سکس ضربدری

0 views
0%

سلام به تموم اونهايي كه نظر دادن و بي تفاوت رد نشدن . متن دو داستان قبلي رو كه نوشته بودم رو با اسمهاي ديگه تو سايتهاي ديگه ديدم خواهش ميكنم دزدي نكنيد. ممنون.داشتم ميگفتم خانمم بي حال رو زمين دراز كشيد و من دستم رو لبه شورتش گذاشتم كه يكباره چيزي ديدم كه باورش برام سخت بود برادر خانمم با يك چشمك بهم اشاره كرد كه بيام پيشش از جام بلند شدم و رفتم كنار اونها نشستم نگين كمي خودش رو جابجا كرد كه مثلا جاي من هم بشه خانمم كه چشماشو بسته بود و دراز كشيده بود تكوني خورد و پاهاشو كه به صورت چهار زانو بود دراز كرد . كه يكباره آرمان از سر جاش بلند شد و گفت فكر كنم حال سميرا خوب نيست و با سوال از من پرسيد ببرمش تو اتاق.يه نگاه به نگين كردم كه ديدم دامن كوتاهش كه همون مينيژوپ خانمم بود تا زير باسنش بالا رفته و تمامي شورت و رونش پيداست . شهوت تو تمامي وجودم موج ميزد . به آرمان نگاه كردم كه ديدم داره ميخنده گفت حالا ببرمش يا نه گفتم هواست بهش باشه .آرمان كه انگار دنيا رو بهش داده بودن يه دستش رو گذاشت زير سر سميرا و با اون دستش سميرا رو بلند كرد و انداختش رو دوشش و همينجور كه ميرفت داخل اتاق و دستش رو باسن سميرا بود رو كرد به نگين و به من گفت هواست به خانم من باشه اينقدرم لاي پاشو نگاه نكن با نگاه كردن كه كاري درست نميشه نگين كه داشت با اين حرفهاي آرمان آب ميشد گفت برو گمشو پرو آخه تو چقدر بيشعوري دستت هم رو كون خواهرت بردار كه آرمان گفت خواهر خودمه هر كاري كه دوست داشته باشم باهاش ميكنم و به من گفت با اجازه كه گفتم تو ديگه نميخاد اجازه بگيري. آرمان رفت تو اتاق و دررو بست .ترسيده بودم چون سميرا حتي تكون هم نخورد گفتم نكنه بيهوش شده باشه ولي ديگه اعتنا نكردم . نگاهي به نگين كردم و با هم خنديديم نگين گفت ديدي اين شوهر من چقدر هيزه از خواهرش هم نميگزره گفتم اي پدر بزار راهت باشن ول كن از خودت بگو مشروب روت اثر گذاشته ميخواي برات بريزم كه گفت حالا كه اسرار داري بريز تا باهم بخوريم دو تا پيك ريختم و به سلامتي آرمان و سميرا خورديم دلم ميخاست دستم رو روي شورتش بزارم آخه خيلي راحت نشسته بود. دل رو زدم به دريا و يواش دستم رو روي پاش گذاشتم كه نگاهي معني دار بهم كرد و چيزي نگفت دستم عرق كرده بود و يواشكي سرش رو آورد كنار گوشم و گفت دستت چرا عرق كرده خجالت ميكش .پرو تر شدم و دستم رو ليز دادم تا به شورت آبي قشنگش رسوندم و همونجا نگه داشتم و با انگشتم روي كسش مالوندم داشت يواش يواش ميخنديد كه يباره گفت اين شرم و حيات منو كشت بزار راحتت كنم و بلند شد و از زير دامن شورتش رو كشيد پايين و انداخت اون طرف و چهار زانو نشست دستم رو گرفت و گفت بيا اينقدر خجالت نكش و گذاشت رو كسش باور كنيد انگار كس دختر هاي 12 ساله بود حتي يك نخ مو هم نداشت نرم نرم كمي باهاش بازي كردم و صورتم رو جلو بردم تا ازش لب بگيرم كه لب اساسي بهم داد و هنوز داشتم كسش رو ميماليدم صداهايي از تو اتاق خواب ميومد كه نظر هردومون رو جلب كرد خنده كرديم و گفتم بيا لباسهامونو در بياريم ببينيم اونها چكار ميكنن گفت تو صبر كن و تاپشو از زير در آورد نميدونين چي ديدم سينه كه نبود صحبت كردت راجبش سخته . دامن كوتاهش رو پايين كشيد حالا اون نگين مودب و نجيب لخت لخت جلوم ايستاده بود كيرم به آخرين حد انازه خود رسيده بودجلوي پام نشست و گفت اجازه ميدين آقا اشكان شلوارك تون رو بيرون بيارم سرس از روي رضايت تكون دادم و با يك حركت ملايم شلواركم پايين اومد كيرم مثل فنر از جاش پريد و درست روبروي صورت نگين قرار گرفت نگاهي به صورتم كرد و هر دو خنديديم و يواش كيرم رو تو دستاش گرفت و بدون مقدمه كرد تو دهنش كيرم يه 16 ساتي ميشه و شروع كرد به ساك زدن چنان با مهارت ساك ميزد كه داشتم ديوونه ميشدم خودم تك پوشم رو از تنم بيرون آوردم و حالا هر دو لخت لخت شديم ول كن نبود و داشت وحشيانه ساك ميزد دستش رو گرفتم و بلندش كردم لبي ازش گرفتم و گفتم بريم ببينيم اونها چكار ميكنن نگين هم گفت باشه بريم به اتااق كه رسيديم دلم داشت از سينم ميومد بيرون آخه فكي اينكه الان تو اتاق چي ميخوام ببينم داشت روانيم ميكرد نگين هم حال و اوضاش كمتر از من نبود دستگيره در رو گرفتم و يواش در رو باز كردم داخل اتاق چيزي رو ديدم كه كساني كه طعم خوش سكس ضربدري رو چشيدن ميدونن من چي ميگم. سميرا و آرمان به حالت 69 داشتند براي هم ساك ميزدند كس خانمم درست روبروي من و نگين بود در اتاق كاملا باز شد و آرمان سرش رو بالا آورد و من و زنش رو كنار هم لخت ديد لبخند شيطنت آميزي كرد و با اشاره به ما فهموند بياييم طرفش خواهر و برادر داشتند همديگه رو ساك ميزدند پاهاي سميرا 180 درجه باز شده بود به كنار آرمان كه رسيديم آرمان كير من رو گرفت تو دستش و كمي بالا پايين كرد مقداري آب از كيرم بيرون اومد كه با انگشتش اونو برداشت و رو كس زنش كشيد …………ادامه دارد………داستانم به اينجها ختم نميشه خيلي طولانيه بعد از اين ماجرا ما سكسهاي ديگري با دوستم و زنس .باجناقم و خواهر خانمم .و يك سكس زيبا كه بعدا براتون ميگم رو مينويسم كه حال كنيد …..نطر هاتون منو دل گرم ميكنه . نظر بدين نطر بدين.نوشته ‌ اشکان

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *