خاطره ای که مینویسم ماله حدود ۲ هفته پیشهاسم من بهنامه همچین قیافه خاصی ندارم در کل معمولیم تازه ۱۹ سالم شدهمیخوام خاطره خودم و دختر همسایمون مینا رو بنویسماما مینا مثله من نیست خیلی خوشگله در نظر من همیشه ارایش ملایم داره سینه ها و باسنش معمولیه پوستش یه ذره برنزست موهاشم معمولا قهوه ای میکنهداستان ما از اونجا شروع شد که من کنکور دارم مینا چون یک سال از من بزرگ تره کنکور داده رتبه خوبیم به دست اورد به خاطر همین قرار شد مادرم باهاش صحبت کنه که یه ذره به من تو عربی کس کش کمک کنه اونم روزی یک ساعت تو یه اتاق رو پشته بوم بهم درس میداد بعد حدود یک هفته دیدم کم کم دارم یه چیزای از عربی کس کش یاد میگیرم اولاش هم از مینا بدم میومد هم از عربی کس کش چون مینا به نظرم از اون دخترای خشکه مقدس چادری بود عربی کس کش هم که دلیلش روشنه اما بعد این یک هفته نظرم عوض شد عربی کس کش رو قشنگ یاد گرفتم با اخلاق مینا هم اشنا شدم دختر شوخ طبعی بود اسلامو قبول داشت تقریبا اما باسه خودش دیوار نمیکشید اگه با یکی صمیمی میشد دیگه تا ته رفاقت مایه میذاشت حتی اگه این چیزی که الان ما بهش میگم اسلام نمیذاشت خودشم قبول داشت که دین حالای ایران خیلی با دوره پیامبر فرق داشت منم موقع درس زیاد باهاش بحس میکردم در این باره این اواخر دیگه لذت میبردم از بحث باحاش هم صداش قشنگ بود هم قشنگ حرف میزد هم منطقی بود همین بحثا باعث با من صمیمی شهیه روز بعد کلاس شماره و ایدی شو تو نیمباز بهم داد گفت اگه سوالی داشتم بپرسم خودشم اگه سوال داشت بپره اخه ای تی قبول شده بود و با برنامه نویسی مشکل داشت چون من برنامه نویسی بلد بودم از من میپرسید خلاصه شماره رو داد رابطه مون صمیمی تر میشد موقع چت کردن راحت میگفت سجاد جونم عزیزم البته قصد خاصی نداشت منم نداشتم همین طوری مثله خواهر برادری منم دیگه واقعا دوسش داشتم لحظه شماری میکردم تا ببینمش یه روز گفت سجاد کلیپ داری تعجب کردم گفتم کلیپ به چه درد تو میخوره اخه گفت ای کیو منظورم کلیپ تصویری انریکو پیتبال اینا بود اخه اهنگ گوش میدی صداش میاد گفتم اها باشه بعد چند دقیقه سکوت گفتم مینا حالا واقعا شما دخترا شهوتتون میزنه بالا چیکار میکنید هرچی باشه پیغمبرم باشی این یک غریزه هست نیاز پیدا میکنی ارضاش کنی صورتشو نیگاه میکردم دیدم سرخ شد گفتم بیخیال جمع کردیم رفتیم پایینشب وقتی تو نیمبار انلاین شدم یذره که حرف زدیم گفت راجع به سوالی که صبح پرسیدی ما دخترا هم خود ارضایی میکنم در ضمن خودت چیکار میکنی منم گفتم هر چند وقت یکبار حالا چی بشه حشرم بزنه بالا منم خود ارضایی میکنم گفت سجاد دیوونه باسه دخترا کم ضرره اما شما پسرا نابود میشید گفتم تو میگی چیکار کنم گفت نمیدونم چند مین بعد بای دادو رفت منم داشتم به حرفش فکر میکردم دیدم راست میگه مشتاق بودم فردا صبح با هم سره این موضوع بحس کنیم صبح شد اومدیم بالا از اولش یجوری بود حواسش به توضیحه کتابش نبود اخه من داشتم توضیح میدادم اخرای درس پرسیدم مینا تو چت شده گفت سجاد میشه یه چیزی بگم گفتم بفرما خوشم میومد حرف میزد یا مثله کلاس درس راهنمایی اجازه میگرفت اون روز ارایشش فرق میکرد یذره باز تر لباس پوشیده بود ارایششم تند تر بود البته منظورم از باز یعنی همیشه با مانتو شروار میومد مثله تیپ دانشگاهش ایندفعه با یه بلوز استین بلند اومده بود یه شروار لی تنگ با شال خوشگل اها بریم سر حرف مینا بهش گفتم بفرما گفت من معذرت میخوام دیشب اونطوری رفتم گفتم فدا سرت امشب جبران کن خندش گرفت بعد گفت به حرفای دیشب فکر کردم کاری خطر ناکیه خود ارضایی میکنی گفتم خب من کاره دیگه نمیتونم بکنم گفت چرا دستمو گرفت گفت یه راهی هست گفتم مینا چیکار میخوای بکنی یدفعه هلم داد رو زمین بعد خوابید رو میخواستم بگم چیکار میکنی که دستشو گذاشت رو لبام گفت سجاد میدونم دیوونه بازیه اما ما با هم دوستیم دوستم نمیزاره رفیقش تو خطر باشه تو به من برنامه نویسی یاد دادی میخوام جبران کنم دستشو ورداشت تا اومدم حرف بزنم سریع لباشو گذاشت رو لبام نمیدونم چرا اما بهترین حس زندگیم بود تقریبا داشت خودشو به خاطر من فدا میکرد اشکم در اومده بود فکر کنم عاشقش شده بودم حدود دو دقیقه لبای شیرینش روی لبام ثابت بود خیلی زیبا بود چهرش بعد شروع به حرکت دادن لباش کرد با اینکه بلد نبود اما من لذت میبردم واقعا هم لذت میبردم منم همراهی کردم بعد حدود ده دقیقه دیگه رژش نمونده بود مزش رژش تو دهنم رفته بود واقعا میخواستم همون طور بمونه اما لباشو جدا کرد امد رو گردنم بوس کرد اومد پایینتر رو سینم دکمه های پیرهنمو باز کرد بعد بازو هامو فشار میداد میرفت پایین تر تا رسید به شلوارم دیگه نذاشتم پایین تر بره اوردمش بالا محکم بغلش کردم این اولین بار بود که این حرف از دهنم خارج میشد گفتم مینا دوست دارم دوباره سریع لباشو به لبام چسبوند اما ایندفعه من لبامو جدا کردم و رفتم پایین شالشو از سرش در اوردم موهاشو ناز کردم گفت سجاد درسته کاری که من کردم اسمش فدا کاری بود اما خودم هم نیاز دارم پس خجالت نکش و شروع کن گفتم چشم عشقم بعد بروزشو دراوردم یه سوتین صورتی داشت یه ذره اطراف سینشو باز بونم لیس زدم ومالیدم نفس به شماره افتاده بود سوتینشو دراوردم واقعا سنه های قشنگی داشت متوسط اما خوش فرم با لذت شروع به خوردن کردم از اینکه پوستشو بدون واسطه لمس میکردم لذت میبردم از اینکه تو اغوشم برد لذت میبردم یه جور حس خاص داشتم طعمه تو یکی از اهنگاش قشنگ میگهنمیدوم مریضیهیا حس عزیزیهنمیدونم تازگیهیا این همون عاشقیهخلاصه انقدر ادامه دادم که فکر کنم دردش گرفت رفتم پایین تر تا ب دکمه شروارش رسیدم میخواستم بیخیال شم که خودش دکمشو باز کرد و یه نگاه معنی دار بهم کرد منم ادامه دادم و شروارشو درو وردم روناش واقعا خوشگل بود باسنش واقعا خوش فرم بود و اما کسش یه برجستگی که زیر شورت صورتیش معلوم بود خیسه خیسه دستما گذاشتم رو شرتش و کسشو مالیدو بعد دیگه نمیتونست نفس بکشه از شهوت شرتشو گرفتم گفتم اجازه هست با سر اشاره کرد اره منم دروردم از گفتنش بدم میاد اما مسش واقعا زیبا بود یه برجستگی که از شهوت قرمز شده بود و یه شکاف صورتی بدون یه تاره مو تاره شیو کرده بود نمیدونستم چیکار کنم تو فیلما دیده بودم کس طرف لیس میزنن اما خب اولین سکس عمرم بود بلد نبودم اول یکم با زبون بازی کردم دیگه تو این دنیا نبود بعد شرو کردم به میک زدن بعد چند لحظه لرزید و ابش پاشید تو صورتم اولش چندشم شد اما بعد بوی خوبش دوباره حشرم کرد بلند شد گفت مرسی سجاد منو خوابوند گفت نوبت توه دکمه شلوارمو باز کرد و سریع با شرتم کشید پایین چنان سریع کشید که پوستم زخمی شد کیرمو که الان سفت سفت بود کرد تو دهنش بلد نبود همش دندونش به کیرم میخورد دردم میگرفت اما چیزی نگفتم بلندش کردم یه لب ازش گرفتم گفتم بسه الان ابم میاد کثیف کاری میشه چشمک زدو گفت نگران نباش تو جیب شلوارم پره دسمال کاغذیه گفتم اماده اومدیا بوسم کرد گفت ادامه بده سریع بکن تو کونم با جدیت گفتم نه تو تا اینجا از خودت مایه گذاشتی اما دیگه اذیتت نمیکنم یه جوری نیگام کرد گفت سجاد خیلی ماهی گفتم تو بیشتر و بعد به پست خوابندمش گفتم همین باسه من کافیه و کیرمو انداختم لای چاک کونش و تلمبه زدم بعد حدود سه دقیقه ابم داشت میومد گفتم داره میاد چیکارش کنم چرخید گفت بریز رو سینم گفتم باشه یذره کیرمو کشیدم رو شیکمه خوشفرمش تا ابم اومدو ریخت رو بالا تنش منم یذره افتادم روش یه ذره که حالم جا اومد سریع تمیزش کردم و لباس تنمون کردیمو اومدیم پایین دم در یه لب دیگه از من گرفتو ازم قول گرفت که دیگه خود ارضایی نکنم منم تا از اون موقع تا حالا نه خود ارضایی کردم نه دیگه مثله قدیما دنبال کس بودم فقط عشق مینا رو حس میکردمببخشید اگه طولانی بهم ریخته یا دارای اشتباه تایپی داشت با گوشی یکم سخته در ضمن باسه تنوع هم انتقادتونو با یک روش غیر از فحش بگیدبا تشکرنوشته Rex
0 views
Date: November 25, 2018