سلام به همه دوستان من اشکان هستم حتما داستانهاي منو خوندين با تشکر از همه دوستان که در قسمتهاي قبلي داستانهايم نظر داده و عکس فرستادند. چند ماهي رو با خانمم سميرا به کانادا رفتيم اين بود که نتونستم بيام و داستان براتون بزارم به 3 درصد از اونايي که عکس گذاشته بودن براي هديه عکس خانمم سميرا رو دادم.اين داستان که ميخوام براتو تعريف کنم تو کاناداتفاق افتاد. و حال داستانآرمان برادر خانمم همراه زنش نگاربراي هميشه به کانادا رفتند.و بهد از اقامتشان يک دعوتنامه براي ما فرستادند. من و سميرا هم که خيلي خوشهال شده بوديم به کانادا رفتيم از هواپيما که پياده شديم آرمان به استقبالمون اومده بود اما نگين همراش نبود تا همديگه رو ديديم از هيجان داشتيم ميمرديم. ماچ و بوسه و همراه آرمان راهي خونه شديم آرمان گفت نگين تو خونه داره آماده ميشه که ما بريم اونجا به خونه آرمان که رسيديم دلم داشت تند تند ميزد آخه 4 ماه بود که نگينو نديده بودم چه خونه اي بود آبشار مصنويي استخر بزرگ پارکينگ ماشين خلاصه خونه خيلي باکلاسي بود سميرا هم داشت با داداشش راه ميرفت و صحبت ميکرد تا به در ورود به حال رسيديم که يهو در باز شد نگين بود واي چي ميديدم يک تکه ماه شده بود يه تاپ کوتاه و مشکي که با چاک سفيد سينه هاش و ناف خوشکلش جنگ ميکرد و يه شورت لي بلند جلومون طلوع کرد . سلام و احوالچرسي کرديم و بعد از روبوسي به داخل خونه رفتيم.واقعا خونه زيبايي بود به چزیرایی رسیدیم و نشستیم که یهو سمیرا گفت نگین جون لباس کجا عوض کنم نگین هم گفت بیا سمیراجون بریم تو اتاق و با هم به اتاق رفتند آرمان هم که منتظر همین لحظه بود بلند شد و گفت برم ببینم حواهرم چطوره و یک چشمک به من زد میدونست الان لخته منم گفتم برو ناقلا تو درست نمیشی و آرمان خندیدو رفت سمت اتاق و تو اتاق رفت که صدای خنده بلند سمیرا و نگین اومد.در اتاق که باز شد سمیرا با یه شورت بدون سوتین اومد بیرون و با خنده داد زد تو اینجا چکمر میکنی این سرشو میندازه پایین میاد تو که یهو آرمان دستشو کشید برد تو گفت زشته اینجوری بیا تو و بعد دو تایی حندیدند و رفتند تو که نگار از تو اتاق اومد بیرونو روی پای من نشستدستمو رو پاش گزاشتم و یه بوس ازش گرفتم که طولانی شد در اتاق باز شد و خانمم با داداششاومدن بیرون و ما رو تو اون حالت دیدن یهو آرمان داد زد زنمو خوردی ولش کن دیدم سمیرا با یک لباس سر هم توری بدون شورت و سونین جلوم واستاده و داره نگاه میکنه میگه به به چه حالی بکنیم امشب یهو آرمان اومد دست نگین رو کشید گفت این لباسا چیه تنته بلند شو عوض کن و نگین هم با خنده به طرف اتق رفت سمیرا هم اومد رو مبل کنار من نشست آرمان هم روبرومون بودکه مشغول صحبت شدیم آرمان رو دیدم که داره ای پای آبجیشو نگاه میکنه یه نگاه کردم دیدم سمیرا داره میوه پوس میکنه و هواسش نیست که کسش معلومه آحه شورت هم نداشت نگین اومد بیرون وای خدا نگین فقط یه تاپ بلد باز نارنجی پوشیده بود تا اومد نشست آرمان بهش گفت آفرین اینا رو بپوش دقت که کردم دیدم شورت هم ندارهو پاشو که باز کرد کسش مثل برف سفید بودکه بالاشو تاتو کرده بود….داستانم ادامه داره البته تو این مدت 3 بار ضربدری های متفاوت داشتیم که همشو میزارم منتظر نظرهاتون هستم.هر کس زیباترین عکس از سکس ضربدری رو بذاره عکس سمیرا خانمم و نگین خانم برادر خانمم رو براش میزارم….به امید سکس ضربدری با شما نوشته اشکان
0 views
Date: November 25, 2018