تو خیلی از این فیلما میبینی من که جا خورده بودم گفتم فیلمه دیگه بعضیاش بیشترم داره ولی من میزنم میره جلو گفت ای شیطون اره جون خودت راست میگیفیلمو ازش گرفتمو اونم یه فیلم برام اوده بودمن که دیگه متوجه رفتارو منظور اون شده بودم و خیلی با هم صمیمی شده بودیم یه فیلم سوپر بهش دادم و گفتم این خیلی صحنه داره حواست باشه اونم گفت خیالت راحت فیلمو گرفتو رفت چند روزی ازش خبری نبود خیلی نگران بودم پیش خودم میگفتم عجب کاری کردم نکنه ناراحت بشه یا اصلا شر بشه. خلاصه بعد چند روز سر ظهر که مغازه بودم یهو اومد تو سلام علیک کرد من که تو دلم هول کرده بودم گفتم کجایی خبری ازت نیست گفت فیلمت خیلی باحال بود نمیتونستم همشو یه دفعه ببینم من که خیالم راحت شده بود گفتم تو هم از این فیلما داری گفت اره یدونه برات اوردم خلاصه فیلمارو ازش گرفتمو یه فیلم سوپر دیگه بهش دادم ماجرا همینجور ادامه داشت و ما با هم تلفنی هم رابطه داشتیم و درباره فیلما رابطه خانم و مرد لب گرفتن سکس صحبت میکردیم خلاصه بجایی رسید که منتظر بودیم یه جای خالی پیدا کنیم و با هم یه حالی بکنیم تا اینکه یه روز که پدرم ظهر رفته بود خونه و دیگه بر نمی گشت و قرار بود شب در مغازهرو ببندم وبرم خونه بهش زنگ زدم و جریانو بهش گفتمگفت میخوای چیکار کنی گفتم الان سر ظهره کسی برای خرید نمیاد دو سه ساعتی وقت داریم بیا انجا در مغازه رو میبندم پشت یخچال فضای زیادی برای استراحت هست هم دیگرو یه کم بغل کنیم گفت باشه تا یه ربع دیگه میام منم سریع اونجا رو مرتب کردمو چندتا کیک و ابمیوه اماده کردم که دیدم اومد رفتم بیرون کوچه رو نگاه کردم دیدم کسی نیست گفتم برو پشت یخچال الان میام در مغازه رو بستم رفتم پیشش دیدم روسری و مانتوشو در اورده و با یه تاپ قرمز که خیلی به پوست سفیدش میومد با یه شلوار استرج اونجا نشسته اب میوه ریختم اومدم بهش بدم که از دستم گرفت گذاشت کنار و گفت بیا بغلم منم سریع بغلش کردم و دراز کشیدیم شروع کردم به لب گرفتن دستامو بردم پشت گردنش دیدم موهاش نم داره فهمیدم دوش گرفته یواش یواش دستمو بردم زیر تاپش دیدم سوتین نداره تاپشو زذم بالا وای چی میدیدم سینه های سفید مثل برف با نوکای قرمز رنگ که لب گرفتنم هم باعث شده بود قرمز تر بشه با دستم یکی از پستوناشو گرفتمو شروع کردم به لیس زدن دیدم داره نالش شروع میشه اون یکی دستمو بردم سمت کسش از روی شلوار کسشو میمالوندم یواش یواش قفل و زیپ شلوارشو بازکردمو شرتو شلوارشو با هم در اوردم دستمو دوباره گذاشتم رو کسش انگشتم اروم کردم تو سوراخ کسش خیس خیس شده بودناله هاش بلندتر شده بود صورت و سینه هاش داغ شده بود منم بد جوری کیرم راست شده بود یهو بلند شد و پیرهنمو در اورد بعد هم گفت شلوارتو در بیار منم سریع شلوارو شرتمو در اوردم اومد سراغ کیرم اونو تو دستاش گرفتو شروع کرد به مالیدن بعد سرشو اورد جلو و کیرمو کرد تو دهنش خیلی باحال میخورد یسره کیرمو لیس میزدو با لباش رو کیرم بالا و پایین میکرد بعذ چند دقیقه برگشت و دستهاشو زانوهاشو گذاشت رو زمین منم که کیرم حسابی خیس بود از پشت گذاشتم رو لبه کسش با یه فشار کوچیک راحت رفت تو کس نازش وای چه کس گرمی داشت چند بار تلمبه زدم انقدر اتیشی شده بود که یهو کسش شروع کرد به مکیدن کیرم فهمیدم که ارضا شد منم چنتا تلمبه دیگه زدم و بشتر از اون نتونستم طاقت بیارم داشت ابم میومد که از تو کسش در اوردم و ریختم روی کمرش بعد هردومون بیحال توبغل هم دراز کشیدیم بعد از چند دقیقه استراحت بلند شدیم و چنتا لب از هم گرفتیم بعد من اونو از مغازه خارج کردم این بود یکی از خاطرات من نظر یادتون نره.نوشته Mohsn20
0 views
Date: November 25, 2018