اسمم شیواست،35 سال دارم و متاهل هستم و دارای یک فرزند دختر.شاغل و تحصیلکرده هم هستم. هر کس از جنس مخالف که منو می بینه اقرار می کنه که خوشگلی .همسرم مرد خوبیه ولی متاسفانه در سکس ضعیفه.بطور اتفاقی با مردی به نام محسن آشنا شدم که او هم متاهله و دارای یک فرزند.محسن هم مشکلی مشابه من با خانمش داره.یه روز محسن من رو به آپارتمان دوستش دعوت کرد و من هم پذیرفتم.یک شلوار لی تنگ تنم بود و یک تاپ قهوه ای.محسن برام چای و شیرینی اورد و کلی با هم از هر دری حرف زدیم.احساس می کردم که کلافه است.می خواست بیاد طرفم اما دست دست می کرد.اومد نشست کنار کاناپه ای که من نشسته بودم ف روی زمین و نگاهم کرد.گفت بیا پایین بشین کنارم.من هم رفتم نشستم کنارش .نگاه کرد توی چشمام و یهو بغلم کرد و گفت کاش تو خانمم بودی ، دوستت دارم و پایان بدنش لرزید.حال من هم زیاد خوب نبود.مدت زیادی رو بدون سکس گذرونده بودم.دستم رو حلقه کردم به دور گردنش.محسن شروع کرد آروم آروم با نوک زبونش گردنم رو می خورد و من هم خودم رو بهش می مالیدم.آروم آروم لباشو کشید روی صورتم و روی لبهام و لبهامو خورد. وای که چه آروم و قشنگ این کارو می کرد.با یه دستش هم سینه ها و نوک سینه هامو می مالید.من هم دستامو به پشتش می مالیدم و بدنم رو به بدنش می مالیدم.هر دو می لرزیدیم.دستاشو از پشت کمرم و از زیر لباسم رسوند بخ بدنم.نوک انگشتاشو می مالید و انگشت کرد به پوست تنم و من داغ می شدم.کسم خیس شده بود و کیر محسن هم از شلوارش زده بود بیرون و نفس نفس می زد.چند بار خواستم خودمو از دستش نجات بدم اما دستاهای قویش این اجازه رو به من نمی داد.تاپم رو از تنم دراورد و اول کمی نگاهم کردوسینه هام برجسته شده بود و نوکش بیرون زده بود.با زبونش نوک سینمو لمس کرد….چه حالی داشتم.از روی همون سوتین سینه هامو می خورد و با یه دستش هم از روی شلوار کسم رو می مالید.دیدم مقاومت فایده نداره و بهتره من هم خودمو رها کنم.دستم رو بردم و کیرش رو از روی شلوار لمس کردم.بزرگ بود.گفت دستتو ببر تو شیوا، این همه اش مال توهستش.حالم بد بود.دستم رو بردم طرف سینه هاش و تا نوک سینه اش رو لمس کردم اخش در اومد.فهمیدم به اینجا حساسه…. چرخیدم و من به روش خوابیدم نوک زبونم رو به نوک سینه هاش می زدم. آه و اوهش در اومده بود.شلوارم رو در اورد و من رو خوابوند روی کاناپه.بعد هم شلوار خودشو در اورد. از روی شورت زبون به کسم زد.نفسم بند اومده بود.گفت که تا حالا این کارو نکردم اما می خوام کس تپلتو بخورممن که تو حال خودم نبودم گفتم واااااااااای خیلی دوست دارم …. و اون هم حسابی کسم رو خورد.لیس می زد.مک می زد.می خوردش …حالم داشت بدتر و بدتر می شد اما محسن ول نمی کرد.می گفت می خوام آبت بیاد توی دهنمزبونش داغ داغ بود و وقتی بالای کسم رو میک می زد من فقط آه و اوووه می کردم.گفت واااای شیوا می خوااام جررررتتتت بدم …..خوابدی روی من ….سینه هامو می مالید و انگشت کرد و لیسم می زد و می گفت ….نه نمی خوام به این زودی تموم بشه. زبونش رو به پایان شکمم می کشید و پایان تنم می لرزید.زبونش رو تا کسم می رسوند و …..یه کم اونجا می چرخوند و باز نگاهم می کرد.گفتم واااای محسن تو منو کشتی …گفت می دونی چقدر این صحن ها رو مرور می کردم؟؟؟؟ حالا زوده که آبم بیاد.تو هم باید صبر کنی . دیواانه شده بود.کیرش رو آورد از گردنم کشید تا پایین و برد لای پام و کشید رو کسم.دیگه کسم حسابی خیس بود. سر کیرش رو گذاشت دم سوراخ کسم و یه کم فشارش داد.گفت عجب کس تنگی داری شیوا گفتم بکن توش ….تمومش کن محسنگفت نه آرووووم آروووووم همونطرو که کیرشو با بازی بازی وارد کسم می کرد.سینه هامو می خورد و می مالوند.من دیگه واقعا تو حال خودرم نبودم.تجربه همچین سکسی رو نداشتم.اینقدر طولانی و عمیق کیرشو یواش تو کسم تکون می داد.واقعا کسم داشت جر می خورد.کمرمو می دادم بالا و پایین و نا خود آگاه با ناخنام به تنش می کشیدم.تا اینکه دیگه صبرش تموم شد و شروع کرد به تلمبه زدن پرسید آبمو کجا بریزم؟ گفتم رو شکمم….. نوشته شیوا
0 views
Date: November 25, 2018