با سلام خدمت پایان دوستان شهوانی.من اولین روزه که در این سایت ثبت نام کردم و میخوام اولین خاطره سکسیم رو براتون تعریف کنم.داستان کاملا واقعیه و تنها اسمهای اشخاص(جز اسم خودمو) مستعار نوشتم؛ امیدوارم خوشتون بیادخب من بعد از اینکه رسیدم به سن15سالگی دیگه یچجوری نمیتونستم جلو خودمو بگیرم و خیلی هات بودم و همیشه با فکر دخترای فامیل با خودم ور میرفتم و جق میزدم. یه پسر خاله داره که اسمش مهرداد هس. مهرداد قیافه خوبی داش و خیلی بام صمیمی بود و همه چیزشو به من میگف. یه روز بم گف که هانیه رو کرده وقتیم ازش بیشتر پرسیدم گف که هاته و یه خورده با گوشش بازی کردم و راضی شد ولی همه کسه و جنده لاشی نبود. منم از اون روز بدتر رفتم تو نخش.از خودمم بگم که من قدم182 و وزنم 84هس و هانی که یه سال ازم بزرگتره قدش 164 و وزنش فک کنم نزدیکای70 باشه و یه خورده تپله. یه دختر خاله دارم که مدرکش ارشده و تو انتخابات شورای شهر همین سال شرکت کرده بود و چون خونشون یه شهر دیگه در فاصله50 کیلومتری با ما بود همیشه خونه ما بود و همه فکو فامیل واسه انتخابات تو خونه ما جمع میشدند(دختر خالم تو شهر ما کاندیدا شد چون تو شهر خحودشون شانسی نداش). خلاصه یه روز دیدم هانی هم اومده بود خونمون.من داشتم واسه کنکور میخوندم.رشتم ریاضیه. و واقعا بدترین روزای عمرمو میگذروندم چون خیلی روم فشار بود. خونمون بدجور شلوغ بود همیشه. هانی شماره منو داش. من تو چت روم دوست دختر زیاد داشتم. هانی شبش خونمون نموند و رف خونه خواهرش که تو شهر ما ازدواج کرده بود. شبش یکی اس داد نوشته بودHi منم جواب دادم سلام شما؟ اونم گف حالا بماند و از زیرش در میرف.منم چون فک میکردم یکی از دخترای چت داره سر به سرم میذاره که جنبمو بسنجه برا همین اصن محل ندادم و گفتم هر وقت معرفی کردی اس بده.اونم گف که فامیلم.منم سریع فکرم رف طرف اونو خواهر کوچیک تر از خودش و دختر خالم که کرجه خونشون.اونم گف نه پدر هانیه هستم.منم گفتم خب از اول بگو.چه خبر چه کارا میکنی؟گف هیچی وقتی از خونتون رفتیم بیرون یه دور تو شهر زدیم و با عکس نیلوفر(دختر خالم) گشتیم تو شهر.منم چون دیگه حرفی برا گفتن نداشتم گفتم بذار ببینم پایه هس یا نه؟ گفتم خب حالا چیکار کنیم؟Dماچم کن خوشحال شم. اونم اس داد مااااااااچ بووووووووس. منم دیگه کامل دلو زدم به دریا و گفتم ماچ از لپ بود بوس از لب؟گف نه برعکس. دیدم پایس و چیزی نمیگه.ترسم ریخته بود دیگه. گفتم اوووووووف منم که عاشق لب.هی همینجور پیش میرفتیم گف تجربه لب داری؟منم گفتم آره یه بار. گف بگو با کی که دوباره تجربش کنی.گفتم جون من؟گف آره بخدا نه فقط لب هرچی که بگی.گفتم با دوس دخترم نمیشناسیش. گفتم سر قولت که هستی؟گف حالا فردا میام و میبینیم.همینطور اس میدادیم و خوابیدیم.ساعت12 بیدار شدم دیدم خونمونه. از همدیگه خجالت میکشیدیم یه جورایی.ناهار خوردن همه و رفتن که بخوابن.یه پذیرایی داریم که تو حیاطه و فقط من اونروزا ازش برا درس استفاده میکردم. ظهر که شد اس دادم به گوشیش که بره پذیرایی.آخه خجالت میکشیدیم رو در رو بحرفیم. اونم رف. منم وقتی دیدم همه خوابن رفتم پشت سرش. دیدم رو مبل نشسته و یه لبخندیم رو لباشه. قیافش معمولی بود تقریبا. نمیدونم چم شد که همه ترسم ریخت و مستقیم رفتم دستمو گذاشتم رو گردنشو لبامو گذاشتم رو لباش. درو هنوز قفل نکرده بودم و قفط بسته بود.ولی خیالم راحت بود چون اگه در هال باز میشد صدا میداد و میشد خودمونو جمع کنیم.خلاصه رفتیم تو کار لب و بعدش از پشت پیرهن سینه هاشو ماساژ میدادماونم پیرهنشو کشید بالا و سینه هاشو داد بم که بخورم منم میخوردم و میک میزدم. سوتینشو راضی نشد باز کنه که اگه کسی اومد زود عادی نشون بده.بعدش رفتم پایین مبلا و ادامه دادیم.اونم دامنشو داد بالا و شورتشو کنار زد و گف بکن.خجالت میکشید ازم و نمیذاش کسشو ببینم و شورتشو در نیورد ولی اوج شهوت مجبورش کرد که خودش ازم بخواد که بکنم.منم گفتم تو کست؟گف آره پردم ارتجاعی پاره نمیشه با کردن.باید عمل کنم. میترسیدم ولی اونقد شهوتی شده بودم که سریع میخواستم بکنم فقط. خواستم تف بذارم گف نه لازم نیس.منم کردمش داخل. آروم آروم کردمش داخل. اونم فقط آآآآآآآه های خفیف میکشید اولش. بعدش تند تند تلمبه میزدم و سینه هاش تو دستم بود.اون رو کمرش خوابیده بود و من رو به روش بودم.چشاشو بسته بود و فقط آهو اوه با صدای آروم میکرد. منم داشتم تلمبه میزدم آخرش گف تند بنیامین.تندتر.جرم بده و منم ب سمت خودش فشار میداد. منم تلمبه هامو سریع کردم و آبم نزدیک بود که بیاد که کیرمو در اوردم و افتادم روش و آبم تو دستم خالی شد.تقریبا یه دقیقه روش خوابیده بودم بعدش چون میترسیدم یکی بیاد زود بلند شدم شلوارمو زدم بالا. اون رف دستشویی منم رفتم دستمو شستم تو حیاط و اون رف داخل و من موندم تو پذیرایی. اصن فکرشم نمیکردم اینقد راحت و در این زمانی که خونمون واقعا بدجور شلوغ بود سکس خودش بیاد طرفم. خلاصه منم اولین سکسمو تجربه کردم.اگه داستانم غلط داش ببخشید دوستان.لطفا نظر بذارید اما تو نظر دلیل دروغ بودن داستانو توجیه نکنید چون عین حقیقت نوشتم.اگه خوشتون اومد بگید که 3تا سکس بعدیم که با هانی داشتمو هم بنویسم.اونا قشنگ ترن فکر کنم. موفق باشیـــــــــــدنوشته بنیامین
0 views
Date: November 25, 2018