سلام به دوستان شهوانیمن احسان هستم و 25سالمهداستان من مربوط میشه به آخرین سکسم با دوس دخترم که برمیگرده به حدود یک سال پیش.با دختر زیبایی به نام مینا نزدیک 6سال دوست بودم. سکس های متنوع و زیادی داشتیم که هر کدوم در نوع خودش جالب و دوس داشتنی بود. مینا دختری سفید و زیبا و خوش اندام بود و همیشه به این خصوصیت خودش مغرور بود. اما هیچ وقت غرورش دامنگیر من نشد. بریم سر اصل مطلب که اگه خوشتون اومد داستانای بیشتری واستون مینویسم.دوسه روزی میشد که خونمون خالی بود. خانواده م به مسافرت یک هفته ای رفته بودن. طبق معمول از فرصت استفاده کردمو با مینا هماهنگ شدم. حدود ساعت 2ظهر بود که مینا رسید و درو واسش زدمو اومد بالا. خیلی خسته بود بعد از کلاسش مستقیم اومده بود پیش من. ناهار اماده کردمو باهم خوردیم. و بعد کلی حرف زدن ازم خواست که بریم اتاق تا بتونه استراحت کنه. هیچ وقت واسه سکس عجله نداشتیم چون همیشه وقت کافی داشتیم و خوب به هم عادت کرده بودیم. خلاصه اومدیم اتاق خواب و رو تشکی که واسش انداختم دراز کشید و چشماشو بست. منم یه گوشه نشستمو بهش نگاه میکردم. خیلی واسم عزیز بود. نیم ساعتی گذشت و دیدم که چشماشو باز کردو صدام کرد رفتم پیشش ازم خواست که مالشش بدم. به شکم خوابید و آروم رفتم پشتش و شروع به مالش دادن کردم. حس عجیبی داشتم انگار میدونستم آخرین باره که میبینمش. وقتی خوب مالش دادم کم کم لباساشو در آوردم تا راحتتر بمالم. شلوار و تیشرتشو درآوردم و سوتینشم باز کردم. از حالت نفس زدنش میشد فهمید که داره حشری میشه . لباسامو در آوردمو آروم خوابیدم روش. دستمو بردم زیرو سینه هاشو گرفتم و یواش یواش مالیدم. وقتی نوک سینه شو فشار میدادم آه آرومی میکشید و نفس نفس میزد. با نوک زبونم از زیر گوشش شروع به لیسیدن کردمو پایینتر اومدم پشتشو زبون میزدمو میرفتم پایینتر. آهش بلند شده بود و دستاشو رو سینش فشار میداد. وقتی به قلمبه کونش رسیدم اروم شرتشو در آوردمو دوباره با زبون زدن رفتم پایین تر تا نوک پاهاش و بهش گفتم که برگرده . بعد اینکه برگشت پاهاشو باز کردمو رفتم بین پاهاش و شروع به میک زدن کوسش کردم. ناله هاش بیشتر شده بود و با دستش سرمو به کوسش فشار میداد و آه میکشید. ناله کردناشو دوس داشتم. خوابیدم روش لبامو رو لباش گذاشتم و کیرمو روی کوسش فشار میدادم . کوسش بدجور خیس شده بود و کیرم راحت روش سر میخورد. سرمو کشید کنارو شروع به خوردن گوشم کرد . عاشق این کارش بودم. میدونست اینجوری دیوونه تر میشم. پاهام سست میشد و بی اراده چشمام بسته میشد. جابجا شدیم و اینبار اون اومد روی منو وقتی حسابی با زبونش بدنمو میک زد رفت پایین و شروع به خوردن کیرم کرد. ازاین کار زیاد خوشش نمیومد ولی دوس داشت بهم حال اساسی بده. وقتی حسابی واسم کیرمو خورد اومد روم و کوسشو گذاشت روی کیرمو شروع به مالیدنش کرد. محکم بغلش کردمو سینه هاشو چسبیدم به سینه م. خیس عرق بودیم. داشت ناله میکرد و قربون صدقه م میرفت. منم آروم تو گوشش میگفتم عاشقتم مینا. دستم رو باسنش بود و فشار میدادم رو کیرم. با اینکه داخل کوسش نمیذاشتم ولی جدا حال عجیبی داشت مینا هیچوقت واسم تکراری نشده بود. فضای اتاق خیلی رمانتیک بود و خورشیدم کم کم داشت غروب میکرد. ناله های مینا بیشتر شده بود و دیگه داشت بلندتر ناله میکرد تا اینکه ناخون هاشو محکم به پشتم فشار داد و لرزید. همون طور بی حال و بی اختیار روم خوابیده بود. از اینکه تونسته بودم زودتر از خودم ارضاء کنمش خوشحال بودم.( البته به کمک قرص) وقتی به خودش اومد کیرم کاملا خوابیده بود.بهم گفت حالا نوبت توه. به شکم خوابید و رفتم پشتش با دیدن اندامش خیلی زود دوباره کیرم راست شد. یه بالش زیر شکمش گذاشتم تا کونش کامل قلمبه شد. با اینکه سابقه سکس از کون داشتیم واسه اینکه اذیت نشه یه کم کرم اوردمو به سوراخ کونش مالیدم و سر کیرمو گذاشتم رو سوراخ کونشو و اروم فشار دادم رفت تو و شروع به عقب جلو کردم. حدود 10دقیقه طول کشید تا آبم اومد و بنا به خواسته خودش ریختم پشتش. دستمال آوردمو حسابی تمیزش کردم. بعد رفت حموم و منم اتاقو جم و جور کردم و یکم میوه وبستنی اماده کردم و وقتی اومد با هم نشستیم خوردیم. این آخرین باری بود که با مینا سکس کردم شاید اگه میدونستم آخرین باره کاری میکردم که بیشتر خوش بگذره. حدود دو ماه بعد مینا با یه پسر پولدارو همه چی اماده ازدواج کرد و رفت. راستش دلم براش تنگ میشه اما کونم نمیسوزه . چون اولا ما قرار ازدواج نداشتیم بعدشم میدونم خوشبخت میشه ایشالا همه دختر پسرا خوشبخت بشن. به امید دیدار دوستای خوب مننوشته احسان
0 views
Date: November 25, 2018