سکس در بیستون

0 views
0%

باسلام خدمت همه شهوانیا لطفا داستانو تا آخر بخونین مرسی. من بچه کرمانشام.تابستون سال88 بود که ترم2 دانشگاه من که تو همدانه پایان شد منم که دوتا دوس دختر تو همدان داشتم پروندم چون حالو حوصلشو نداشتم تابستون برم همدان. 12 رجب بود که فردای اون روز میشد روز پدر،ماهم برای دیدن پدربزرگمون رفتیم دهات، تو مینی بوس بودیم که یهو چشم به یه دختر جذاب افتاد ، تو همون نگاه اول بدلم نشست من رفتم صندلی آخر نشستم.وسطای راه بودیم که حوصلم سر رفته بود طبق معمول بلوتوث گوشیم رو روشن کردم اتفاقا همون دخترم بلوتوثش روشن بود بالاخره هرجوری شد مخشو زدم و دوستیمون شروع شد. خیلی دوسش داشتم یه دختر جذاب و اکتیو و شیطون.اسم (مستعار)ش پریسا بود. کم کم رابطه ما شکل ازدواج بخودش گرفت تا جایی که کل فامیلای اونا و من بجز پدر مامانمون خبر داشتن. تا اینکه یه روز فهمیدم بله پریسا خانوم هنوزم با دوس پسر قبلیش،آقا نادر هنوز رابطه داره و ازش التماس کرده بره در دبیرستانشون(پریسا پیش دانشگاهی بود) منم اعصابم خورد شد گوشیمو خاموش کردم بعدچند روز که روشن کردم عمش زنگ زد و گفت که پریسا تو بیمارستانه خودکشی کرده بالاخره دوباره هرجور شده مخمو زدن منم قبول کردم مشروطن باهاش باشم رابطمون خوب شد دوباره بعد مدتی فهمیدم این دختر آدم بشو نیست و دوباره سراغ نادر رفته منم گفتم باید کیر بهش بزنم، سیاست سکس در قبال پریسا پیش گرفتم اول از ام ام اس شروع کردم عکس بالا تنمو براش فرستادم حسابی حشری شده بود،(من تو خوابگاه همدان بودم) گفت علی از پایینترشم میگرفتی خب، منم ازخدا خواسته یه عکس خوشگل از کیر سفیدو بزرگم براش فرستادم حسابی حشری شده بود چند تا اس سکسی هم بهش دادم گفت علی آبم اومد(جلق زده بود) منم گفتم پریسا خیلی بهت نیاز دارم میدونم تو هم بدن منو دوس داری اینبار اومدم کرمانشاه باید بذاری دس به کست بزنم.گفت باشه ولی توهم باید بذاری کیرتو بگیرم. زدو چهارشنبه رفتم کرمانشاه تو پارک زنبق سر ظهربود که تو پارک پیش هم نشستیم کولمو انداختم رو ران هردوتامون بعد حرفای عاشقونه و سکسی گفتم پریسا دکمه شلوارتو باز کن. بازش کرد از زیر کوله پشتی دس بردم کسشو گرفتم وای چه کس نرمو داغی داشت اونم کیرمو گرفت فشار میدادو میگفت وای علی کی میشه این بره تو کسم(رابطه ما قصد ازدواجی بود) انقد مالیدمش تا کسش خیس شد و آبش اومد.حالا بمونه که گشت مارو گرفت و چطور ولمان کرد.کارمان تا حدی پیش رفت که پریسا خانوم هر روز با ام ام اس های من جلق میزد تا چند روز قبل عید فکری بسرم زد چون خونه خالی نداشتم به پریسا گفتم یه روز صبح زود بیا که بریم بیستون یه روزی باهم باشیم اونم به بهونه کلاس کنکور اومد تو تاکسی که میرفتیم نفس دوتامون بند اومده بود انگار دوتامون میدانستیم چه اتفاقی میخواد بیفته. پیاده که شدیم گفتم پریسا بیا تا اون آبادی کنار بیستون پیاده بریم یه راه خلوت خاکی که اطرافش گندم بود کنارشم یه رود بود با درختای زیاد که تا آبادی مذکور امتداد داشت. تو راه دوتامون نفس نفس میزدیم، باورم نمیشد منو پریسا نازه تو یه راه خلوت که پرنده هم پر نمیزد محکم دست همو فشار میدادیم وسطای راه که رسیدیم بغلش کردم بردمش کنار رودخانه،لباش داشت میلرزید هیچی نمیگفت.بغلم نشست، روسریشو کندم گردنشو لیس زدم اونم سرمو با دستاش گرفتو صورتو لبو سینمو که یه زرش از زیر تیشرت بیرون بود لیس میزد و قربون صدقم میرفت دکمه مانتوشو باز کردم سینه های سفید و نرمشو لیس زدم دادش درومد دکمه شلوارمو باز کردم شروع کرد خوردن کیرم هنوز هیچی نشده ناله دوتامون بلند شده بود بعد شروع کردم لیس زدن پاهاش،خیلی خوشگلو ناز بودن انصافا،گفتم پریسا میخوام بزارم کونت گفت خب سرپا بکن حالش بیشتره (فهمیدم بله تجربه هم داره) گفتم نه بخوابی بهتره.از پشت خوابید و پاهاشو باز کرد منم تف زدم به کیرم حسابی لیزش کردم تف زدم در کونش کیرمو گذاشتم در کونش و فشار دادم یهو گفت آی آی علی علی نکن یواش منم شروع کردم تلمبه زدن ازپشت گردنشو میلیسیدمو تلمبه میزدم تا اینکه آب دوتامون اومد من تخممو کامل تو کونش ریختم کسش اونم خیس خیس شده بود یه خورده هم کیر نیمه جونمو مالیدم در کسش دوباره اون ارضا شد،خودمونو مرتب کردیمو برگشتیم تو راه مرتب میگفت علی نامرد کونم درد میکنه بعد ازدواج نمیذارم ازکون بکنی.منم تو دلم بشش گفتم کرمانشاهیا انقد بی غیرت نیستن دختر جنده لاشی بگیرن.تو بهارم چندبار کردمش تا اینکه از دستش خسته شده بودم بهش اعتماد نداشتم هر روز فحشش میدادم اما به پام موند و هرکاری میگفتم واسم انجام میداد میگفت علی بذار سگت شم فقط. از اون محبتو از من بداخلاقی رابطمون تا پاییز پارسال ادامه پیدا کرد تا رفت دانشگاه آزاد کرمانشاه یه روز که باهاش طبق معمول دعوا کرده بودمو طبق معمول گفتم دیگه نمیخوامت برخلاف سابق دیدم منت کشی نکردو تا یه هفته خبری ازش نشد تا اینکه گفت توکه منو نمیخوای یکی بهم پیشنهاد ازدواج داده قبول کردم منم چیزی بشش نگفتم تا دوروز بعد وحید آقا دوس پسر جدیدش زنگ زد گفت پریسا هنوز به تو علاقه داره اگه میخوایش من ولش کنم گفتم نه واسه خودت. اما اما غافل ازینکه عاشق جذابیت باور نکردنی پریسای جنده لاشی شده بودم یه ماه بعدش بهش زنگ زدم بعد کلی التماس برنگشت که نگشت الان 10ماه از قطع رابطمون گذشته تو این مدت ده تا دوس دختر عوض کردم اما هنوز صبحا به عشق پریسا ازخواب پا میشم.میدانم همه این اتفاقا تقصیر خودمه اما میخوام برم دانشگاه آزاد کرمانشاه وحید آقا رو بکشم پای همه چیشم هستم حتی اعدام.با اینکه اون گناهی نداره و گناه از منو پریساست. شما بگین من چکار کنم؟نوشته علی

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *