سکس ضربدری – ۶

0 views
0%

قسمت قبلسلام وشب همگي خوش بچه ها از همتون ممنون و سپاسگذاريم كه نظر دادين و عكس فرستادين بخدا تا حالا همش دوربين دستم بوده و داشتم از خانمم عكس ميگرقتم براي 7 نفر از اونايي كه عكس فرستادن عكس سميرا رو فرستادم كه فقط دو تا از عكسها شبيه بود و لي سميرا گفت اشكال نداره براشون بفرست ولي نميدونم چرا اونايي كه عكس گرفتن اسرار دارن كه بازم بفرستم ولي بخاطر مسائل امنيتي معزورم ببخشيد …ادامه داستان… سميرا كه كير بابك رو كاملا تو كسش بود و داشت از ناله ميمرد منم سمانه رو بلند كردم و بهش گفتم از شوهرت اجازه گرفتي ميخوام كستو بكنم بابك كه خودش شنيد روشو به طرف ما كرد و گفت سمانه جون كستو در اختيار آقا اشكان بزار و راحت بهش بده سمانه هم گفت تو هم نمي گفتي بهش ميدادم بابك هم گفت پس اشكان رو منتظر نزار سمانه هم گفت بيا داماد خوب خونه ما و منو كشوند طرف خودش منم افتادم رو سمانه و بغلش كردم سمانه سينهاش زياد بزرگ نبود اما مثل انار سفت و محكم بود سينه هاشو تو دهنم ميبردم و ميمالوندم سمانه هم پاهاشو دور كمرم حلقه كرده بود كه يكباره سمانه كيرم رو گرفت و گذاشت رو كسش و بدون اينكه بخوام فشار بدم كيرم رفت تو خيلي حال ميداد ولي خيلي هم گشاد بود البته تقصيري هم نداشت و شروع كردم به تلمبه زدن اما ديگه زياد حال نميداد چون گشاد بود چند دقيقه اي كه تلمبه زدم خسته شدم و سمانه رو برگردوندم كه گفت ميخاي چكار كني گفتم اينجوري برگرد كه كست تنگتر بشه از تو چشماش ميشد فهميد كه بو برده ميخوام از كون بكنمش بر گشت و تا نگاهم به كونش افتاد مسخاستم غش كنم كون تنگ كه ميتونم قسم بخورم كه حتي انگشت هم توش نرفته بود چه برسه كير شوهرش كه مثل لوله بود منم داشتم نگاه ميكردم كه سمانه گفت يالا ديگه بكن تو كسم نگاه كن بابك چجود داره زنتو جر ميده تو هم زنشو جر بده تو دلم گفتم تو كه جر خوردي كجاتو جر بدم و كيرم رو تپوندم تو كسش و دوباره تلمبه ميزدم نيم نگاهي به بابك و خانمم داشتم بابك همينطور داشت تو كس خانمم عقب و جلو ميكرد و صداهاي سميرا ديگه تمامي استخر رو گرفته بود و داشت به اورگاسم نزديك ميشد كمرم نزديك كمر بابك بود تقريبا پشت به هم با دستم يواش به كمر بابك زدم و بابك هم برگشت كه بهش به آرومي گفتم از كون بكنمش گفت تا حالا كه به من نداده حالا تو امتحان كن ببين چه ميشه منم گفتم ميترسم فرار كنه گفت محكم بگيرش و تا ته بكن تو كونش كه تو دلم گفتم اين ديگه چه بيرحمه منم دوباره مشغول تلمبه زدن بودم كه دستم رو گزاشتم رو كون سمانه و با انگشتم با كونش بازي ميكردم و آب كسش رو روي سوراخ كونش ميمشتم كه باز نگام كرد و گفت من از كون نميدم خيالاي بد نكني كه سرم رو كنار گوشش بردم و همينجور كه عقب و جلو ميكردم گقتم ببين خانم من چجوري داره حال شوهرتو جا مياره تو نميخواي حال منو جا بياري كه گفت مگه حال نميكني گفتم كست خيلي گشاده و نميتونم حال كنم ميزاري از كون بكنمت كه گفت ميدونم كه خيلي درد داره ولي اشكال نداره اگه قول بدي آروم بكني مشكلي نيست بكن ولي آروم . انگار دنيا رو بهم داده بودن صداي بابك داشت بلند ميشد ديدم داره مياد كه گفت سميرا كجا بريزم سميرا هم گفت بريز تو كسم قرصام رو خورد منكه من داشتم ديوونه ميشدم يعني خانمم آمادگي سكس داشته ولي تعجبي نداشت با اون كسي كه اون اينجور تميزش كرده بود حتما فكر همه جاشو كرده بود. بابك هم تكوني خورد و رو سميرا خوابيد . كيرم رو خيس كردم و به سمانه گفتم آماده اي كه با سر به علامت تاييد تكون داد منم كيرم كه حالا با ديدن صحنه ريختن آب باجناقم تو كس زيباي خانمم با بيشترين حد خودش رسيده بود رو روي سوراخ كوچيك و ناز سمانه گذاشتم و كمي فشار دادم كه تو نرفت سمانه گفت خيسش كن منم گفتم باشه تو هم آب دهنتو بده سمانه آب دهنشو با دست رو كيرم كشيد و گذاشت رو سوراخ كونش با فشار ديگه سر كيرم داشت ميرفت تو كه صداي داد سمانه بلند شد كه يهو بابك اومد سر زنشو گرفت و به من گفت يالا ديگه سمانه هم همش به بابك ميگفت بابك ترو خدا ولم كن منم كه ياد كون دادن خانمم به بابك داداشش افتادم و خودم كمكش كردم كه كيرش رو تو كون خانمم بكنه ديگه كيرم رو فشار دادم كه با زحمت رفت تو كون سمانه البته تا نصفه و صداي گريه سمانه همه جا رو گرفته بود بابك هم مرتب دلداريش ميداد و ميگفت الان عادي ميشه مثل دختر بچه ها گريه ميكرد سميرا هم اومد گفت شما دوتا كه خواهرم رو كشتيد بسه ديگه و كنار بابك ايستاد بابك هم داشت از زنش لب ميگرفت منم هم هميننجور كيرم رو تو كون سمانه نگه داشته بودم كيرم داشت قيچي ميشد كه بابك رفت و از تو اتاق برام كرم آورد آخه اون مدتي كه كيرم رو ثابت نگاه داشته بودم تا سوراخ كونش باز بشه كيرم خشك شده بود و ديگه هم نميشد كيرم رو در بيارم بابك اومد و كرم رو باز كرد و مقدار زيادي كرم روي كير من و كون زنش زد و به من اشاره كرد يواش تلمبه بزنم كه همينكار رو كردم سميرا هم داشت سينه هاي آويزون سمانه رو ميخورد كه رو كمر خوابيده بود و زير سينه هاي خواهرش اومده بود بابك هم رفت وسط پاس خانمم نشست و به من اشاره كرد يعني ميخوام بخورم براي زنت كه من هم خنديدم و گفتم راهت باش و كيرم رو تكون دادم كه ديدم سمانه هم ديگه صدا نميده و داره حال ميكنه هر سه تاشون جلوم بودن سمانه بعد خانمم و وسط پاي خانمم بابك حالم داشت بد ميشد به سرعت تلمبه ميزدم كه ديدم كيرم كمي خوني شده و تا ته تو كون سمانه است به سمانه گفتم دارم ميام اون هم گفت محكم بكن منم دارم ميام كه انگار تمامي دنيا از تو كيرم زد بيرون و تو كون تنگ و ناز سمانه خالي شد سمانه هم لرزش كمي كرد و رو سينه خانمم دراز كشيد و منم يواش كيرم رو از تو كونش در آوردم و بابك هم كه متوجه شده بود كه منو زنش آبمون اومده بلند شد و شروع كرد به كف دست زدن و آفرين گفتن به زنش و من كه براش خيلي جالب بود سميرا هم بلند شد منم بلند شدم و تنها سمانه بود كه اصلا حال نداشت بلند شه و همينجور برگشت و مارو تماشا ميكرد كه بالاي سرش ايستاده بوديم و داشتيم تماشاش ميكرديم…..ادامه دارد………بچه ها اميدوارم تا اينجاي داستان رو لذت برده باشيد از نظر و عكسهايي كه گذاشتين ممنونم .با پيشنهاد سميرا به اين نتيجه رسيدم كه يك سري مشخصات از بدن سميرا بگم كه همه عكس خانمم رو داشته باشن .1. سينهكمي آويزون و تقريبا درشت2.كمر باريك بدون شكم3.كسگوشتي و تپل و كوچك وبدون مو4.رون گوشتي و بزرگ5. رنگ پوست سفيد مثل برف6.مو بلند تا زير كمر7.كونتقريبا كوچك اما گردموفق باشيد……..

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *