سلام به دوستان عزیز سایت سایت داستان سکسی این ماجرا مربوط به 3 ماه پیش هست من اسمم علی هست 18 سال سن دارم از شیراز این داستان مربوط به ماجرای سکس من با دوست دخترم هست اسمش ژیلا هست و الان هم 15 سالش هستدختر خوب و پایه ای هم هست حدود یه ماه بعد از دوستیمون خیلی با هم جور شده بودیم بهم گفت بیا پیشم منم با یکی از دوستام رفتم.خونمون خیلی ازشون دور نبود ما خونمون حوالی عادل آباد هست موقعی که رسیدیم با چادر سفید گلدار بود بعدش با هم رفتیم یه دوری زدیم تو کوچه هوا تاریک بود ساعت حول حوش 9 بود بعدش رفتیم داخل یه ساختمون نیمه کاره باهزار ترس و لرز رفتیم داخل خدا رو شکر کسی نبود ولی مجبور شدیم نفری یه آجر بزاریم زیرمونو همونجا توی خاکها بشینیم شروع کردیم به تعریف کردن منم دستمو انداخته بودم دور گردنش خیلی حشری شده بودم دوستم سعید هم که همرام اومده بود داشت از شق درد میمرد بعد از چند دقیقه یواش یواش دستمو بردم پایین طرف سینه هاش که ژیلا گفت نه جلوی دوستت زشته منم فهمیدم با حظور سعید نمیتونم کاری کنم من وسط نشسته بودم بعد به سعید گفتم یه لحظه برو بیرون حواست باشه کسی اومد خبر بده سعید هم که اولش نمیرفت پاشد رفت بیرون بعدش رفتم سراغ ژیلا اول یه کم نق زد ولی راضی بود شاید هم میترسد بهم گفت اگه قول بدی که بار اول و آخر باشه قبوله منم از خدا خواسته قبول کردم البته جایی که ما بودیم نمیشد هر مدلی که بخوای بکنی منم بلندش کردم هر دوتامون ایستاده بودیم که شروع کردم به خوردن لباش بعدش با دستم سینه هاشو با دست میمالیدم بهم گفتسینه هامو بخور منم به همین بهونه پیرهنشو دادم بالا و شروع کردم خوردن بعدش شلوارشو تا زانوش کشیدم پایین شروع کردم به کردن ولی هر کاری کردم نتونستم از عقب بکنم داخل از جلو هم که باز نبود نمیشد منم مجبور شدم لای پای بکنم شاید تنها نقطه ضعف ژیلا لاغر بودنش بود ولی از لحاظ قیافه خوب بود همینجور که داشتم میکردم سعید اومد داخل و ما رو تو اون حالت دید چشماش 2 تا شد بهش گفتم برو 5دقیقه دیگه میام رفتش منم باز شروع کردم به کردن آبم رو هم اونجا رو دیوار ریختم توی راه برگشت که داشتیم ژیلا رو تا خونشون همراهی میکردیم به سعید گفت خیلی کم حرف هستی سعید هم به حالت کنایه گفت خوش گذشت؟ بعد از اون ماجرا سعید و ژیلا با هم خیلی پایه شده بودن تا جایی که ژیلا به سعید میگفت داداشی ولی تا حالا با هم سکس نداشتن یه بار هم ژیلا یکی از دوستاشو به سعید معرفی کرد که بعد از یه هفته 4 تایی یه سکس اساسی داشتیم داخل همون خونه نیمه کاره جالب ابنجاست که بعد از هر بار سکس ژیلا بهم میگه این دیگه دفعه اخره ولی همچنان میکنمشممنون از دوستان که داستان رو خوندین بار اولم بود امیدوارم با نقد هاتون به من کمک کنبدنوشته علی
0 views
Date: November 25, 2018