سلام به همه دوستان من میخواستم داستان خودمو بگم داستانش خیلی باحاله من که این داستان البته واقعیت برای خودم غیرقابل هضم بود اولش ولی کم کم به خودمو قانع کردمبزارید از خودم بگم من محمد هستم 17 سالمه خیلی خوشکل و خوش تیپ که خیلی دوست داشتن باهام گِی کنن ولی من از گی خوشم نمیاد خلاصه خیلی هم شوخی میکنم و خیلی رک هستم و همین رک بودن خیلی کار دستم میدهمنبا مادرم و 2 تا خواهرم و یه برادر کوچک زندگی میکنممپدرم بر اثر حادثه ای فوت کرد که خیلی پدرمو دوست داشتم ما اوضای مالیمون خوبه 2 تا خونه دادیم مستجر و خرجیمون رو از اون به دست میاریماسم یکی از خواهرام که 23 سالشه زهرا و اون یکی که 1 سال ازم کوچیک تره زهره هست و دادشم علی هستداستان از اونجایی شروع میشه که من به زهرا مشکوک شده بودم به خاطر دیر اومدن خونه و همیشه شبا بیدار میموندم تا ببینم کی میاد.یک روز فکری به ذهنم رسید که خواستم عملیش کنم من به یکی از دوستام گفتم که با زهرا دوست بشه و برن سره قرار و من مچشون رو بگیرم که به دوستم که اسمش مجید بود گفتم انجام بده اون 24 سالش بود شماره زهرا رو دادم و دیگه همش به این که قراره چی بشه فکر میکردمخلاصه فردا شدش مجید گفت سخت پا بده بود(البته اینو بگم من با مجید مثل کف دست و پا ررک بودیم و رفیق فابریک بودیم) منم که بدم امد گفتم دیگه چی ؟گفتش امروز قضیعه رو روبه راه میکنم من گفتم باشه .و رفتم پای کامپیوترم شروع به برنامه نویسی کردم اخه رشتم کامپیوتره و خیلی هم کامپیوتر بلدم به قول بچه هاC roFesSioNaLبعدش یه وبکم خریدم گزاشتم توی اتاق زهرا که طبقه ی بالا بود و یک شنود گزاشتم روی تلفن که وقتی به موبایل میزنگن ظبط کنه.فردا شدش و رفتم پیش مجید که گفت بالاخره پارو داد و قرار گزاشتم منم انگار خر بهش تیتاپ بدن اون طوری شدم و خیلی هم عصبانیشب شدش رفتم ببینم زهرا هست تو خونه و تعجب کردم دیدم زهرا خیلی با من خوب شده بود حالا بعدن فهمیدم خیلی حشری بوده و میخواسته خودشو تخلیه کنه و خودشو به من میمالونده منم یکم شک کردم ولی به حشری بودن توجه نکرده بودماومد پیشم گفت داداشی؟-بله؟-یه ماچ میدی؟-چی؟-خیلی دوست دارم داداشه گلم-هان؟ دنیا بع آخر رسیده؟-نه من به آخر رسیدم -خوب حالا چرا ماچ؟-ای کیو گفتم چرا دیگه.-باشه بیا ماچ کن.تا اومد منو ماچ کنه مثالا به قول خودش حواسش نبود لبش به من خورد(راستی بگم که اون موقع من تو اتاقش بودم)و چند ثانیه مکث کرد به نگاهشو به من خیره کرده منم هیچی نگفتم و مثل همیشه که رک هستم گفتمآهان حالا فهمیدم قضیعه چیه خوب چرا به خودم نمیگی؟؟؟؟گفتشآخه تو داداشمیمنم گفتمخوب چرا من؟ چرا شوهر نمیکنی؟-آخه شوهر با اعتماد و سالم گیر نمیاد-خودتو داری به خریت میزنی یا واقعا خری؟-کصافط-من کصافطم؟-پ ن پ.-خوب پس برات دارم-چی ؟ مثلا چه گوهی میخوای بخوری؟-خوب بعدا بهت میفهمونمیک چند دقیقه مثل بچه ها پشتمونو بهم کردیم و هیچی نمیگفتیم و همینطور روی تخت نشسته بودیمکه بالاخرا گفت-خوب حالا ماچ میدی؟-میدم ولی ماچ باشه ها-اِ نشدش خیلی بدی-من بدم یا تو که فکرای بد به ذهنت میرسه؟؟تا اینو گفتم لبشو گزاشت روی لبم و چندتا مک زد و من فوری دورش کردمگفتم دیگه بگو… و حرفمو قطع کردماونم گفتش نه پدر فقط لب.منم که اصلا تا حالا فکر لب و سکس با خواهرم حتی به ذهنم نرسیده بود یخده فکر کردم دیدم ابجیم به این خوشکلی و سکسی که کله ایران اند کفش هستن حالا بزار بینم چی میشه هرچی قسمت باشهمنم خودمو شل کردم و شروع کرد لب گرفتن از منمنم ولش کمکش نمیکردم ولی 3 دقیقه بعد منم کمکش کردم و د همین حس بودیم کهزده حال اومد تو اونم کی؟؟؟زهرهتا اومد تو من ترسیدم ولی زهرا انگار که نه انگارزهره گفتش من برم بیرون شما خواهر برادر از خجالت هم در بیاینتا اینو گفت من عصبی شدم بند شدم یه داد زدم گفتم خفه شو و زهره رید به خودشو گفت حیف که….منم گفتم حیف چی ؟ هان؟ مثلا میخوای چه گوهی بخوری؟تا اینو گفتم زهرا یه دفعه پرید رو من گفت داداشه گلم عزیزم چرا عصبی میشی هان؟خوب اون چیزی تو دل نداشتگفتم ولم کن جندهتا گفتم جنده لاشی هم زهرا و هم زهره انگار یه سلطل اب ریخته باشن روشون اونطوری شدن و تعجب کردنو هیچی نگفتن تا گفتم چیه؟ هان؟ این کلمه اشناست؟؟ یهو زهره اومد پیشم گفتم برادر یه چیز میگم راستشو بگو؟منم گفتم بستگی داره چی باشه.گفتمنظورت از جنده لاشی چی بود؟-منظورم؟-پ ن پ.(کلمه ی پ ن پ توی خانواده ی ما رواج داشت)-خوب همین طوری گفتم ولی یه چیزایی میدونم که چرا اینو گفتمفوری زهرا زد زیره گریه زاری و زهره هم رفت پیشش و دلداریش میداد.منم تعجب کردم و گفتم مگه چیه؟-قضیعه چیه؟تو اصلا چیزی میدونی که میگی قضیعه چیه؟(زهره گفت)-نمیدونم؟ حالا شما بگید؟-تو به دوستت گفتی که با زهرا دوست بشه و بره باهاش سکس کنه بعد اون وقت میگی قضیعه چیه؟-من؟ من چی گفتم؟(تو دلم گفتم ای مجید خارکسه منو لو میدی اگه دیگه باهات حرف زدم حالتو جا میارم حالا ابجیتو که کردم حسابتو میرسم)(اخه ابجیش دوست دختر من بود یه دختر بیش از حد سفید مثل نقره که اسمش مهسا بود و خیلی هم سکسی و از همه مهم تر بچه کونی داره که من تاحالا تو عمرم ندیدم)-اره تو فکر میکنی که وقتی زهرا دیر میاد خونه فکر میکنی میره رفیق بازی یا جندس؟-خوب من حق دارم شک کنم و تا ایو گفتم رفتم پیشش و سرشو گزاشتم روی سینم گفتم ببخشیددارم اینو از ته دل میگم ابجی جونم خوب تو باید بهم میگفتی که چرا دیر میایی خونه تا من نگران نشمبعدش یه بوس کردم از پیشونیش و تا این کارو کردم دیدم زهره خیلی بهم نزدیک شده و فوری لبشو بهم چسبوند( نمیدونم چرا هر چی میشه فوری همه از همه لب میگیرن ولی نمیدونم چرا تو این موقعیت زهره ازم لب گرفت)و من دورش کردم گفتم چی کار میکنی؟-مگه سلاح ما رو نمیخوای؟-خوب اره-پس چیزی نگو.-اگه چیزی نگم که نمیشه اصلا حالیته داری چیکار میکنی؟؟من داداشتم میدونی ؟؟؟؟ حالت سره جاشه؟؟تا اینو گفتم بازم زهرا زد زیره گریهو گفتم دیگه چته؟و گریشو بلند تر کرد. منم دیگه احساسات وجودمو فرا گرفت گفتم باشه هرکار شما بگید ولی باید تا یک حدی پیش برید..اونا گفتم ما از تو بیشتر حالیمونه.و اینفعه زهرا اومد لب گرفت منم میگرفتم ولی اصلا کیرم راست نمیشدش چون هنوز حسه خواهرانه بهش داشتم نه حسه سکسی ولی یکدفعه چشم به یک چیزی خورددیدم زهره لباس و پیراهنشو در اورده و اومده جلوی من میگه نوبته منهمن که تاحالا همچین بدن سکسی و سفیدی ندیده بودم که هیچ و بدون حتی یک دونه موگفتم نه تا این حد.گفت حدشو ما قرار بود تایین کنیم.گفتم من یا شما؟ ولی بازم زهرا لباشو چسبوند به من.منم دیگه قید همه چیزو زدم شروع به لب گرفتن و زهرا همینطور در حین لب گرفتن یکهو تی شرتمو گرفت مثل خر پاره کرد و منو ول کرد چسبید به سینم نمیدون چرا ولی من که دختر نیستم چرا به سینه هام چسبید؟تا زهرا منو ول کرده زهره سینه هاشو چسبون به دهنم منم منم مثل گاو چه عرض کنم مثل خر میخوردمو دیگه روم باز شده بود گفتم دخترا شما که باکره هستید؟گفتن اگه باکره نبودیم که پیشه تو نبودیم الانو رفتم سراغ خوردنو زهرا هم خودشو لخت کرد و رفت سراغ التم(کیرم) و همین طور از روی شلوار میمالوند که داشت از درد شق میمرد و تا شلوارمو در اورد گفت اینکه همون اندازهی قبلیشه؟گفتم اندازه قبلیش؟-پ ن پ ما همیشه وقتی مرفتی حموم بر سر دید زدن تو دعوامون میشدش و همیشه لباستو بو میکردیم و حال میکردیم اخه بوی بدنت خیلی سکسیه(راستی کیر من 15 سانته و کفت هم میشه گفت هست)-پس شما خیلی وقته تو فکر سکس با من هستید؟-بازم پ ن پ . نمیدونی چقدر ما دوتا دوست داشتیم با تو سکس کنیم و همیشه سعی میکردیم با تو رو با جی افات بد کنیم و با خومون خوب کنیم-پس چرا همیشه با من بد بودین؟-اخه خیلی از اینکه مارو دوست نداشتی عصبی بودیم ازت-ان که نشد حرف حالا ولش کن بریم ادامه کار.راستی ساک بلدین بزنید؟-چقدر تو مارو باعث میکنی بگیم پ ن پ ؟خوب معلومه بلدیم ما با هم با خیار تمرین میکردیم-اقعا دوتاتون کس خلین-حالا داداشی دوست دار کی کیرتو بخوره؟-خوب من بیشتر دوست دارم زهرا تو بخوری-چشم داداشیمنم رفتم سراغ سین های زهرا که نگو سایزشون 80 بود و منم عاشق سینه بزرگ هستم و شروع کردم به خوردن که نالش بلند شدگفتم چه خبرته الان مامامن از بیرون میادزهرا گفت اون رفته خون لیلا خاونم حالا حالاها بر نمیگرده.منم دیگه حسابی خر ذوق شدم رفتم ادامه ی کارم زهرا هم ناله اش بیشتر میشد.گفتم زهرا؟گفتش چیه؟؟کفتم خیلی هم تورور و هم زهره رو دوست دارم دوستتون دارم.اونا هم گفتن داداشی ما عاشقتیم ولی حیف که نمیشه.همینطور که زهره داشت ساک میزدش اونم افتضاح ساک میزد منم رفتم سراغ بهشت زهرا تا دستم خورد به کسش انگار که چسب یک دو سه زدن از بسکی خیس و چسب ناک بود و بوی مطبوع ولی ترش مانند میداد منم نتونستم بخورم گفتم حالا نوبتی باشه نوبته منه که زهره گفت صبر کن گفتم چرا؟-اخه تو سریع ابت میاد ما میمونیم-گفتم عیبی نداره دوباره بیاد تو صه نخور برای دوتا تون 2 بار میریزم خوب شدش؟-باشه داداشی جونممنم سریع زهرا رو به حالت سگی خوابوندم و به زهره گفتم با سوراخ کونش ور بره(راستی اونا قبلا باهم لز داشتن و خوب بلد بودن)منم با کون زهره ور میرفتم و صدای هر دوشون بلند شدش و صدای زهرا بیشتر شبیه جیغ بودو گفتم چقدر زهرا تو بیجنبه ای هنوز چیزی نشدهگفت اخه من 23 سالمه خیلی نیاز به سکس دارم و اولین سکسمه خودت درک کن-باشهدیگه خسته شده بودم زهره رو زدم کنار رفتم پشته زهرا سوراخش خیلی تنگ هم نبود از نظر دیدن ولی تا کیرم گزاشتم دمه سوراخش هرکاری کردم که راحت بره تو نشدش با یک فشار بسیار زیاد توانستن یکمشو فرو بکنم و موفق آمیز هم بود و تا کردم تو زهرا داد زد گفت تکونش نده اخه تاحالا همچین چیزی توم نرفته بود به جز انگشت بزار تا عادت کنم منم اطاعت کردم ولی خسته کننده بود ویکهو از این حرکات یوییرفتم و هم ساختکی فرو کردم تو تا بیخ فرو کردم و آنچنان جیغی زد زهرا که نشنیده بودم ولی جیغش خیلی شهوتی بود منم دیگه هیچی حالیم نبود مثل خر شده بودم فقط تلمه میزدم و اصلا هواسم به زهره نبود که داشت حسرت میخورد و با خودش ور میرفت منم گفتم الهی بمیرم چرا همچین میکینی؟گفتش خوب تو نمیایی منو بکنی من چیکار کنم فقط میتونم با خودم ور برم گفتم گر صبر کنی وانگهی دریا شودو تلمبه زدمنو زیاد کردم 12 دقیقه تلمبه زدم و داشت ابم می اومد که دیدم زهرا 2 بار ارضا شده و برای بار دوم دیگه هیچ جونی نداشت و گفتم الان که ابم میاد چیکارش کنم؟گفت بریز توش منم دیگه چشام خیلی فشار بهش میاومد و یهو اومد و کیرم همچنان که داشتم تلمبه میزدم خودشو تخلیه کردو همشو که نه اخه اونجا تنگ بود و به کیرم فشار میاومد و نمیشد راحت خالیش کرد ریختم توشو گفتم نوبتی هم باشه نوبته این یکی ابجیمه که تازه سکسی شده و دلش کیره داداششو میخواد قربونش برمکه زهره یه جووووووووووونی گفته منم پریدم روش گفتم اجبی جون دیگه نوبته اینه نتونی فردا راه بریو سواخشم که خودم یخورده باهاش ور رفته بودم بازشده بودکیرمو مثل برق کردم توش و تعجب وجودمو فرا گرفت گفتم زهره؟گفت جونم؟-گفتم تو قبلن میدادی؟گفتش نه موقعی که لز داشتیم خیلی خیار میکردم تو کونم باعث شده یخورده گشاد بشم که خوبه..منم راحت که نه با خیلی فشار تونستم کیرم نصفه بکنم توش و اونم آخخخخخخخخخخخ و اوخخخخخخخخ میکرد میگفت ججوووووووووووووووووووون چه داداشی دارم کیرشو بخورم اخخخخخخخخخخخ اوففففففففف قربون کیره برادرم برم بوخورمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتمنم کاملا حشری شدم شروع کردم به تلمبه زدن حدود 20 دقیقه زدم و حی زدم مگه ابم میاومد تو حین زدن زهره 3 بار ارضا شده بود من دیگه حس کردم داره میاد گفتم وقتشه زهره گفت میخوام بخورم منم فوری درش اوردم ویه قطرش در حین اوردن طرف صورتش ریخت و بقیشو ریختم تو دهنش و خورد همین طور که داشت میخورد حالم بد شدشادامه دارد……محمد دوست داره شما اگه میخواین ادامشو بگم که خیلی هم طولانی هست و ماجراهای جدید هم هست با نظرتاتون منو همراهی کنید.نوشته محمدرضا
0 views
Date: November 25, 2018