سلام دوستان اسم من مهبود است و الان که ساعت هفت صبح یکشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۷ است و من سی و چهار ساله هستم با قدی تقریباً بلند و وزنی حدود ۹۴ کیلو و چهرهای کاملا معمولی دارم ولی همیشه خوش پوش واکثر اوقات کت شلوار تنم میکنم و کیرم هم مثل باقی دوستان گرز رستم نیستم حدود ۱۵ یا ۱۶ سانت میشه من که راضی هستم .قابل به ذکر است که من تا الان داستانی ننوشتم ولی اتفاق های تقریبا به این شکل در زندگیم بوده .داستان برای دیروز است من ساکن تهرانپارس هستم یکی از محله های تهران و در یکی از روستاهای شهر گیلاوند تهران باغ گردو دارم و ساعت آب باغ بود که حدود ده صبح کارهای روزمره انجام دادم و حرکت کردم سمت باغ ساعت یک ربع به یازده تو گیلاوند یک مقدار خرید کردم و وقتی رسیدم و لباس عوض کردم رفتم داخل باغ و شروع به تقریباً ترمیم کردن مسیر آب درختها کردم که صدای بوق ماشین شنیدم وقتی از شیب پاین باغ بالا آمدم یک ماشین سراتو کوپه داخل باغ بود و بالای باغ پشت ماشین من پارک کرد تا من رسیدم پیش که سه تا دختر از ماشین پیاده شدن و بعد از سلام و احوالپرسی معلوم شد از دوستان امیر هستند .امیر چند روز پیش از من کلید خونه باغ گرفت و معلوم شد با این خانم ها آمده بودن اینجا .از باغ بگم یک محیط کاملا قدیمی و لاکچری است چون قبل ورود به باغ باید از پل رودخانه رد بشید و باغ من چون مسیر پیاده رفتن قبرستون است به خاطر مردم روستاه همیشه در اصلی باز است بالای باغ نهر آب دو تا چشمه است و پاین باغ هم به جای دیوار رودخانه کلا مکان قشنگی است برخلاف خونه باغ که کاملا قدیمی است .برگردیم به داستانخودشون معرفی کردن مینو و نیلو که خواهر بودن و نازنین که دوستشون و زید امیر بود که همون موقع امیر زنگ زد به من گفت دوست دخترش با دوستاش دارن میان باغ و امیر هم بعدظهر یا آخر وقت میاد گفت هوای بچه هارو داشته باشم .هر سه تا دختر ها بدنی کاملا ورزشی وسکسی داشتن سینه های درشت باسن های تقریبا بزرگ ولی خوش فرم که به حیکلشون میخواد قدشون هم بین صد و شصت تا صد و هفتاد بود و خدای هم خوشگل بودن رفتن بالا یا همون خونه و لباس عوض کردن به حدود بیست دقیقه آمدن پاین نشستن رو تخت و شروع کردن به قلیان درست کردن من هم تقریبا کار ترمیم پایان شده بود و رفتم پیش دختر ها و داخل منقل سنگی آتیش روشن کردم مینو گفت امیر از انباری باغ مشروب براشون آورده بود و گفت اگر هست بیارم تا بخوریم و من هم که هم شراب داشتم و هم عرق و کنیاکی که خودم گرفته بودم بهشون گفتم تا انتخاب کنن که هر سه نفر کنیاک رو قبول کردن یک بازی آب مدتی پور کردم و گذاشتم رو تخت رفتم بالا تا یک مقدار مزه بیارم که مینو هم آمد مثلا کمک کنه یک مقدار خیار خرد کردم با گوجه و گردو چون صبحانه نخورده بودم و از تو یخچال تو فریزر گوشت خرد شده گراز داشتم در آوردم تا یک مقدار یخش آب بشه بعد با یک مقدار نوشیدنی و تنقلات دیگه با مینو برگشتیم پیش دختر ها و بعد چند لقمه نون پنیر گوجه و خیار خوردن پیک اول خوردیم پیک چهارمین بود که چوب دوباره ریختم تو منقل تا زغال بشه و رفتم آشپزخانه و پیاز داغ درست کردم تو قابلمه و گوشت ها و یک مقدار دمبه تف دادم و آب ریختم تا به دل خودش بپزه تا قرمه درست بشه که چند ساعتی کار داشت و از جوجه های که برای ناهار خریده بودم سیخ کشیدم که باز مینو آمد و از گونه بوسم کرد و گفت تو چقدر باحالی میدونی باید چیکار کنی و معدب هستی که نمیدونم چرا این کارو کرد .من از سن هجده سالگی هم ماشین داشتم هم خونه مجردی تو پاسداران تهران همه جوره عشق و حال کردم و الان هم چند نفری هستن که باهاشون در رابطه هستم و هفتهای یک بار یا میان باغ یا خونه از هم لذت میبریم و زیاد الان هول دختر و سکس نمیزنم و کلا هم آدم هیزی نیستم خلاصه .کل جوجه ها شد به زور دو تا سیخ چون به اندازی یک نفر خریده بودم و بدون اینکه حرفی بین منو مینو ردوبدل بشه آمدیم پیش بچه ها که تا نشستم نیلو و نازنین شروع کردن خندیدند پیک بعدی خوردیم اینها هی میخندیدند زغال درست شد جوجه گذاشتم رو منقل و قلیون هم درست کردم و پیک بعدی خوردیم که نازنین به مینو گفت چقدر زود آقا مهبود تور کردی که سریع من گفتم نه عزیزم اشتباه نشه بعد اشاره به صورتم کرد و خندیدن رفتم تو آینه ماشین دیدم که جای روژ مینو رو صورتم است بعد از خوردن چند پیک دیگه و کلی خنده من رفتم سر وقت قابلمه غذا حالم خیلی بد بود چون شکمم خالی بود و مشروب خورده بودم البته من از دختر ها تقریباً چند پیک بیشتر خوردم رو کاناپه دراز کشیدم زیر پنکه دقیقا نیم ساعتی خوابیده بودم که با صدای خنده بچه ها بیدار شدم و ساعت حدود ۲ نیم ظهر بود که نازنین گفت برم پمپ بندازم تو آب نهر بالا و آب بازی کنیم که معلوم شد امیر حسابی وقتی میاد باغ کند میزنم غذا تقریباً آماده بود و زیر شعله گاز کم کردم و پمپ از انباری بردم بالای باغ سطح بالای باغ با پشت بام خونه باغ یکی است و روشن کردم دور نرده پشت بوم لوله پلاستیکی نصب کرده بودم و کلی هم با مته ریز سوراخ زده بودم و آب وصل کردم از همه جا شروع شد آب آمدن از هیچجا هم پشت بام دید ندارم چون درخت ها بلند هستن حتی تقریبا بعضی جاهای پشت بام هم سایه داره من تیشرتمم در آورده بودن و دختر ها هم بد اینکه خیس شدن لباس هاشون در آوردن فقط با لباس زیر بودن که صحنه ای کاملا عالی بود فقط ناخودآگاه به بدن دختر ها نگاه میکردم که اونها هم فهمیده بودند و با هم کلی شوخی میکردیم خودشون به من میچسبیدند و هر از گاهی دستم به سینه های دختر ها میخورد کلی حال کردم چند باری هم مینو نوک سینه منو بوس میکرد و دو بار هم لب گرفتیم که تقریبا مشروب داشت پاین میآمد من رفتم پاین که مثلا سر با غذا بزنم دختر ها هم گفتن ما زیر آفتاب دراز میکشیم .سریع رفتم از انباری بافور و تریاک و زغال آوردم تو آشپزخانه زغال گذاشتم سرخ بشه و شروع کردم تریاک خرد کردن و بعدش حقه بافور داغ کردن بست اول کشیدم و آب برای چای هم گذاشتم تا جوش بیاد بست سوم بودم که مینو آمد تو البته قبلش شلوارک چون خیس بود در آوردم و با شرت بودم تا آمد و منو دید خندید و گفت حدس زدم که آمدی پاین برای کشیدن آخه امیر گفته بود بعد مشروب و یا برای سکس بعضی وقت ها بافور میکشی آمد پیشم رو صندلی نشست من سرپاه جلو گاز بودم یک لب دو یا سه دقیقه ای گرفتیم و اون هم یکی کشید که نتونست گفت خیلی بامزه است مثل طمع دهنت بود و من کشیدم و مینو داشت با کیرم ور میرفت و شرت منو کشید پاین شروع کرد به خودت کلا نزدیک ده دوازده تا بست اندازه عدس کشیدم و یک چای نبات هم خوردم و با مینو رفتیم تو اتاق رو تخت و شروع کردیم به خودرن هم از لب و گردن گرفته تا کل بدن بعد به صورت شصد و نه دراز کشیدیم و من کس خوشگل و سفید ابدارشو میخوردم و اون هم از مقعد من تا بیضه و کیرمو میخورد تقریبا ده دقیقه ای تو این حالت بودیم که مینو ارضا شد و من هم که نشه نشه بودم داشتم حال میکردم نشست رو کیرم و با صدای بلند آه و ناله میکرد که یکدفعه نیلو با نازنین آمدن تو و نازنین شروع کرد از مینو لب گرفتن و نیلو هم آمد سر وقت من و لب میگرفت و دستش هم داشت تخم های منو ماساژ میداد و بعد چند دقیقه ای مینو دراز کشید و نازنین شروع کرد به خوردن کس مینو و من هم از پشت شروع کردم تو کس تنگ نازنین تلمبه زدن بعد حدود ده دقیقه جاشو با نیلو عوض کرد و نازنین و مینو داشتن جلو من لز میکردن که شهوت من چند برابر شد و تو سه پوزیشن نیلو رو جر دادم که راحت دو بار ارضا شد و بعد بلند شد و شروع کرد برام ساک زدن که مینو و نازنین هم اضافه شدن و مینو رو خوابوندم رو تخت و شروع کردم تو کسش وحشیانه تلمبه زدن اون هم دوباره ارضا شد و جاشو با نازنین عوض کرد و به صورت داگ شروع کردم به کردن نازنین بو شهوت و آه ناله کل اتاق گرفته بود سکس ما بیشتر از دوساعت طول کشید و من بعد از ارضا کردن هر سه نفر آنها تو کون نیلو تخلیه شدم و افتادم رو تخت و مینو و نازنین شروع کردن ساک زدن که با بدبختی از جام بلند شدم و رفتم زیر دوش به قدری عرق کرده بودم و تشنه شده بودم که داشتم میموردم که دختر ها هم آمدن زیر دوش و یکم ور رفتیم آمدیم بیرون ناهار آماده آماده بود ساعت حدود ۶ نیم بود شروع کردیم ناهار خوردن که یکدفعه امیر تا آمد تو و تا مارو دید و بافور رو اپن آشپزخانه گفت معلوم حال و حول هم کردید و من رفتم سر وقت آب گرفتن از ساعت هفت و نیم آب نهر باز کردم و یک دور نیم ساعت با مینو تو باغ زدیم که آب از مسیر خارج نشه رفتیم رو تخت داخل باغ دراز کشیدیم و ساعت ۹ شب دوبار بچه ها شروع کردن مشروب خوردن البته دختر ها در حد سه پک امیر هم سه چهار پک خوب مشروب خورد و من هم مشغول سرخ کردن زغال بودم و دوبار چند بست کشیدیم و رفتیم تو سکس شروع شد والان هم تو باغ هستیم و این داستان دارم مینویسم و مینو هم دارم کیرمو میخوره که هر سه نفر گفتنتن تا به حال کسی اینطوری جرشون نداده .ببخشید که نتونستم به ریز داستان تعریف کنم نوشته مهبود
0 views
Date: April 22, 2019