سکس در آنتالیا

0 views
0%

سلام به دوستان عزیز خاطره ای رو که می خوام براتون تعریف کنم بر می گرده به چند ماه قبل اسم من حمیده 23 سالمه قیافه ی خوبی ندارم اما اندامه سکسی و خوبی دارم چون 6 ساله بدن سازی کار می کنم توی شرکت پدرم کار می کنم و پول خوبی هم بهم می ده خلاصه با بد بختی گذرنامه رو ردیف کردم با پسر عموهام رامتین و رامین که رامتین 27 سالشه و ازدواج کرده و رامین که 1 سال از من بزرگتره قرار شد بریم ترکیه البته رامتین برای کار دفترش تو استانبول اومده بود اما منو رامین فقط به خوش گذرونی فکر می کریدیم و بر نامه ریزی برای به کیر گاو زدن پول باباهامون خلاصه تو استانبول تو یه هتل چند روزی رو گذروندیم تا این که منو رامین قرار شد بریم انتالیا و چند روز بمونیم تا کارای رامتینم هم درست شه یعد از چند ساعت رسیدیم اولش دهنمون باز مونده بود اخه تو ایران هم چنین جاهایی ندیده بودیم هر طرف نگاه می کردیم کس های خوشگلو هلو های ناز میان سال می دیدیم وارد هتل شدیم چون من انگلیسیم خوب نیست رامین رفت تا اتاق بگیره منم نشستم تو لابی یکی از خدمه ی هتل اومد جلومو انگلیسی بلقور کرد منم برای این که سه نشه سر تکون دادم دو تا yes هم تحویل دادم چند تا لبخندم زدم تو دلم می گفتم کسه ننت تو همین حال بودم که چشم افتاد به یک هلو ی ناز با پوست برنزه یه تاپ بنفش با یه شلوار روشن چسب پوشیده بود یه آرایش غلیز با لاک بنفش زده بود قدش حدودا 170 بود همین طور داشتم نگاهش می کردم که دیدم 2 تا دختر جوون با یک 2 تا خانم میان سال اومدن کنارش تا خواستم اونارم دید بزنم پسر دایی کس کشم از پشت زد تو کتفمو گفت بچه کونی داری کجارو نگاه می کنی گفتم لاشی اومدیم که یه حالی کنیم دیگه گفت حالا زوده پاشو بریم بالا اتاق گرفتم تا بر گشتم دیدم اون کس ها سوار آسانسور شدنو رفتن گفتم کیر تو این شانس اون شبو با ویسکی و یسری شکلات و این جور چیزا گذروندیم فردای اون روز قرار شد بریم پارک آبی یه حالی کنیم ساعت 10 بیدار شدم دیدم بچه کونی خان داره با دوست دخترش حرف میزنه گفتم این جا هم ول نمی کنی دختر مردمو گفت چیه حسودیت می شه تو دلم گفتم اره راستش حسودیم میشه اخه یه هفته پیش با یه دختره به هم زدم بد تو کف یه دختر بودم خلاصه صبحانه رو خردیم و رفتیم پارک آبی لباس عوض کردم چند تا سرسره رفتیم بعد رامین گفت میرم یه زنگ به خونه بزنم بیام منم داشتم یکم شنا میکردمو از هلو های ناز لذت می بردم که چشم به پری رویا ها افتاد دیدم با همون اکیپ اموده شنا یه مایو 2 تیکه نیلی پوشیده بازم ارایشش غلیزه حدودا میشه گفت سایز سینه هاش 80 بود بدنش خیلی رو فرم بود حسابی داشتم از دیدنش حال می کردم یک لحظه باهاش چشم تو چشم شدم نمی دونم چرا من هیچ موقع هیز بازی در نمی یارم اما دست خودم نبود یه چشمک بهش زدم یه خنده خیلی خفیف کرده رفت منم که اندرکف مونده بودم که رامین اومدو گفت چیه بازم که تو کفی بد بخت این جوری نابود می شی ها خلاصه شب همش تو فکرش بودمو گفتم حتما باید فردا تورش کنم اخه فردا روزه اخری بود که اونجا بودیم اگه کاری نمی کردم دیگه از دستم میرفت خدا خدا میکردم ببینمش فردای اون روز تو لابی دیدمش اومدم برم جلو یادم اوفتاد که انگلیسی بلد نیستم که بخوام چیزی بگم خلاصه رفتم تو سالن نشتم جوری که نفهمه من دارم دیدش میزنم داشت با تلفن حرف میزد خیلی باهاش فاصله نداشتم سالن هم بر عکس همیشه ساکت بود دیدم داره فارسی حرف میزنه می گفت اره پدر جون فردا یا پس فردا بر می گردیگ مامانو عمعه هم سلام می رسونن تازه دوزاریم افتاد تو کونم عروسی بود دیدم موبایلو گذاشت تو جیبش بر گشت نگاهش به من افتاد چشم تو چشم کردم باهاش دیدم نه مثل این که بدش نمیاد تا اومدم سر صحبت رو باز کنم خودش شرو کرد گفت ببخشید اقا شما ایرانی هستید صداش خیلی نازک و زنونه بود گفتم بله خانم چطور مگه از کجا فهمیدین گفت حدس زدم یکم صحبت کردم باهاش موخو کار گرفتم فهمیدم اسمش ملیکاست 20 سالشه با دختر خاله هاشو مامانش و عمش اومدن یه حالی کنند برای تفریح و خودشم دانشجو رشته ی گرافیکه و تعطیلات عیدو اومده انتالیا خلاصه شمارشو گرفتم و گفتم شب بهش زنگ میزنمو قرار میزارم تو محوطه تا یه دوری بزنیم شب بهش زنگ زدم حدود ساعت 8 رفتیم تو محوطه یکم باهاش صحبت کردمو دور میزدیم گفتم راستش من از شما خوشم اومده و این جور حرفا ی رمانتیک بعد گفت منم تو رو از وقتی دیدم بهت علاقه مند شدم و این جور حرفا گفتم بهم اجازه میدی یه بوس ازت بکنم که خودشو گرفتو گفت حالا بزار یه روز از آشنایی ما بگذره بعد گفتم اخه من همین امشب این جا هستم و پس فردا هم تهرانم گفت باشه اما فقط بوس گفتم باشه گلم یه بوس ناز از لپش کردم بعد گفت همین گفتم خوب خودت گفتی گفت نه منضورم اینه که زیاده روی نکنی نه این که لب ندی گفتم باشه یه لب ناز ازش کردم دهنش بوی توت فرنگی می داد بوی عطرشم حشرم کرده بود بعد از 15 دقیقه لب دیدم یکی داره میاد این وری به ملیکا گفتم بسه یکی داره میاد جلود در ازش خدا حافظی کردم گفت که ساعت 1030 برم تو راهروی اتاقشون منم رفتم دیدم درو باز کردو منو دعوت کرد داخل رفتم تو دیدم هیچ کس نیست گفتم تنهایی گفت مادرم اینا رفتن خرید منم پیچوندم خلاصه یه شربت اوارد بعد گفت چقدر دوسم داری منم گفتم یه دنیا دوست دارم گلم بعد لباشو اوارد جلو شرو کردم بوسیدن و لب بازی حسابی خردم دیگه داغ شده بودیم با انگشتام رو کتفش بازی میکردم و می مالوندم بعدش گفتم بیا تو بغلم لباشو گذاشت رو لبام اومد تو بغلم داغی تنش دیوونم میکرد خیلی نرم بود ته دلم یه جوری می شد وقته کیرم که دیگه حسابی شق بود به کسش می خورد از روی شلوار حسابی به خودم چسبونده بودمش و لباشو می خوردم سینه هاش به سینه هام چسبیده بود موهای نازش ریخته بود تو صورتش خیلی ناز شده بود اروم اروم شرو کردم مالوندن سینه هاش اونم با لاله های گوشم بازی می کردو گردنمو می خرد کیرم حسابی داغ شده بود بدنشو به خودم فشار میدادم بهم گفت بسه دیگه لبامو کندی سینه هامو بخور تاپه بنفششو در اوردم یه سوتین مشکی ناز داشت از روی سوتین شرو کردم مالیدنو بوسیدن بالا ی سینه هاش صدای نفس های ارومو شهوانیش داشت تحریکم میکرد سوتینو باز کردم 2 تا هلوی ناز افتاد بیرون داشتم فکر میکردم کدومشو اول بخورم که خودش کلو فشار داد تو سینه هاش و گفت زور باش دیگه تا کسی نیومده شرو کردم خردن مثل فیلم هایی که دیده بودم نوک سینه هارو با دندون گاز میگرفتم هر وقت این کارو انجام میدادم یه اه ه ه از روی شهوت میگفت و ساکت می شد بعد از 5 دقیقه که دیگه سینه هاش سسفتو بزرگ شده بود شرو کردم پایین رفتن نافشو خردن بعد خودش زیپه شلوارو باز کرد یه جین چسب پاش بود تا زانو کشیدمش پایین یه شورت مشکی تور که حسابی خیس شده بود پاش بود معلوم بود حسابی حشری شده شرو کردم از روی شرت مالوندن و لیس زدن روناش که صدا ی ناله هاش داشت در میومد بعد از چند دقیقه با صدای نازکش که میلرزید بهم گفت شورتمو در بیار منم اطاعت کردم وقتی درش اوردم داشتم از شهوت می ترکیدم یه کس ناز بدون مو که رنگش صورتی بود بوش داشت دیوونه ام می کرد یه کم برای لیسیدم زبونمو توش می کردمو در می اوردم خیلی داغ بود بعد دو یا سه دقیقه یه ا ه ه از روی شحوت کشید بدنش لرزید ابش اومد توی هنم خیلی بد مزه بود اما چون حشر بودمو چاره ام نداشتم خوردمش یه کم لب بازی کردم باهاش گفتم حال داد با صدای لرزون گفت خیلی دوست دارم گفتم پس من چی گفت بخواب بینم شلوارشو کشید پایین و دیگه کاملا لخت بود شرو کرد لب بازی با من گردنمو خورد بعد لباسمو در اوارد و سینه هامو می بوسید و نافمو می خورد حسابی کیرم شق بود مثل سنگ سفت بود داشتم از شق درد می مردم گفت شلوارتو در بیار در اواردم شرو گرد با کیرم از روی شرت بازی کردن هی می گفت این کوچولو چرا بی کاره گفتم خوب به کارش بنداز شرو کرد با زبونش بازی کردن با کیرم سر کیرمو می لیسید با زبونش میکرد تو سوراخش حسابی حال میداد چند دقیقه بعد گفت یالا نوبت توعه گفتم کونتو بده بالا می خوام جرت بدم گفت از کون نمی دم دردم می گیره گفتم پس از کجا بکنم گفت بزار لای پاهام یه کرم از کیفش داد بهم مالیدم به لای پاهاش و کیرم شرو کردم عقب جلو کردن لای رونا ی نازی بعد از ده دقیقه ابم اومدو با دستمال پاکش کردم با این که لا پایی بود ولی بازم حال داد بهم بد لب بازی کردمو زدم بیرونو پس فرداشم رفتیم تهران تهرانم یک بار باهاش حال کردم که اگه خواستید براتون می گم.نوشته حمید

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *