سکس رومانتیک من واستاد

0 views
0%

پاییز سال87برای من خیلی متفاوت بود.آخه باید پایان نامه ام را ارائه میکردم.سخت مشغول مطالعه وتحقیق بودم.یه نویسنده ی معروف وباسوادی بود که کتابهاش رو خیلی دوست داشتمقشنگ عمیق وعاشقانه مینوشت کای گشتم تا تونستم آشنا پیدا کنم تا واسطه شن وازش بخوان استاد راهنمای من بشهخلاصه یکی از اساتید که با اون دوست بود تونست رضایتش رو جلب کنه وبرامون تو دانشگاهی که اون درس میداد قرار گذاشتروز قرار دل تو دلم نبود.خوش حال بودم که میتونم نویسنده ی محبوبم راببینم وباهاش کار کنم.براش یه دسته گل گرفتم وبه محل کارش رفتم.در اتاقش رو که باز کردم دو نفر نشسته بودن یه آقای مسن وجا افتاده ویک آفای حدودا چهل سالهمن که تا اون وقت ندیده بودمش به طرف اقای مسن رفتم وخودم رو معرفی کردم که دیدم اقای جوانتر بلند شد لبخند زد وگفت سها من هستم.منتظرتون بودمباورم نمیشد نویسنده ی اون همه کتاب ومقاله انقدر جوون باشهاقای مسن بعد از کمی خداحافظی کردو رفت وما رو تنها گذاشتسهای مجبوبم موضوع پایان نامه رو پرسید وشروع به صحبت کرد.واای خدای من صدای قشنگی داشت وخیلی قشنگ از عشق حرف میزددلم از حرفهاش لرزید.خریدارانه نگاش کردم چهل ویکی دو سال داشت قد متوسط هیکل معمولی خوش لباس خوش حرف با صورتی مردانه وگیرا.دلم لرزیددیگه حرفهاش رو نمیشنیدم دلم میخواست تو آغوشش برم وببوسمشصحبتهاش که تموم شد شماره ی موبایلش رو بهم داد وچند تا کتاب معرفی کردوگفت هر وقت کتابها رو خوندم باهاش تماس بگیرم تا راهنماییم کنهخداحافظی کردم واز دفترش بیرون اومدم در حالی که تو رویای اون غرق بودم به طرف خونه رفتمحدود ساعت 2 بود که خونه رسیدم بیقرار شده بودم صداش تو گوشم میپیچیدانان که خاک را به نظر کیمیا کنند ایا شود که گوشه ی چشمی به ما کنندرفتارش با من عادی بود ومهربون.ولی نمیدونم چرا اتیش به جون من افتاده بودخودم رو تو اغوشش ودر حال بوسیدن ونوازش موهاش تصور میکردمبی اختیار تلفن رو برداشتم وشمارش رو گرفتم-الووایییییی صداش حشری ودیوونم میکرد-سلام استاد من مهساجلوانی هستم-مهسا جلوانی؟خدای مناسمم رو فراموش کرده بود-بله استاد امروز خدمتتون رسیدم از طرف اقای سهیلی-صدای قشنگش گرمتر شدوگفت ببببببله خوبین؟مشکلی پیش اومده؟بی اراده گفتم استاد یه مساله ی مهمیه که باید ببینمتون.(نمیدونم چرا بغضم گرفته بود)با تعجبب گفت ضروریه؟گفتم لطفا خواهش میکنمگفت تلفنی نمیتونین بگین؟گفتم نه اگه میشه امروز…-امروز من تا ساعت 6 گرفتارم-بعدش میتونم ببینمتون؟آخه..-خواهش میکنم مهمه-باشه بعد از 6-میشه ادرس بدم تشریف بیارین؟-چی بگم؟باشه ادرس رو برام اس ام اس کنین.تلفن قطع شدتلفنم را میبوسیدم واز بیقراری به خودم میپیچیدمهنوز تمر کز نداشتم ونمیدونستم دارم چکار میکنمتو دلم داغه داغ بود وبیقرار بودمخونه ی کوچیکم رو مرتب کردم.یه ظرف میوه چیدم وانار دون کردمهات چاکلت وشیرینی رو هم اماده کردمدوش گرفتم و موهای زاید بدنم رو زدم سرتا پام رو لوسیون خوشبو زدم یه بلوز استین بلند اماتوربافت با با یه دامن بلند شیک تنم کردم نمیخواستم سکسی جلوه کنم وفکر کنه جنده لاشی امنزدیکای 6 اماده بودم ارایش کرده لاک زده وتمیزبه پاهام وکسم کرم پودر زدم تا خوش اب ورنگ تر بشهمیدونستم خوشگلم واینو خیلی ها بهم میگفتن دلم میخواست از ابزار خوشگلیم استفاده کنمعود روشن کردم وهرچی شمع داشتم روشن کردمشمع ها رو همه حای خونه چیدم وچند تا شاخه گل پر پر کردم و رو میز ریختمموزیک مونامو رو اماده گذاشتمدل تو دلم نبود اولین بار بود که چنین حالی داشتمحدود ساعت شش ونیم بود که زنگ زددلم میلرزیددرو باز کردم ومنتظر ایشتادمجلو اومد دست دادو وارد شدراهنماییش کردم نشستگیج بودفوری گفت من علت حضورم اینجا رو نمیدونمبا جسارت گفتم گوش کنین من سالهاست عاشقتونمسالها دوستت دارمزدم زیر گریهاروم دست قشنگش رو که کمی سرد بود روی دستهای من گذاشت-خدای منچی میشنوم؟سرم رو بلند کردم تا نگاهش کنم موهام رو کنار زد اشکم رو با شت دستش پاک کرد وگفت دختر تو چقدر خوشگلی…تو چقدر پر احساسیاین فضای شاعرانه رو واسه من آماده کردی؟دستم رو گرفت وبوسیدبا سر اشاره کردم ارهگفت هیچ وقت فکر نمیکردم کسی این جوری دوستم داشته باشهصورتم رو تو دستهاش گرفت وتو چشمهام نگاه کرد وبعد اهسته لبهای داغش رو روی لبهای پر خواهش من گذاشتداشتم می مردم.خیس خیس شده بودم لبهاش داغ بود همه ی لبم رو توی دهانش می کرد واروم می مکیدبلند شد منم بلند کردزیر نوز شمع منو در اغوش کشید وبه خودش فشردتنش مردونه بود سرم رو روی شونش گذاشتمتو گوشم زمزمه کرد مهساا به این سرعت دیوونم کردی منم میخوامت عطشت رو حس میکنم وبی قرارت میشمگفتم سها عاشقتمبه گوشم زبون زد وگفت کوچولو منم داری عاشق میکنیدست نوازشگرش دستی که باهاش شاهکار مینوشت رو تن من میچرخیدرو باسنم چرخید واومد طرف سینه هامگفتم سها همیشه واسه من میمونی؟گفت مگه بیرونم کنی خانم کوچولوگردنم رو میلیسید ومک میزداز خال طبیعی خارج بودیم دلم میخواست زودتر کیرش رو تو کوسم حس کنمدستش رو روی کسم کشید وتو شورتم کرد وشروع به مالیدن کردداشتم میمردم میخواستمشبه طرف اتاق خوابم کشیدمش لباسهام رو دراوردو ومنو روی تخت خوابوندعشقبازیش هم مثه نوشته هاش بی نظیر بودلباس خودش رو هم دراورد وبه طرفم اومدخداااااااااای من بهشت حایی غیر از این بدن نبودچهارشونه پر مو که خیلی دوست دارمپاهای خوش ترکیب ویه کیر ایستاده ی بتحالشروع کرد به خوردن تنم از مو تا انگشتهای پام رو لیس میزد میمکید نوازش میکردومیگفت عاشق کردی دختر…تو کجا بودی تا حالا؟..چه بهشتیه این تن تو میخوامت….تا حالا انقدر خوشببخت نبودمومن حشری میشدم دیگه جیغ میزدمدستم رو به طرف کیر نازش بردم بهم گفت حالا نهنمیدونم چفدر گذشت که تو بغلش بودم منو میلیسید میبوسید وتو گوشم رومانتیک ترین جمله ها رو میگفتسرش رو که بلند کرد دیدم اب کسم به اون ریشهای نازش چسبیدهانگشتش رو که توی کسم فرو کرده بود تو دهنش کردو بعد تو دهن من گذاشتبعد گفت کاش دوتا کیر داشتم یکی تو کست میکردم یکی تو دهنت میذاشتم حال کنی عشقمحشرم بالا زده بود کیرش رو تو دستم گرفتم ومالیدم کشوندمش رو خودم وسر کیرش رو گذاشتم سر کسمبا یه فشار محکم کیرش رو داد تو کسمسینه هام رو میخورد گوشم رو میخورد ومیگفت ببین دارم میکنمت ببین منو تو یکی شدیم من وتویی دیگه نیست من وتو ما شدهبا کیر کلفتش تو کسم تلمبه میزد ومیگفت حالا که طعم تنت رو چشیدم ترو با دنیا عوض نمیکنممیخوامتتزیر کیرش ناله میکردم لبهاش رو با ولع میبوسیدم ومیگفتم دوست دارم عشق من ارزوی مناروم تلمبه میزد نگام میکرد منو میبوسید وتو گوشم رومانتیک میخوندابش که اومد دلم میخواست کیرش رو مک بزنم اما روم نشددستمال برداشت خوذش ومنو تمیز کرد پیشم دراز کشید بغلم کرد ونوازشم کردو یکسره میگفت دیوونم کردی خانم کوچولوهنوز هم که هنوزه اون روز رو نمیتونم فراموش کنمبه یاد موندنی ترین شب من هم اغوشی با نویسنده ی بزرگ کشورموننوشته مهسا

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *