ازاینجاشروع میکنم که من یه خاله بیوه دارم که از بچگی همش تو کف ش بودم وآرزوداشتم باهاش سکس کنم مثلا یه بار که شب رفته بودم خونش بخوابم نصف شب پاشدم رفتم بالا سرش یکم کیرمو از روی لباسش مالیدم به کوسش بعد همونجا اینقدر کیرمو با دستم مالیدم که ارضا شدم وآبمو ریختم روی لباسش روز بعدش از خواب که بیدار شدم بهم گفت دیگه بزرگ شدی خوبیت نداره اینجا بمونی دیگه هم لازم نیست شبابیایی اینجا فهمیدم که آبامو روی لباسش دیده پس بایدفکرسکس باخاله جون رو از سرم بیرون کنم بعداز اون سیزده سال گذشت ومن حداقل هفته ای یه بار به یادش خودارضایی میکردم اینم بگم من پنج سال پیش پدرومادرمو از دست دادم توی یه حادثه و همه خواهربرادرام هم ازدواج کرده بودن بجز من که توی خونه مجردی زندگی میکردم حالا من شدم سی سال خاله ۴۵ سال ازصورتش بگم کاملا معمولی روبه پایین بالبای درشت .ولی قد یک متروهشتادوپنج سینه ۹۵ کون گنده کس تپل رونا و بازوهاش نسبتا بزرگ و بدون شکم و کمر خوش تراش و کلا همین اندامش بودکه منو از بچگی مست خودش کرده بود رسید به اینجا که یه شب توی بازار دیدمش دارو به دست گفتم چی شده گفت مریض شدم بهش گفتم خوب بس که توی خونه تنهایی و پیله کردم که چند روزی باید بیاد خونه من تا خودم ازش پرستاری کنم بعد کلی منت کشی راضی شد رفتیم خونه یه شام حاضری خوردیم تا ساعت ۱۲ شب هم باهم حرف زدیم منم که همش تو این فکر بودم که چجوری بکنمش وکیرم کلا شق بود چند باری عمدا با کیر سیخ شدم پاشدم جلوش اینورواونورشدم طوریکه کیرشق شده مو ببینه که دیدم اون اصلا نگاه نمیکنه بعد موقع خوردن داروهاش شد آخ جون چی می دیدم آمپول هم داشت ولی از شانس بد من ازامپول می ترسید و قصدنداشت آمپولشو بزنه منم شروع کردم به مخ زنی که اگه آمپول نزنی خوب نمی شی واز این حرفا بعدش گفتم من خودم واردم آمپول بزنم قول میدم جوری بزنم دردت نیاد به هربدبختی بودراضیش کردم کیرمم که قربونش برم یه سره سیخ بود ولی اینجادگه کرده بودمش زیر بندشورتم که خاله جونم متوجه نشه تابذاره من آمپولش بزنم خلاصه به دل خوابید نشستم بغل پاش آمپول آماده کردم بعدشلوارش کشیدم پایین ولی جوری که کل کونش بیرون باشه دقیقا تابرآمدگی کونش که خاله اعتراض کردوگفت چرا اینقدر شلوارم کشیدی پایین در جوابش گفتم باید ببینم کدوم طرف باسنت نرم تره که آمپول همونجابزنم که دردت نیاد حالاداشتم ازشق دردمیمردم کونش کاملا جلوی چشمام بود اینم بگم پشماشم نزده بود و این بیشتر منوشهوتی میکرد به بهانه ای که ببینم کدوم باسنش نرم تره شروع کردم به مالیدن لمبراش که جا خورد گفت زودباش آمپول بزن دگه یه ذره شلوارش دادم پایین تر وای چی می دیدم یه کس تپل که ازوسط پاش زده بود بیرون به جرات میتونم بگم ۳ کیلو کس داره خاله جون من، جوری دیوونه شدم که میخواستم همونجا بیفتم روش وکیرمو هل بدم لاپاش ولی جرات نمی کردم خلاصه آمپول زدم آمپول که زدم خواستم دل بزنم به دریا کیرم بذارم لاپاش که سریع شلوارش کشیدبالا پاشد نشست چه ضدحالی خوردم شق درد شده بودم سریع رفتم دستشوئی یکم تف گذاشتم کف دستم تا دستموحلقه کردم دورکیرم آبم اومد و با چنان فشاری ریخت به درودیوار دستشوئی که نگو، خلاصه برای لحظاتی راحت شدم ولی ذهنم همش درگیر کس وکون خاله بود . موقع خواب شد دوتا تشک به فاصله یه متری هم انداختم خودم روی یکی وخاله جون هم رفت روی اون یکی و خوابید اینم بگم خاله من اصلا جلوی من لباس سکسی نمیپوشه یه پیرهن شلوار معمولی ودامن بلند خلاصه خاله خوابید ومن همش توی این فکر بودم که چجوری امشب کیرمو بذارم لاپاش یک ساعتی گذاشت و صدای خروپف خاله بلند شده بود حالا وقتش بودباید دل بزنم به دریا و بکنمش آروم پاشدم رفتم ته پاش و پایان لباسامودرآوردم شروع کردم به مالیدن کیرم وتماشای هیکل خاله بعداروم دامنش تاروی شکمش زدم بالا طوریکه حالا کوسش جلوم بود ومثل یه هلو لاپاش خودنمایی میکرد طوریکه شلوارش رفته بود لای درزش وکوسش رو دوتیکه کرده بود آخه شرت هم پاش نبود شروع کردم به مالیدن کیرم به کف پاش اونم آروم آروم طوریکه بیدار نشه دیدم که حرکتی نمیکنه بیشترجرات پیداکردم و گرفتم پاشو یکم ازهم باز کردم و رفتم وسط پاش خروپفش تموم شده بود ولی من جای ترس جراتم بیشتر شد آروم کیرموازروی شلوارش گذاشتم لای درز کوسش و هی میمالیدم لای درزش بسکه لامصب بزرگ بود چند سانت از کیرم همینجورازروی شلوارش رفته بودلاش که یهو دیدم پاش رو به بدنم سفت چسپوند دیگه خاطرجمع شدم خاله بیداره و اونم کیر میخواد پاشدم رفتم بالا ترو پیراهنش دادم بالا روی صورتش ،سینه هاش افتادن جلوم آخه سوتین هم نداشت شروع کردم به مالیدن کیرم به سینه هاش ولی آروم البته صورتش باپیراهنش پوشونده بودم که اگه خواست حال کنه راحت باشه بعدکیرموباآب دهنم خیس کردم گذاشتم وسط سینه هاش وای که چه حالی میداد آخه اینقدرسینه هاش بزرگ بودکه نیازنبودبه هم فشارشون بدی اینقدر داشت حال میداد که دیدم داره آبم میاد خواستم جلو خودم بگیرم که نشدوتمام آبم ریختم وسط سینه هاش وقتی آبم اومد یه تکون ریز خورد ولی بازم وانمودکرد که خوابه از روش پاشدم همش ناراحت بودم که چرا زودآبم اومد نتونستم ازکوس بکنمش،رفتم پایین پاش نشستم و دوباره شروع کردم به تماشای کس گنده اش که خیلی سریع راست کردم ایندفعه دیگه به خودم گفتم باید حتما کوسشو بکنم آروم آروم شروع کردم به بیرون آوردن شلوارش که دیدم هیچ حرکتی نمی کنه منم گستاخ تر شدم وشلوارشو کامل ازپاش کندم وای خدا چی می دیدم یه کس تپل که داشت بهم لبخند میزد شهوتم صدبرابرشدبادیدن کوسش، البته موهای کوسش خیلی بلندبودن ولی فقط بالای کوسش موداشت آروم ناخونمو گذاشتم وسط درز کوسش که واویلا چقدرخیس بود انگار قنات آبگرم بود دگه مطمئن شدم بیداره و داره حال میکنه با ناخون شروع کردم به مالیدن چوچوله اش که دیدم داره توی خودش می پیچه وپاهاش محکم بهم فشار میده و صدای ناله اش هم آروم آروم شروع شد اینقدرازخودبیخود شدم که تصمیم گرفتم کوسش بخورم اولین باری بودکه میخواستم کس بخورم قبل از اون فقط توی فیلمای سوپردیده بودم و چندشم هم میشد ولی وقتی دیدم خاله داره اینقدرازخودبیخودمیشه گفتم باید بیشتر بهش حال بدم سرم بردم جلو ولبه های کوسش که آویزان بودن رو کردم توی دهنم دیدم خاله یهو دستش گذاشت روی سرم ومحکم سرموفشارمیداد روی کوسش ازاین حرکتش خیلی خوشم اومد انگار دنیاروبهم داد ازخوشحالی داشتم بال در میآوردم که با اون یه دستش دست منو گرفت گذاشت روی سینه چپش ومحکم فشار داد وبهم فهموند که باید محکم بمالمش درهمین حال صدای ناله ها و اهو اوهش بلندشدطوریکه دیگه ناله هاش تبدیل به فریادشده بود منم دگه داشتم دیوونه میشدم وزبونموتاته میکردم توی کوسش و اونم جیق میزد،یهوبهم گفت خاله من کیرت میخوام زودباش کیرتو بکن توی کوسم کوسمو پاره کن خاله جون. پاشدم که خودش پاشودادبالا و گفت زودباش کیرتو بکن توم دارم میمیرم . منم کیرم گذاشتم لای کوسش و هی میمالیدم لای درزش میمالوندم اونم فقط جیق میزدومیگفت بکن توش ولی من نمی کردم که یهودخودشو دادبالاکه کیرم سرخوردرفت توش که خیس آب بود داشتم ازشدت خوشبختی وشهوت دیوونه میشدم حرفاوحرکتای خاله ام جوری ازخودبیخودم کرده بود که ازروی شماره ۶تا تلمبه زدم که دیدم آبم داره میادبهش گفتم آبم داره میاد که گفت جون خاله بریز توی دهنم که میخوام تااخرین قطره شوبخورم کیرموکشیدم بیرون اونم سریع بلندشدوکیرموکردتوی دهنش و همون لحظه آبم اومد طوریکه انگار ده سال کمرم خالی نشده باشه بسکه زیاد بود همه آبموخالی کردم توی دهنش اونم هی یکمشو میخورد هی یکمشو از توی دهنش خالی میکردروی کیرم دوباره شروع میکرد به خوردن وسرکیرمو میک میزد خلاصه پایان آبمو خوردبعدش افتاد به جون لبام و شروع کرد به مکیدن لب وزبونم و دوباره راستم کرد خلاصه اونشب یه بار دگه کردمش البته اینباردگه اون منو کرد بعدش بهم گفت که الآن دوسال میشه کوسش کیرندیده وفقط باخودارضایی و کیرمصنوعی حال میکرده ودرموردسیزده سال پیش هم بهم گفت که اونشب که کیرتومالیدی به کوسم منتظر بودم شلوارم دربیاری کیرتو بکنی توی کوسم که یه دفعه دیدم آبتو ازروی لباس خالی کردی روی کوسم.منم برای اینکه منو توی کف کیرت گذاشتی از دستت ناراحت شدم و اون حرفاروبهت زدم وبه خودم گفتم بچه ای که یه خانمو شهوتی میکنه وجای اینکه بکنت خودارضایی میکنه وآبشو می ریزه روی لباس گوشی که جلوش پهنه نمیشه بهش اطمینان کردو بهش کس داد ولی امشب ثابت کردی من اشتباه کردم و سیزده سال شیرین روازدست دادم خلاصه اونشب بزرگترین و بهترین ورویایی ترین سکس عمرموداشتم البته بعدازاونشب دیگه خاله برای همیشه خونه من موند و هروقت هوس کنیم باهم حال میکنیم اینم بگم الآن یکسال از اون شب میگذره وچندماهی میشه که خاله جون یکی ازدوستای بیوه خودشو آورده برام وبا هم سکس سه نفری روهم تجربه کردیم البته الآن یه مدته عاشق همین دوستش شدم و میخوام اگه بشه بگیرمش البته براش شرط گذاشتم که خاله هم توی زندگیمون باشه که هنوز جواب نداده البته مطمئنم خاله جون راضیش میکنه چون ازخداشه که من باکسی باشم که منوازش نگیره ورابطه ماروقبول کرده باشهاگه از داستانم خوشتون اومد بگید از سکس سه نفرمون براتون فیلم بذارم ضمنااگه اشتباه تایپی یانگارشی داشتم عذرخواهی میکنم چون عجله ای شدنوشته فری
0 views
Date: May 30, 2022