سکس در بچگی

0 views
0%

6سالم بودکه براي اولين بارسکس کردم ازبچگي باپسراهم بازي بودم شب توخيابون همديگه رونگاه ميکرديم اونموقع نميفهميدم سکس وزن ومرديعني چي تااينکه يه خونه خريديم وبه اونجارفتيم بعدازمدتي داییم ايناهم همسايمون شدن يه پسرعموداشتم 13 ساله که هميشه خودش روبهم نزديک ميکردو موقعي که بازي ميکرديم منودستمالي ميکردياکيرش رودرمي آوردوميداد دستم منم که بچه بودم و خنگ همينطور ميگرفتم و بازي ميکردم تا يک روز که مادرم و خانم داییم اينا رفتن بازار من و خواهرم بوديم و ببخشيد فراموش کردم بگم اسم من مريم و اسم پسرعموم رامين،رامين هم باخواهرش تنهابودن که اومدن خونه ما،رامين ازهمه بزرگتربودبه خواهرش گفت توبمون بافاطمه(منظورش خواهرم) بازي کن منومريم هم ميريم خونه بازي ميکنيم اولش خواهرم راضي نشدولي رامين راضيش کردومنم عشق تفنگ وبازيهاي پسرونه به عشق تفنگ رفتم خونشون وقتي واردشديم رامين منوتوبغلش گرفت وبوسيدم بهش گفتم پس تفنگت کو گفت اول يکم بازي ميکنيم بعدتفنگ بهت ميدم منم قبول کردم شلوارش روکشيدپايين وکيرش رونشونم دادکيرش زيادبزرگ نبوداماواسه من که بچه بودم خب بزرگ بودکيرش رودستم دادمنم فقط بازي ميکردم بهم گفت درازشو منم درازشدم وشلوارم رودرآورد ونشست پايين پام وکوسم رويکم دستمالي کرد خوشم ميمودچون چيزي نميگفتم اومدوروم درازشدکيرش به بدنم خوردداغ بودکيرش روآوردبالاوگفت بادهنت خيسش کن من گفتم نميکنم گفت خيلي خوبه بذاردهنت بازم گفتم نه يکه خودش باآب دهنش خيسش کردورفت پاين پام وپاهام رودادبالاوکيرش روآروم کردتوکوسم همينطورداشت ميرفت داخل ومن چيزي نميگفتم البته دردادشت امامن به قول مادرم حس دردندارم زيادمتوجه نميشدم وازاونجايي هم که بچه بودم پرده نداشتم و راحت ميرفت داخل و مشکلي نبودداشت ادامه ميداد که در زده شدسريع شلوارامون کرديم پا و رامين درو باز کرد که آبجيم بود و گفت مريم بيا بريم اينبار هر چي سعي کرد رامين خواهرم رو راضي کنه نشد ومن رفتم از اون به بعد نميدونم چرا ازسکس متنفرشدم و فکراينکه يه روز با کسي سکس کنم حالم بهم ميخوره الان منورامين بزرگ شديم و هنوزازدواج نکرديم ولي هيچ وقت به سکس باهاش فکرنکردم اونو نميدونم اين داستان واقعي واقعي بودببخشيد اگه بدنوشتمنوشته مریم

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *