سکس در بیمارستان

0 views
0%

فقط خواهش مي كنم نظر الكي نديد قابل توجه اونايي كه با خوندن داستان جلق مي زنن و بعدش نظر ميدن اسمم رسولداستانو از اونجا شروع مي كنم كه 4سال پيش با همكاري رفيقم محسن يه خانم بيوه رو گاييديم . بعد از اين جريان نديدمش تا يك سال پيش . يه مشكل براي رفيقم پيش اومده بود كه بايد مي رفتم بيمارستان ، تابستون بود هوام گرم و تخمي عليرغم اين كه حال نداشتم دلمم نبود برم ولي مجبور بودم . وسط راه كيرم با ديدن يه صحنه سكسي بلند شده داشت مي تركيد . سوار تاكسي شدم جلو مغازه كنار بيمارستان پياده شدم چندتا ابميوه گرفتم رفتم داخل حواسم به افكار خودم گرم بود . داخل بخش شدم رفتم داخل اتاق رفيقم نيم ساعت گذشت بود كه هوس سيگار كرده بودم رفتم داخل حياط بيمارستان نشستم رو صندلي سيكارو آتيش كردم هوا خيلي گرم بود بهم حال نداد . با خودم گفتم برم خداحافظي بگيرم برم از رفيقم كه يدفع چشمم افتاد به اتاق كناري واي چه صحنه اي رو ديدم زنه افتاده بود رو تخت با مانتو باز با يه تاپ مشكي بدن نما . كيرم يه اه كشيد . دلو به دريا زدم رفتم كنار در وايسادم در رو كه زدم بلند شد ببينه كيه رخ به رخ كه شد ديدم فاطمه خانوم خودمونه كه چهار سال پيش زده بودمش .جا خورده بو با ديدن من . زدم تو فاز رو داري گفتم سلام خانوم . حال شما؟گفت مرسي . بهش گفتم نيستي عزيز ؟كجايي ؟گفت در خدمت شما . رفتم داخل نشستم پيشش گفتم خدا بد نده منتظر جوابش نمودم سريع گفتم نكنه خودتون بد داديد ؟ كه خنديد . تو همون حس دست گذاشتم رو سينه هاش و شروع كردم به مالوندن . خوشش اومده بودا ولي گفت يكي ميبينه زشته گفتم امروز بايد بزنمت گفت تو زرنگيت . بهش گفتم بمون الان ميام رفتم داروخونه يه كاندوم گرفتم بهش گفتم بلند شو بريم گفت كجا ؟ همينطور گشوندمش داخل يه انبار قديمي پشت بيمارستان در هم از پشت انداختم .تا اومد چيزي بگه دستم داخل سينه هاش بود . عجب سينه هاي درست كرده بود . هم زمان با مالوندنش شروع كردم به لب گرفتن . لباساشو در اوردم از بالا سرش تا پايين پاش رو خوردم ديگه صداش شده بود ناله فقط اه اه اه ميكرد و ميگفت گشتيم ولم كن . گفتم برام ساك بزن . چه پيشرفتي كرده بود عرض اين دو سه سال حرفه اي شده بود جوري مك ميزد انگار داره جارو برقي ميزنه . بهش گفتم بسه بخواب كارت دارم . كاندومو كشيدم كيرمو گذاشتم دم كسش با چولچولاش بازي ميكردم . صداش بلند شده بود و ميگفت بكنم جرم بده ، من كير ميخوام . ديگه امونش ندادم تا بيخ كردمش داخل تند تند تلمبه ميزدم و فاطمه جون اخ اخ اخ اه اها اه ميكرد كمرم خسته شده بود بلندش كردم گفتم نوبت توه. دراز كشدم اومد روش تنظيمش كرد شروع كرد به بالا و پايين كردن ، سينه هاش شده بود مثل كسيه آب گرم مثل يه آونگ اين ور اون ور ميكردن . اخ اخ اخش ديگه به جيغ تبديل شده بود . ديدم اينجوري نميشه الانه كه كندش دربياد .بهش گفتم بسه بخواب كارت دارم كيرمو گرفتم داخل دستم گرفتمش جلو شروع كرد به خوردن يكي دو دقيقه خوردش ديدم فايده نداره . خوابوندمش به پشت چه سوراخ گشادي داشت تا سر كيرمو گذاشتم يه جا رفت داخل حالا بهم خورد ولي بهتر از اين بود كه كندش در بياد از روي لج چنان تلمبه ميزدم يه يك متر رو كارتن زيرمون رفته بود اين ور . داشت آبم ميومد مثل اينكه ميدونست بلند شد كيرمو يكجا كرد داخل دهنش فقط مك ميزد نزديك بود كه بياد كرفتش داخل دستش بالا و پايينش كردن كه يكدفع صورتشو پر از آب كردم .ديگه نا نداشتم بلند شدم لباسامو پوشيدم .خودشو تميز كرد با هم اومديم بيرون از داخل بوفه بيمارستان دوتا آب هويج گرفتم و خورديم . گفت بايد برم منم استقبال كردم و رفت و تا امروزم داره ميره …. [email protected] نوشته‌ رسول

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *