سلام دوستان شما فکرکنید اسمم شنایاست 21سالمه و این داستان که میخوام تعریف کنم برای هفته پیشه از ویژگیهای ظاهری من اینو بدونید که قدمتوسطی دارم با پوستی سفید و اندامی برجسته و کمی تپل میخوام داستان سکسم با شاهرخو براتون بگم بین خودمون بمونه که من عاشقش نیستم وبنابه دلایلی چاره ای جزبودن باهاش ندارم و باید نقش بازی کنم که دوسش دارم بیخیال این داستانا به درد شما نمیخوره کمی غمگینه با شاهرخ سه سالی میشه که آشناشدم توی کلاسای رانندگی و بعدازچندمدت که داشت آبرومو میبردوهمه جا دنبالم بود شمارشوازش گرفتم درضمن یه آشنایی دورهم باهم داشتیم اهل دوستی با پسرا نیستم چون اخلاقم باهاشون جور درنمیادولی اینو شیطون گولم زدوچهره جذابش که تاآخرعمرم روزی صدبار به خودم لعنت میفرستم پسرخوبیه و عاشقمه ولی خیلی اذیتم میکنه و دیوونست بیخیال اولین سکسمون تقریبا یک سال بعددوستیمون بود قبلش بهش اجازه نمیدادم فکرکنم به خاطر همین اذیتم میکنه البته اون تو سکس منو به اوج میرسونه و منم واسش کم نمیذارم سه شنبه بود که آخرشب بهم اس داد که فردا خونه برادرش خالیه و منم با این که ته دلم راضی نبودم چاره ای جز قبول کردنش نداشتم ساعت 10 قراربود جلو پاساژ بیاد دنبالم منم صبح زود رفتم حموم و حسابی تمیز کردم تا موهامو سشوارکنمو آرایش کنم یه ساعتی طول کشید که دیدم دیر شده ست و لباسامو سریع پوشیدمو رفتم طفلی از ذوقش سرساعت اومده بود آخه دوماهی میشد سکس نداشتیم به خاطر امتحاناو کنکور ارشد من وای که چقد این پسر خوشگله عاشق چالیم که گوشه گونش میوفته حیف که کاراش نمیزاره عاشقش بشم شایدم یه روزی شدم پشت فرمون نشسته بودو با جذبه ی همیشگیش منتظر بودم که سوال پیچم کنه که چرا دیرکردی ولی اصلا اینکارو نکرد شاید نمیخواست حال امروزش خراب بشه مثل همیشه دستمو بوسیدو گذاشت زیر دست خودشو رو پای خودش اون گرم بود و دست من سرد دست منم انقد مالید و انگشت کرد که گرم شد رسیدیم خونه دروبست و فرصت نداد کیفمو زمین بذارم محکم بغلم کرد و گفت داشتم از دوریت میمردم تاتونست قربون صدقم میرفتو لبامو صورتمو میبوسید انقد لب گرفتناش طولانی بود که نفس کم میاوردم بلاخره دستاشو باز کرد تا بتونم لباسامو دربیارم و چشم ازم برنمیداشت وقتی شاهرخ بغلم میکنه تو بغلش غرق میشم انقد که درمقابل من اندام مردونه ای داره داشتم آروم لباسامو درمیاوردم وقتی تاپو شلوارمو درآوردمو ست سرمه ای رنگمو دید دیگه طاقت نیاورد سینه های من حتی ازرو لباسم پسرارو تحریک میکنه چه برسه وقتی با سوتین باشم اونم لباساشو درآوردفقط شرت تنش بود از جلو بغلم کردو از لبام شروع کرد وقتی زبونمو میمکید دیوونم میکرد کم کم اومد پایین گردنمو میخوردو میلیسید بعدشم رفت پشتمو بند سوتینمو بازکرد از پشت سینه هامو دستش گرفتو میمالید پشتمم لیس میزدو میبوسید شرتمو از پام درآوردو وقتی کون سفیدوبزرگمو دید گفت جووووووون هم بوسش میکرد هم میمالیدش و گازش میگرفت آی آی منم دراومده بود همونطور کونمو باز میکردو زبونشو میبرد لاش سرش وسط پاهام بود و کسمو لیس میزد داشتم دیوونه میشدم دیگه نمیتونستم روپام وایسم خوابوندم رو راحتی و شروع کرد به خوردن سینه هام چسبوندشون به همو نوکشو لیس میزد میمکید باز رفت سراغ کسم پاهامو باز کردو باانگشتش چوچولومو میمالید آخ زبونشو چسبوند به کسم مثل آتیش گرم بود آروم لیسش میزد چوچولومو گرفت تو لباشو میمکیدش بهش گفتم دیگه نوبت منه نشست رو مبل و منم نشستم رو پاهاش یه بوس از لباش گرفتمو رفتم سراغ گردنش بوی ادکلنش آدمو مست میکنه حسابی خوردمش خیلی رو گوشش حساسه با زبونم باهاش بازی میکردمو از آییییییییییی گفتناش لذت میبردم پهلوهاشو مالیدمو لیس زدم و بوسیدم دستمو بردم توشرتش آخ چقدرکیرش سفتو بزرگ شده بود کیرش خیلی کلفتوبزرگه یکم با آبی که سر کیرش بود مالیدمش شرتشو درآوردم شروع کردم به خوردن کیرش از تخماش شروع کردم لیسش میزدمو میکردم تو دهنم سر کیرشو لیس میزدمو زبونمو دورش میچرخوندم کردمش تو دهنمو حسابی واسش ساک زدم آِِِِِِِِِِِِِِِِِِِییییییییییییییییی گفتناشو دوس داشتم بعد نشستم روشو کسمو میمالیدم به کیرش هردومون هوسمون رفته بود بالا منو خوابوند خوابید روم کیرش لای کسم بود ولی حیف که نمیشد که بکنه توش برگشتم تا از پشت بکنه یکم دوباره کسمو خورد تابیشتر هوسیم کنه کیرش خیلی بزرگه وتاحالا موفق نشده بود کونمو بکنه با زبون سوراخ کونمو حسابی گشاد کردکیرشو گذاشت رو سوراخ کونمو آروم فشار دادتو وای که چه دردی داشت داشتم میمردم زمینو چنگ میزدم چون طاقت درد کشیدنمو نداره میخواست دربیاره که گفتم توجه نکن و بکن توش میخواستم ایندفعه بهش بدم تا لذت ببره ولی دلش نیومدو تاته نکرد بعد 5 دقیقه تلمبه زدن گفت داره آبم میادو کیرشودرآوردو برگردوندم آبشو ریخت رو سینه هام به خاطر دردی که داشتم کلی معذرت خواهی کرد هردومون از حال رفتیم بعدش دوساعتی تو بغل هم عشق بازی میکردیمو حرف میزدیم و نوازشم میکرد زنگ زد واسمون غذا آوردنو بعدش منو رسوند . امیدوارم بتونم عاشقش بشم چون عید قراره بیاد خواستگاری و اگه قبول نکنم خدامیدونه چی میشه . ببخشید اگه ناشیانه بود دفعه اولم بود . خواهشا فحش ندینا . بوووووووس.نوشته شنایا
0 views
Date: November 25, 2018