سکس دهانی دو جنسه واسه پسره
مگه اداره یه فاحشهخونه اونم با این عظمت و ارائه این طیف وسیع از خدمات اونم به آدمهایی که همشون دستای پشت پرده سیاست و اقتصاد خاورمیانه بودن ممکن بود؟
علی به عنوان رئیسی که حداقل مطمئن بودم رئیس منه ازم خواسته بود تو خونه دخترا و پسرا و همینطور باغ ویلاهای مربوط به محل کارشون، سیستم دوربینهای مدار بسته رو آپدیت کنم. از طریق یه دختر خوشگل پیاماشو بهم میرسوند. دختری به نام شادی…
در این ۱۲ سالی که با علی و شغلش آشنا شده بودم بجز پولهایی که به حسابم میریخت و حمایتهای عجیبش برای وارد کردن دستگاه پیچ و اشپیل از چین، شادی بهترین اتفاق بود. شغل علی رو ما به عنوان جاکشی میشناسیم ولی کلاس کاری اونا با فاحشهخونههای معمولی فرق میکنه.
اون شب خسته از کلنجار رفتن با دستگاه فرز و اپراتور احمقش باهام تماس گرفت و آدرس یه خونه رو داد. با خنده گفت ماموریت جدید اونجا منتظرت نشسته و همراهش دوتا چیزه که تو دوسشون داری. اولیش قسمتی از پول به حساب بانک پاسارگادت و دومیش یه سوپرایز جنسی. قاه قاه خندید و تلفن رو قطع کرد. قبلا امتحان کرده بودم. خطهایی که علی با اونا باهام تماس میگرفت یکطرفه بود.
باید بدنمو تمیز میکردم یا اینکه میتونستم با شادی برم حموم. من آدم زنبارهای نیستم ولی فرق شادی رو با زنهای دیگه متوجه میشم. اونجوری که اون روی کیرم مینشست و رفتاری که باهام میکرد باعث میشد چنان حس خوبی بگیرم که تا مدت زیادی همراهم بمونه. انگار میفهمید ذهن من برای چه چیزایی عطش داره…
زنگ آپارتمان رو زدم. در باز شد و من وارد لابی شدم.دومین آسانسور رو سوار شدم و طبقه دوم رو زدم.انگار یه گنجشک تو قلبم پرپر میزد. دستمو رو قلبم گذاشتم و بعد روی کیر سفت شدهام. با ترس نگاهی به بالای آسانسور انداختم که دوربینی دست به کیر شدنمو ضبط نکنه! دوربینی در کار نبود.
در خونه نیمهباز بود.وارد شدم. شادی وسط یه کاناپه سفید نشسته بود و پاهای بلند و کشیدهاشو روی هم انداخته به بقیه دیزاین خونه توجه خاصی نکردم فقط متوجه شدم همه چیزای این خونه جز لباس شادی سفیده.
حریصانه میخواستم بدونم زیر اون لباس مشکی که با دوتا بند نازک به پشت گردن بلوریاش وصل شده بود چیزی پوشیده یا نه.لباسش یقهی هفت گشادی داشت که فقط نوک سینههاشو پوشونده بود. سینههاش از هم فاصله داشت جوری که میشد سرتو لاش بذاری و با حرکت چپ و راست سرت، بینیات بوی بین سینههاشو حس کنه.چی بهتر از یه نفس عمیق از لای سینههای یه زنه؟ لباسش تو قسمت ناف توری بود و میشد ناف کوچولوی سکسیشو دید. سکسیترین قسمت بدنش اما پاهاش بود. کفش مشکی پاشنه بلند نوک تیزی پوشیده بود. انگار پاهاش هرگز موی زائد نداشته…کسش هم همیشه همینجوری بود.حتی لبههای داخلی کسش انقدر بدون مو بود که وقتی کسشو میخوردم دوس داشتم به جای چوچولهاش لبههاشو بلیسم!
کنارش نشستم و قبل از لمس پوست سفید بدنش گوشیمو خاموش کردم.
دستمو روی بازوی لختش کشیدم و گفتم تا کی با همیم؟ نگاهم به پشت لباسش افتاد که کاملا باز بود. دستمو روی ستون فقراتش کشیدم. شادی آه یواشی کشید و کمی صاف نشست.
گفت من فردا صبح ساعت ۱۰ باید فرودگاه باشم. فقط کاری کن که بتونم بشینم هرچند که با توجه به ماموریتی که بهت محول شده و دستورالعملهای من بعید میدونم کونی برام بمونه که بخوام روش بشینم.
خنده سرخوشانهای سر داد. هیچی جذابتر از زنی نیس که تمایل به گاییده شدن داره. جذابیت فاحشههای واقعی هم در همینه!
گردنشو کج کرد که ببوسمش. دست ظریفشو روی کیرم گذاشت و من گردنشو بوسیدم. گفت عاشق اینم جای تهریش یه مرد روی بدنم باشه. با هیجان بیشتری بوسیدمش، طوری که ته ریشم بیشتر به پوستش بخوره.
گفت :«و اما ماموریتت!!»
گفتم:« و اما سوپرایزم قبل از ماموریتم!»
خندید و گفت:« هردوشو با هم بهت ارائه میدم آقای مهندس!»
از جعبه ای که کنار کاناپه بود یه دوربین درآورد. رنگش سفید بود و برای نصب دوربین مدار بسته به کار میرفت. از این مدلهای قدیمی بود که دیگه تو بازار نیست. یادم اومد که قبلاً از همین دوربینها تو مکانهایی که علی گفته بود کار گذاشته بودم. اومدم دوربینو از دستش بگیرم که دستمو پس زد و گفت:«نچ نچ! میدونم که دوس داری خودارضایی منو ببینی، منم خیلی دوس دارم یه مرد با چشمای سیاه نگاهش به کسم باشه و وقتی آه و ناله میکنم نگاهم به نگاهش گره بخوره! فقط قول بده بهجز دل دل کردن کسم یا انگشت کردنش گهگاهی هم به خودم نگاه کنی!»
گفتم:« باشه عشقم، باشه جونم، باشه خوشگلم»
نگاه کردن یه زن خوشگل که با بدنش ور میره همیشه باعث ارضای من میشد. یادمه یکبار انقدر با بندهای شورت لامباداش لای کسش بازی کرد که من بیخیال کردن کیرم تو کسش شدم. شورت لامباداشو تو انگشت کوچیک دستش انداخته بود و به صورت رفت و برگشت لای کسش میکشید. گاهی هم شورتشو به دندون میگرفت و با دستاش سینههاشو میمالید. خلاقیتهای شادی نشوندهنده جندگی ذاتی و تعلیم گرفتنش تو مرموزترین فاحشهخونه ایران بود. جایی که فقط به کله گندههای نظام سرویس میداد. من به عنوان یه مهندس، با سابقهای معلوم باهاشون همکاری میکردم و اونام برام تسهیلات ویژهای ردیف میکردن…
نشستم روی زمین جلوی پاش، دوس داشتم زودتر از کس صورتیش رونمایی کنه.از اون چوچول های سفیدش … دوربینو گرفت جلوم و گفت :«به نظرت لازمه روش لوبریکانت بریزم؟»
باورم نمیشد این دفعه میخواد دوربین بکنه تو کسش! دوربین یه هنگر بهش وصل بود، از همون دستهها که به دیوار وصل میشن. قبلا با خیار چنبر و بامجون و دیلدو جلوم خودارضایی کرده بود ولی دوربین برای کسش زیادی گنده بود! تازه بعدش قرار بود کیر من بره تو کسش! اونجوری که کسش زیادی گشاد میشد. تازه من مطمئن بودم کردن کیرم تو کسش قراره ارضای دوم من باشه پس کس گشاد میموند و کیر بیچاره من….
غرق در تفکرات خودم بودم. حس کردم قطره عرقی از پیشونیام سر خورد.
قبل از اینکه بتونم حرفایی که تو ذهنم رژه میرفت و بهش بگم پاهاشو با ناز و عشوه مخصوص خودش باز کرد و گفت:« نچ نچ به لوبریکانت احتیاجی نیست!»
شورت مشکیای با شکوفههای سفید روش بود. پاهاشو که بازتر کرد متوجه برجستگی لای کسش شدم. نوار بهداشتی بود! پس این بود اون سوپرایزی که علی ازش حرف میزد!
سکس کردن با زنی که در ایام پریودشه کثیفترین و ممنوعهترین تابویی بود که تو فانتزیهای م بود و من دربارهاش با شادی حرف زده بودم! شاید به خاطر تعالیم اسلام بود که تو ذهنم جا خوش کرده بود یا شاید به دلیل ممنوع بودنش از نظر بعضی از پزشکا این فانتزی برام رؤیایی و دست نیافتنی به نظر میرسید.
هجوم لذت با شق شدن بیشتر کیرم خودشو نمایان کرد. شلوار و شورتمو از پام کندم. پیرهنمو درآوردم و لخت لخت افتادم روی شادی. خندههاش حشریترم میکرد.
لازم نبود دوربینو بکنه تو کسش، لازم نبود هیچ کاری کنه. دستاشو بالای سرش گذاشتم و سر و صورتشو بوسیدم. نافشو از روی لباسش بوسیدم. برش گردوندم و پیرهنشو زدم بالا. کون برجستهاشو لرزوند. با دستام کونشو فشار دادم. انقدر محکم که آخش بره هوا. شورتشو کشیدم پایین و با تعلل گفتم:« مبل سفیده، رد خون روش نمونه!»
گفت:« نگران نباش سفیده که قرمزی خونم روش بمونه، بعد از رفتن ما اینجا تمیز و پاکسازی میشه.»
دستمو روی لمبرهای کونش گذاشتم و از هم بازشون کردم. همیشه دوس داشتم بدونم کس موقع ارضا شدن تو پریود چجوری میشه! فیلماشو دیده بودم ولی دیدنش اونم از نزدیک…اووووففف
کاندومو رو کیرم کشیدم، دوس داشتم بدون کاندوم بکنمش ولی شادی محال بود بدون کاندوم به من بده! قمبل کرد تا راحتتر سوراخ کسشو ببینم. انگشتمو تو کسش کردم. تابی به کمرش داد که خیلی خوشم اومد. کیرمو تو کسش کردم.خیس و داغ بود، خیستر و داغتر از یه کس معمولی… شروع کردم به تلمبه زدن. بعد از چند بار تلمبه زدن کیرمو از کسش در آوردم. کاندوم خونی بود و لزجی ترشحات کسش با خون پریودش قاطی شده بود. دوباره کیرمو تو کسش کردم و این بار تا ته کردم توش. سرشو به کاناپه فشار دادم تا سوراخش بیشتر تحت کنترلم باشه. لمبرهای کونش از برخورد شکمم با کونش مثل ژله تکون میخورد.برای اسپنک کردنش وسوسه شدم و با دست به کونش ضربه زدم. آهی از ته دل کشیدم و تو کسش ارضا شدم…
رفتم حموم که تمیز شم. زیر دوش فقط لبخند به لب داشتم.
باید زودتر لوازم و تجهیزات برای نصب دوربینهای مداربسته رو آماده میکردم.شادی اون دوربین قدیمی رو به عنوان یادگاری از اون شب بهم داد!