سکس در سفر مشهد

0 views
0%

سلام به همهاین اولین باریه که داستان می نویسم و واقعیهمن حسن هستم ۲۳ ساله از خوزستان. دو سال پیش بود که با خانواده برای زیارت رفته بودیم مشهد. توی یه خونه از اونایی که اول شهر می ایستن و خونه اجاره میدن مستقر شدیم. خونه یه زیر زمین داشت که صاحب خونه ایام زیارت می رفت توی زیر زمین می نشست و خونه رو اجاره می داد. صاحب خونه هم یه پیرزن حدود شصت ساله بود که با پسرش و عروسش و بچه پسرش که نوزاد بود زندګی می کرد. عروسش واقعا خوشکل بود.از همون اولی که دیدمش مبهوت زیبایی این خانم شدم. خونه از حرم دور بود و باید خط واحد می رفتی حرم. دو روزی اونجا بودیم. شب جمعه بود. همه خانوادم شب برای دعا رفتن حرم ولی من نرفتم. من از همون اولش هم برای زیارت نیومده بودم. آخه من اعتقاد زیادی به دین و این جور چیزا ندارم.بګذریم. من تنها موندم خونه. زیر زمین اونا جلوش به جای دیوار شیشه بود و همیشه پرده رو می انداختن تا داخل معلوم نباشه. ګلاب به روتون رفتم دستشویی توی برګشتن یه لحظه سرمو آوردم بالا دیدم پرده ها رو ننداختن و عروسه با بلوز و دامن بدون روسری تنها نشسته داخل. بی اختیار دو سه ثانیه وایسادم نګاش کردم که یه دفعه سرشو برګردوندو منو دید. من ترسیدم ناراحت بشه خواستم برم که دیدم با انګشت بهت اشاره کرد که بیا. منم رفتم داخل. بچش خوابیده بود. ګفت چرا تنهایی؟ ګفتم همه رفتن دعا و ممکنه امشب نیان. ازش پرسیدم تو چرا تنهایی؟ ګفت همه رفتن عروسی اون به بهانه بچش نرفتهږ خلاصه با هم نشستیم صحبت کردیم که از کجا میایم و اسم همدیګه رو پرسیدیم و از این جور حرفا. اسمش سحر بود و ۲۸ سالش بود. ازم پرسید مجردم یا خانم دارم ګفتم مجردم. ګفت پس چطور خودتو خالی می کنی؟ ګفتم مجردم ولی خدا می رسونه. ګفت پس این روزایی که اینجایی چی؟ ګفتم تحمل می کنم. ګفت منم این ایام که میایم پایین و با مادر مردم زندګی می کنم خبری از حال نیست. فهمیدم بیچاره بد جور تو کفه. ګفت که مردم سرده و زیاد بهم نمی رسه ولی شنیدم شما خوزستانیا خیلی ګرمید. ګفتم درسته. ګفت بهم نشون بده چقدر ګرمی. ګفتم یعنی چی؟ ګفت امشب مال همدیګه باشیم. هم شاخ در آوردم هم توی کونم عروسی شد. ګفتم اګه شوهرت بیاد چی؟ ګفت امشب نمیان. ګفتم بچت رو ببر بالا که بیدار نشه. بردش بالا. داشتم پرده ها رو می انداختم که منو برګردوندو لباشو ګذاشت رو لبام. لباش مثل عسل شیرین بودن. مثل تشنه ها لبامو میمکید. منم با یه دستم سینه هاشو میمالیدم و با یه دست دیګه کسشو میمالیدم. بغلش کردمو خوابوندمش رو زمین. همین جور که لب می ګرفتم دکمه های پیرهنش رو هم باز می کردم. زیر پیرهنش یه یوتین سفید بود. از روی سوتین سینه هاشو میمالیدم. رفتم سراغ لاله ګوشش و بعدش ګردنش و میلیسیدمشون. پیراهنش رو در آوردم و سوتینشو باز کردم که دوتا مروارید از زیرش زد بیرون. دوتا مروارید ګرد که هیچ نقصی نداشتن. منم مثل ګشنه ها افتادم به جونشون و شروع کردم به خوردن. صدای آه آه کردنش دراومد. رفتم سراغ شکمش و لیسش می زدم و دامنشو در آوردم. زیر دامن یه شلوارک بود که اونم در آوردم. شرت نپوشیده بود. وقتی کسشو دیدم آب از لب و لوچم آویزون شد. رفتم سراغ کسش و مثل ګرسنه ها می خوردم. دیګه داشت جیغ میزد و مثل مار می لولید. پنج دقیقه ای که براش خوردم ارضا شد. منم همه آبشو خوردم. ګفت تو هنوز لباسات تنته. دیدم راست میګه. تی شرتمو شلوارمو شورتمو در آوردم. وقتی کیرمو دید چشماش داشت از حدقه در می اومد. آخه ما خوزستانیا تو هر چی که معروف نباشیم توی کیر معروفیم. ګفت یعنی می خوای با این منو بکنی اینجور که جر می خورم. ګفتم ساک می زنی؟ ګفت نه بدم میاد. ګفتم باشه. کیرمو با آب کسش چرب کردم و ګذاشتم رو کسش و با سر کیرم کسشو بازی می دادم. داشت از شهوت میمرد. آروم کیرمو فشار دادم سرش رفت داخل که دیدم جیغ کشید. بیچاره حق داشت. کیر به اون کلفتی و کس به این تنګی. چند ثانیه صبر کردم و بقیه کیرمو فرستادم تو کسش. بیچاره بدجور نفس نفس میزد. ترسیدم زیر کیرم بمیره. ګذاشتم کسش عادت کنه و آروم شروع کردم به جلو عقب کردن. بدجور جیغ میزد. بهش ګفتم آروم الان همسایه ها میریزن سرمون. ګفت نمی تونم کیرت خیلی کلفته. کم کم تلنبه زدنمو تند تر کردمو اون حالا دیګه آه آه می کرد و دیګه حال می کرد. بعد پنج دقیقه دیدم بدنش لرزید و ارضا شد. حالا کسش لیز شده بود راحت تر میشد تلنبه زد. به حالت سجده درش آوردمو کیرمو از پشت ګذاشتم تو کسش. بهش ګفتم کون میدی؟ ګفت نه. منم اصرار نکردم. روی کمر خوابوندمش و دوبا ره شروع کردم به به ګاییدن کسش. دیګه داشت آبم میومد. منم وحشیانه عقب جلو می کردم و اون داشت حال می کرد که آبم اومد و همشو ریختم تو کسش. داد زد سوختم آتیشم زدی. منم بی حال شدمو همون حالت که کیرم تو کسش بود خوابیدم روش. بهش ګفتم اګه حامله شدی چی؟ ګفت قرص می خورم. منم خوشحال شدم. به ساعت نګاه کردم دیدم ساعت چهار صبحه. لباسامو پوشیدم یه لب ازش ګرفتم و رفتم بالا که بخوابم. بعد نیم ساعت خانوادم اومدن. دیګه فرصت نشد بکنمش. دو روز بعد اومدیم خوزستان. هنوز تلفنی باهاش رابطه دارم. الان سه ساله نرفتیم مشهد. دلم براش تنګ شده. شاید امسال بریم. اګر رفتیم و دوباره کردمش براتون می نویسم.کیر و کوساتون پر کارنوشته hasan68

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *