داستان که می خوام براتون بگم واقعیت داره ، من و همسرم و دخترم نازی یه روز خواستیم بریم به استان اردبیل و شهر سرعین ، همون شهریکه آب گرم و معدنی داره . بعد از ظهر به سرعین رسیدیم و دنبال اتاق گشتیم تا اینکه در هتل ماهان اتاقی اجاره کردیم و قرارشد که دویا سه شب اونجا باشیم . درب همه این اتاقها به راهرو چند ضلعی بازمیشد . ما از بس خسته بودیم که حال رفتن به اب گرم را نداشتیم برای همین رفتیم تو شهر دور بزنیم و آش دوغ سرعین بخوریم . بعد از خوردن آش و گشتن در شهر و خوردن شام به هتل برگشتیم . شب از بس خسته بودیم همه خوابیدیم و قرار شد که صبح همسرم و دخترم بروند به استخر آب گرم سبلان و من هم بعد از ظهر برم و تا ظهر خوب استراحت کنم . ساعت 9 اونها از اتاق خارج شدند و من هرچقدر کردم خوابم نیومد و خواستم برم بیرون و صبحانه بخرم .
موقع خروج از اتاق دیدم که درب اتاق مقابل بازه و خانم خم شده و اتاق رو جارو می کند . با دیدن این منظره کمی مکث کردم تا شاید منو ببینه و عکس العمل نشون بده . خانم وقتی منو دید لبخندی زد و سلام کرد و من هم جواب سلام رو دادم . برگشتم که بند کفشهام رو ببندم . بعد از بستن بندها برگشتم که برم بیرون که دیدم . خانم بصورت کامل بطرف من خم شده است . فوری چیزی به نظرم اومد که برگردم اتاق و از پشت درب نگاهش کنم تا ببینم چی میشه . برگشتم اتاق و درب رو نیمه باز گذشتم و از پشت به اون خیره شدم . زود فهمید و جارو رو کنار گذاشت و به طرف اتاق اومد . نمی دونستم چکار کنم . درب رو زد و من درب رو باز کردم . با لب خندان گفت ببخشید آقا شکر دارد . منظورش رو نفهمیدم برای همین گفتم اره صبر کنید الان می آرم . وقتی رفتم آشپزخونه که شکر رو بیارم دیدم که پشت سرم هست . تعجب کردم وقتی دیدم درب اتاق هم بسته شده و فقط من و اون داخل اتاق بودیم . بعداز کمی نگاه معنی دار به هم ، از من پرسید که خانم و دخترم کجا رفتند و من هم گفتم که به استخر رفتند . بدون اینکه من سوال کنم گفت که شوهرو دو تا پسرش هم به استخر رفتند . وقتی شکر رو از داخل وسایل برداشتم و می خواستم به اون بدم یه نگاه عمیق به من کرد و نمی دونم کی منو بغل کرده بود و با هم لب می گرفتیم . کم کم لباس منو در آورد و من هم لباس اون رو . اصلا باورم نمی شد اما اون خانم ( شهلا) مثل دختران بزرگ و حشری منو می خورد و لیسم می زد و من هم اون رو بوس می کردم . بدن شهلا خیلی نرم و سفید بود و درسته چهار و پنج سال از من بزرگتر بود اما مثل دختر در آغوش من بود . رو تخت دو نفری خوابیدیم و همدیگر رو لیس می زدیم و من سینه های خوشگل و نسبتا بزرگ اون رو می خوردم تا اینکه کم کم پایین تر ، کوسش رو مالیدم و اون از ته دل لب می گرفت . نمی دونم چند دقیقه تو این حال بودیم که با دستش کیرم رو گرفت و فشار داد و رفت پایین تا اون رو بخوره . خیلی ماهرانه کیرم رو ساک می زد . تو عالم دیگه ای بودم من هم رفتم تا کس اون رو بخورم تا حال هردو کامل بشه . بعد از مدتی که همدیگر رو خوردیم به پشت خوابید و پاهای خودش رو رو شانه من گذاشت و من هم کیرم رو که خیلی شق کرده بود تا دسته تو کوسش فشار دادم . یه آهی از ته دل کشید که تابحال چنین آهی نشنیده بودم . شروع به تلمبه زدن کردم . هی می گفت که آبت رو زود نریز . آبت رو زود نریز .
بعد از چند بار تلمبه زدن با دستش آب کیر منو تمیز می کرد و اینکار باعث میشد که آب من دیر بیاد . بعد از چند دقیقه تلمبه زدن کیرم رو از کوسش در آورد و به سینه رو تخت خوابید . طوریکه پا هاش رو زمین بود من در اختیار اون بودم و هنوز باورم نمی شد . اون گفت زود باش بکن تو کونم . من تعجب کردم که چه راحت می گه مگه نمی دونه که درد داره و شاید این کیر کلفت من اون رو اذیت کنه . تو این فکر بودم که با دستش کیر منو گرفت و سرش رو گذاشت دم سوراخ کونش و من هم فشار دادم تو . خیلی تعجب کردم کونش چربی بود و راحت رفت تو و شهلا یه آخش از ته دل گفت . دقت کردم دیدم که خانم موقع اومدن خودش کرم به کون مبارک زده و برنامه ریزی همه کار ها رو کرده تا وقت کم نیاره . خیلی حال می داد جاتون خالی . با فشار تلمبه می زدم و تا دسته کیرم و می فرستادم تو کونش و اون هم آه و ناله می کرد و می گفت بکن تا ته بکن این کون و کس رو که سه ماه کیر ندیده بکن . منو بکن . زود زود بکن من آب می خوام . با حرفهاش منو بیشتر حشری می کرد . تا اینکه وقت اومدن آب فرارسید و از اون پرسیدم که چکار کنم . شهلا خانم گفت که بریز تو کونم و من هم همه آب داغ کیرم رو به اون کون نرم و بزرگ و سفید ریختم و روش خوابیدم . چند لحظه نشد بود که منو بلند کرد و رفتیم دستشوئی و خودش کیر منو با دستش زیر آب ولرم شست و منو به اتاق آورد و شروع به ساک زدن کرد . من اصلا حال و نا داشتم و روی تخت خواب نشسته بودم و اون هم جلوی من داشت ساک می زد . طوری منو ساک می زد که من نمی دونم چطوری کیر من بلند شد . خودم تعجب کردم وقتی با همسرم حال می کنم اصلا نمی تونم بعد از یک بار آب اومدن دوباره بلند بشم . اما این دفعه شهلا خانم چنان ساک می زد که کیر من بهتر از قبل بلند شد . با خودم گفتم که من کس و کونش رو کردم دیگه کجا مونده .
از شهلا خانم سوال کردم که برمی گرده تا کس و کونش رو بکنم . هنوز کیرم تو دهنش بود و با سرش اشاره کرد که نمی خواد . هی ساک می زد و با آب دهنش برام جلق می زد تا اینکه وقت بیرون اومدن آب کیرم شد و بهش گفتم و اون گفت که بریزم تو دهنش . با فشار آب کیرم رو ریختم تو دهنش و اون هم با ولع همه آب رو خورد . بعد از اینکار من رو تخت ولو شدم و اون با دست مال منو پاک کرد و از من خیلی تشکر کرد که بعد از سه ماه تشنگی اون رو سیر آب کردم . خیلی دلم می خواست در باره اون سه ماه بپرسم ولی اون سریع لباس خودش رو پوشید و چند لب خوشگل از من کردو دوباره تشکر و رفت . من هم لباسم رو پوشیدم کمی ادکلن به خودم زدم و خوابیدم تا اینکه همسر و دخترم از استخر اومدن و با هم صبحانه ای که داشتیم خوردیم و به بیرون رفتیم . هر لحظه به فکر شهلا خانم بودم . ناهار رو بیرون خوردیم و به اتاق برگشتم و دیدم که نظافت چی داره اتاق اونها رو تمیز می کنه یعنی شهلا خانم از اونجا رفته بود . اون اسم خودش رو به من گفت ولی هیچ وقت اسم منو نپرسید و رفت . من همیشه تو فکر شهلا خانم هستم و به آقایون توصیه می کنم که ناراحتی زندگی رو به همبستری ربط ندهند که گناه شوهر شهلا خانم بیشتر از شهلا خانم است .علی
0 views
Date: November 25, 2018