سکس لاپایی متین و نازنین

0 views
0%

اسم من متینه و داستان اولین سکس خودم رو می خوام تعریف کنم. من دانشجو هستم و ظاهر معمولیی دارم نه سکسی هستم نه مایه دار. تو دانشگاه از یک دختری خوشم میومد ولی هیچ وقت جرات پا پیش گذاشتن نداشتم و همیشه مضحکه دوستام بودم به این دلیل. اما خب چون با جنبه نبودم خیلی نگاهش می کردم و خب بعدن هم بهم گفت که نگاه کردنم دستم رو براش رو کرده بوده. سه چهار ترمی کار من تو کف بودن بود و انتظار کشیدن واسه رد شدن این خانم که اسمش نازنین هست و نگاه کردن بهش، البته اون از نظر من خیلی قشنگ بود اما هیکلش معمولی بود، به قول بچه ها شاه کس نبود ولی من دوستش داشتم. قضیه از اینجا جدی شد که یه روز که من خوش و خرم بودم دوستام تحریکم کردن و شرط بندی کردن که اگه برم و بهش پیشنهاد بدم بیست هزار تومن میدن، منم یه فکری به سرم زد و قبول کردم. وقتی اومد رد بشه رفتم دنبالش دوستامم همه از لابه لای درخت و پشت ماشین و غیره وایسادن به تماشا، کلی عزمم رو جزم کردم و بهش گفتم ببخشید میشه چند لحظه وایسید؟ قلبم یکم به تپش افتاده بود اون برگشت و وایساد منم نزدیک تر شدم بهش، یهو که فاصلمون کمتر شد به خود اومدم دیدم عجب گهی خوردم خواستم در برم دیدم نمی شه دیگه منم بهش گفتم ببخشید من با دوستام شرط بستم که به شما پیشنهاد بدم، الانم که دارم با شما صحبت می کنم اونا فکر می کنن دارم جدی جدی پیشنهاد می دم. ممنون که وایسادید، خداحافظی کردم و رفتم، اصلا نگذاشتم چیزی بگه چون پیش خودم مطمئن بودم فحش می ده البته بعدا بهم گفت که می خواسته بهم حال بده و بیشتر نقش بازی کنه تا دوستام رو سر کار بگذاره که خب من در رفتم خلاصه ما اونروز شرط رو بردیم و البته دوستام کیر زدن بهمون و پول رو ندادن اما تازه اعتماد به نفس پیدا کردم که جلو برم و حرف بزنم. چند روزی گذشت و من نگاه های معنی دار تری بهش می انداختم و یک روز که موقعیت مناسب بود رفتم جلو و ازش بابت اون روز عذرخواهی کردم بعد با کلی دلهره و ترس گفتم ببخشید من می تونم یه چیزی بگم ؟ گفت بفرمایید گفتم من از شما خوشم میاد اما خب دلیل خاصی ندارم، می خواستم ببینم میشه با هم رابطه دوستانه ای داشته باشیم؟ دیدم یکم سرخ و زرد شد و البته خودمم حسابی سرخ و زرد شده بودم ، بعد خودشو جمع و جور کرد و گفت آخه اینجوری که نمیشه، منم دیگه حول شده بودم گفتم حالا میشه فکراتون رو بکنید؟ اینم شماره منه اگه میشه با من تماس بگیرید. مجددا منتظر حرف اون نشدم و خداحافظی کردم و در رفتم. فردا شبش بهم اس ام اس داد و معرفی کرد خودشو و یواش یواش شروع شد رابطه ما، دو سه بار با هم رفتیم بیرون و بعد برش می گردوندم خوابگاه، دفعه چهارم رفتیم پارک و کنار رودخونه، هوا سرد شده بود و یادش رفته بود که مانتوی ضخیم بپوشه منم دیدم حس سرما می کنه بهش چسبیدم و دستاشو گرفتم خیلی حال کرده بودم تو اون شرایط دیگه کنترلم دست خودم نبود یکم حرف رومانتیک با هم زدیم و اونم حسابی فکرش تحریک شد، بعد دم غروب بود که هوا سرد تر شد بهش گفتم که می خوای بریم خونه ما اونم قبول کرد. اون شب خونمون کسی نبود مادرم خونه مادربزرگم بود و پدرم هم ماموریت بود. تو راه خونه یکم بیشتر توی تاکسی بهش ور رفتم و دستم رو روی رون پاهاش گذاشتم و می مالوندم و دست دیگرم رو دور کمرش حلقه کرده بودم. وقتی رسیدیم سیخ سیخ بودم با کلی عذاب کشیدن پیاده شدم و رفتیم تو خونه ، روسریش رو برداشت و مانتوش رو باز کرد وااااای یه تاپ پوشیده بود و شلوار لی تنگ من که تا اون موقع ندیده بودم از نزدیک یهو داغ کردم کیرمم که در بیداری کامل اسلامی به سر می برد، خلاصه نشستیم رو کاناپه و دیگه اون هم آماده بود که نوازش ادامه پیدا کنه، شروع کردم به نوازشش و موهاشو تو دستم گرفتم و خودش رو بوس کردم و بعد لب گرفتم و دستام رو دور گردنش انداختم و با انگشتم پشت لاله گوشش رو قلقلک می دادم و لب هام رو لباش بود دستش رو دور کمرم حلقه کرده بود و کمرم رو می مالید و انگشت کرد بعد من دستام رو دور کمرش حلقه کردم و اون گردن من رو گرفت و لب گرفتن رو ادامه دادیم. بعد چند تا لب داغ گفت شیر نمی خوری نه؟ فکر کردم دندونام مشکل داشته گفتم چطور؟ گفت مثل اینکه دلت نمیاد جاهای دیگرو فتح کنی، منم از خدا خواسته با قربون صدقه تاپشو در آوردم و دیدم دو تا هلو کوچولو اما سفت شده تو یه سوتین توری التماس دعا دارن از بند آزاد بشن سوتینش رو با کمک خودش باز کردم چون بلد نبودم و سرمو کردم تو سینش دیگه دنیا بهشت بود ، جاتون خالی از لای درز سینه تا نوک پستوناشو می لیسیدم و با دستم می مالیدم، نوک سینشو می کردم تو دهنم و می مکیدم وای که چه حالی داشت، اونم دستش بیکارنبود و داشت به امور بی سرپناهان رسیدگی می کرد از روی شلوار، بعد از سینه خورانِ بنده کمربندم رو باز کرد و شلوارم رو کشید پایین و البته منم پیرهنم رو در آوردم ، کیرم حسابی شق بود از رو شرت، با دستاش شروع کرد بازی کردن باهاش و بالا پایین کردنش و تعریف کردن، که اوه اوه چه تکونی می ده خودشو، چه سفت شده یادم باشه بدم قالب بگیرن واسه روز مبادا داشته باشم پیشم، همین حرفا رو می زد و من رو بیشتر تحریک می کرد یهو شرتمو کشید پایین و کیرم افتاد بیرون یه نگاه شهوت انگیزی کرد و منم گفتم دیگه ظاهر و باطن همینه گفت یعنی چیز دیگه می خواستی باشه؟ قربونش برم معلومه یکم مظلومه، نگران نباش خودم تربیتش می کنم پر رو بشه فقط قول بده مال خودم باشه ها، گفتم مال خوده خودته البته اگه خوب تربیتش کنی واست می مونه اگه نه ممکنه بره تو خیابونا آواره بشه، گفت خودتو لوس نکن و شروع کرد به ساک زدن، وااااااااای که من تازه داشتم معنی زندگی رو می فهمیدم عجب حالی می داد ، خیلی بلد بود کارشو زبونشو جوری رو سر کیرم و خایه هام می چرخوند که من داشتم به فنا می رفتم فقط حس کردم دیگه داغ داغه کیرم ازش خواستم ادامه نده، گفت ادامش با تو، منم شلوارشو در آوردم و روناشو گرفتم تو دستم با زبون نافشو لیسیدم و اومدم پایین، کسش یکم شرتش رو خیس کرده بود و بوی خاصی هم می داد از روی شرتش دستم رو گذاشتم رو کسش وای چه حس عجیبی داشت تجربه لمس کردن کس یه دختر، خیلی حال می کردم. با کسش از روی شرت بازی کردم و بعد شرتش رو کشیدم پایین ، اولین بار بود کس می دیدم ، یکم هیجانم رفته بود بالا راستش کیرم هم خوابید اما نه خواب خواب فقط دیگه سفت نبود، اون فهمید گفت طوری نیست چون دفعه اولته هیجان زده شدی ، من خودم یکم ناراحت شدم اما گفت با کسم بازی کن تا خودتم حالت بهتر بشه منم شروع کردم با کسش که پرده داشت با زبون بازی کردن، زبونم رو روی درز کسش می کشیدم و بعضی وقتا یکم فشار می دادم دیدم چشماشو بسته و دستای منو محکم گرفته بعد دستشو گذاشت روی سرم و سرم رو فشار می داد، نفساش عمیق تر شده بود و منم از این دیدنش تو این حالت دوبار شق کرده بودم همچنان براش می لیسیدم پاهاشو یکم تکون می داد یهو کیرم خورد به پاهاش متوجه شد که سفت شده گفت وایسا، اومد من رو خوابوند و خوابید روم پاهاشو باز کرد و کیرمو گذاشت لای پاهاش روی کسش و سفت فشار داد بعدم با خیسی کسش کیرمم لیز شده بود و خودش بالا پایین می کرد کمرشو تا کیرم به کسش بماله، منم با دستام کمرش رو گرفته بودم و کمکش می کردم،سینه هاش می خورد به سینه من و من رو مست می کرد تو بهشت بودم دیگه. یواش یواش حرکتاشو با شدت و سرعت بیشتری انجام می داد و نفسش تند تر شده بود و چشماشم بسته بود. منم تو حال خودم نبود یهو لرزید و آه کوچیکی کشید ، فهمیدم ارضا شده دیگه کمتر خودش حرکت می کرد بیشتر من کمرشو بالا پایین می کردم و منم یکم بعدش آبم اومد و ریخت روی رونش آبم که ریخت روی رونش کلی ذوق کرد و قربون صدقه ام رفت بعد پاشدیم و با دستمال براش رونش رو تمیز کردم و لباس پوشیدیم و یه چیزی خوردیم وبردمش رسوندمش خوابگاهشون، از اون موقع به بعد چند بار دیگه یعنی هر وقت موقعیت جور بشه با هم لاپایی حال می کنیم و خیلی هم از این کار راضی هستیم.نوشته متین

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *