سکس ما سه نفر با همسران خویش (۱)

0 views
0%

سعید گوشیت زنگ میخوره …. از اتاق بیرون آمدم و رو جلو مبلی گوشی و برداشتم. بله بفرمایی … سلام اقا سعید خوبی .. ممنونم حمید جان چه خبر … راستش با بچه ها جمع شدیم که امشب و مجردی بیرون بریم و گفتیم شما هم بیای عالی میشه … باشه تا کمی دیگه خبرت میکنم فعلا بای … بای سعید جان فقط زود خبر بده …گوشیم و زمین گذاشتم و سمت آشپزخانه رفتم فریبا همسرم بایه تاب صورتی و استرژ مشکی در حال پاک کردن گاز بود کون تپل و خوشگلش و استیل فوق العاده خوبش با این نما دیدن داره رفتم از پشت بغلش کردم بوسه ای از گردنش گرفتم … من عشقم در چه حاله و بگو چی میخوای تا بیارم . ستاره آسمان یا گنج قارون … فریبا هیچی عزیزم فقط این پنجشنبه شب و فردا جمعه را کنارم باش هیچی نمیخوام ….اره صدای مرا شنیده که با حمید حرف زدم و قرار بیرون رفتن گذاشته ایم و حالا قانع کردنش خیلی سخت هست همین هفته قبل بهش قول دادم این دفعه که برم دیگه همیشه پنجشنبه و جمعه ها خانه هستم …خیلی دلم میخواست با بچه ها بیرون برم اما باید اول فریبا رضایت بدهد ( میدانم الان شما خواننده عزیز داری میگی خانم ذلیل . ولی حتما مجردی وگرنه متاهل میدونه حکومت دست خانمهاست مخصوصا وقتیکه بخوای با دوستات بیرون بری ) حدود بیست دقیقه گذشت که با وعده و قولهایی بهش ازش جواب مثبت گرفتم و همینکه گفتم ماشین و نمیبرم دیگه مخالفتش پایان شد بتازگی رانندگی یاد گرفته و عشقش اینه با ماشین خانه پدرش بره …وسایل و جمع کردم و حمید دنبالم امد و رفتیم دو تا از دوستان دیگه بودن و راهی یه نکته خوب در دل طبیعت شدیم جایی اسکان گرفتیم که پایان شهر کوچکمان زیر پامان نمایان بود و منظره ای زیبا بود گر بخوام حواشی و بگم که داستان زیاد میشه … ساعاتی گذشت شام خورده بودیم و یه آتیش خوب برپا شده بود و من و حمید نزدیکتر به آتیش شدم و تکه زغالهای قرمز شده زیبا را روی وافور میگذاشتیم و دونفری با یه وافور حال میکردیم و چندین بسط کشیدیم یونس یکی دیگه از دوستان که بچه مثبت بود و اهل هیچی نبود جز چند کام به قلیان اما اکبر دوست دیگه اهل دل و مستی بود و یه بطری عرق خانگی گرفته بود و باخودش اورده بود و پیک میریخت و بسلامتی همه شماها دوستان عزیز سایت سایت داستان سکسی سر میکشید .ساعت از 2 نصف شب گذشته بود که بحث سکس به میان آمد و هرکدام بحث هایی از سکس داشتیم …حمید درین سه سال که ازدواج کرده ام آرزو داشتم یکبار خانمم برام ساک بزند اما هرگز نزد و نزد همین چند ماه پیش به زور و قسم اورا قانع کردم که برام بخوردش و گفت باشه اول برو کامل بشورش و رفتم تو حمام و پشت سرم آمد و چهار بار با کف و صابون کیرم و شستم تا که گفت حالا بیرون بیا اما همینکه لخت شدیم و کیرم و نزدیک لبش رساندم و چشمهاش را بست و تا لبش به کیرم برخورد کرد سریع خودرا عقب کشید و دیگه هرگز قبول نکرد …یونس والا من مثل تو نیستم و درین 6 ماه که نامزدی کرده ایم و درسته هنوز عروسی نگرفتم اما بارها پیش امده که من و نامزدم 69 میماندیم و بارها کیرم را در دهان میگرفت و ساک میزد و منم حسابی کس خوشمزش را خورده ام گرچه در اوایل راضی نشد از کون بهم بدهد اما دو ماه که گذشت کم کم قانع شد و همیشه کیر خویش را در کونش میذارم و ارضا میشیم و نامزدم هم خیلی سایت داستان سکسی است و برام کم نمیذاره …اکبر که حالا حسابی مست است و میلنگد پدر شماها دیگه کی هستین و چه حوصله ای دارین و اصلا کی حوصله سکس داره و من همیشه خانمم ازم ناراحت و گریان است و همه را به من طعنه میزند ( من و حمید و یونس همگی گفتیم چیه چرا اخه ) من مثل شماها نیستم و زودتر از همتان ازدواج کردم و الان 7 ساله خانم گرفتم و کار ندارم سالیان اول چطور بود اما درین دو سه سال اخیر رابطه سکس من تعریفی نداره . وقتی با یه خانم دیگه هستم و میخوام قاچاقی کنم کیرم در یک ثانیه سیخ میشه و اگه باشه در طول روز با سه چهار خانم میتونم باشم اما متاسفانه در خانه خودم که خانمم هم خیلی سایت داستان سکسی و عاشق سکس است چنین نیستم و شده خانمم ساعتها کیرم را مالش زده و ساک زده اما سیخ نشده و وقتهایی هم که شده فکرم را بسوی غیر برده ام که الان مثلا فلانی است و انوقت کیرم سیخ میشه و شروع به سکس با خانمم میکنم اما باز مشکلی هست اینه که ارضا نمیشم و بارها شده خانمم دو بار ارضا شده اما من چهل دقیقه بیشتر تلمبه زدم بیفایده بوده است و در اخر هم که هیچ توانی هر دو نداریم به زور ارضا میشم و خانمم هم خیلی از دستم شکایت دارد و بخدا میترسم بره به غیر بدهد و این اواخر هم مجبورم از قرص استفاده کنم تا کیرم راست بشه …من این چه حرفیه اکبر جان مگه ما با خانم غیر زنمان نبوده ایم و بارها شده در روز با زنی سکس داشته ایم و شب هم در خانه با خانم خویش سکس داشتم و لذت فراوانی هم داشته ام و شاید مشکلی بینتان باشد و اگه چیزی هست بگو که ما چهار نفر از برادر بهم نزدیکتر هستیم آیا چیزی از زنت دیده ای … اکبر نه بخدا هیچ مشکلی نیست و حتی یک لحظه هم به خانمم شک ندارم ….این بحث اکبر کمی جمع را به فکر فرو برد و هر کدام چیزی میگفتیم که اکبر نخواست ما ناراحت باشیم بلند شد و داشت کنار اتیش قدم میزد یه حرفی زد که همه ما را تا دقایقی به خنه وا داشت و حالا دیگه ذوق و لذت به جمع برگشته است …من راستش من از سکس با خانمم راضی هستم اما این نامرد هرچه کرده ام تا حالا نذاشته به کونش برسم و کون خانمم که میبینم پایان داغان براش میشم اما ترس داره و بهم نمیده و چند بار با زور گرفتم که کونش بذارم که قسم سختم داد و منصرف شدم …حالا ساعت از 4 نصف شب گذشته است یونس خوابیده و ما سه نفر کنار اتیش نشسته ایم و من یه موضوع باز کردم و گفتم من هر روز در محل کارم که خلوت باشه داستانهای سکس سایت سایت داستان سکسی را میخونم و خیلی صفا داره و همه نوع سکس میتونی درین سایت خوب بخونی و همین پریروز داستان یه سکس خانوادگی خوندم که خیلی جذاب بود و سه چهار تا آقا و زنهاشان یه سکس بی نظیر انجام میدن … اکبر چه جالب مگه چنین چیزی هم داریم … حمید هر که به هرکه برسه میکنه یا که فقط خانم خودش … من نه پدر درین سناریو هر بار زنها و مردها عوض میشن و هر کی هر کدام بخواد را سکس میکنن …اکبر چه جالب کاش میشد برقرارش کرد … حمید چه میگی کجا برقرارش کرد …اکبر یعنی ما هم چنین کنیم … حمید وای چه میشه …من چی بگم حقیقتش من که نمیدونم اکبر شوخی میکنه یا نه ولی بااین موضوع راضی هستم و ما خودمان بارها با زنهای زیادی سکس کرده ایم و لذت بردیم و بذاریم زنهامان هم ازین لذت بی بهره نباشن و اگه موافقین تا برنامش بچینیم …همگی راضی شده بودیم البته فقط ما سه نفر که یونس نامزد داره و نمیشه باشه و حالا که هر سه نفر تصمیم قطعی برای این سکس دسته جمعی گرفتیم باید سخترین مرحله را پشت سر بگذرانیم و قانع کردن زنها بود و تصمیم برین شد هرکاری شده واسه هفته اینده شب پنجشنبه باید این سکس اجرا بشه و انها را متقاعد کنیم …آن شب بیاد ماندنی گذشت و ظهر جمعه برگشتیم و بدان امید که به برنامه ای چیده ایم برسیم و تجربه سکسی تارخی داشته باشیم …دو روز گذشت که اکبر پیش من امد و گفت من اوکی هست و جواب مثبت و گرفتم و همسرم راضی شده است که دخترمان را خانه مامانش بذارد و در اختیار باشد … بهش گفتم خوشا بحالت که خانم من چیزی نمانده بود توی دهنم بزند و خیلی فوش و ناسزا گفت و هنوز قانع نشده است و راستی اکبر جان تماسی با حمید بگیر که او چکار کرده … ای پدر همین یکساعت پیش خودش زنگ زد و گفت هر کار میکنه نمیتونه به زنش بگه …طبق برنامه ای که من و اکبر با هم چیدیم امشب اکبر و حمید با خانواده به خانه من بیان تا زنها هرسه با هم باشن و خانم اکبر انها را متقاعد کنه که این سناریو زیبا انجام شود …شام که خورده شد اندکی بعدش ما سه نفری به تراز رفتیم که سیگاری بکشیم و بدین بهانه خانمها تنها بمانن و اکبر هم به من و حمید امید میداد که خیالتان راهت باشه که خانم من قوی است و زنهای شمارا مثل موم نرم میکنه … اکبر در حالیکه یه اه خسته ای میکشد لب میگشاید و گفت من این کار را لحظه به لحظه در انتظار هستم نه بخاطر لذت جمعی و لذت خودم بلکه میخوام خانمم سکس خوبی را تجربه کند و حالا هم ازتان میخوام درین مورد سنگ پایان بذارین … حمید لب به سخن گشاد و گفت من میگم یه فیلم ازین سکس بگیریم که در نهایت حرفش تصوجود داشت که فیلم نیاز نیست …ساعت 11 شب بود که خانمها مارا صدا زدن و جمع شده بودن که برن و وقتی خانم اکبر سر را به علامت مثبت نشان اکبر داد خیلی شادی بر ما وارد شد …مهمانها رفتن و حالا من ماندم و فریبا همسرم که وقتی کنارم نشست گفت باید چه کنیم و دیگه مجبوریم هم کیر مردم را بخوریم هم کس مردم را به مردم بدیم و منم با لبخندی ازش تشکر کردم و بوسیدمش و از بس شاد بودم که اوضا را به یه سکس خوب دیدم و فریبا را به اتاق خواب بردم تا قبل این سناریو یکبار کس عزیزش را بنگرم که قراره کیر مختلف بخورد و یه ربع بیست دقیقه گذشت که سکس ما انجام شد …امروز پنجشنبه است و خانمها تلفنی بدین نتیجه رسیده ان که امشب برنامه سکس گروهی در خانه اکبر باشد …. نزدیک عصری همه جمع شده بودیم در خانه اکبر و در حیاطشان هم بزم اتیش برای کباب بره برپا کرده بودیم و منم از فرصت استفاده کردم و چند بسط تریاک با وافور نوش جان کردم … شام خوبی از چند نوع غذا و کباب بره درست شده بود و تنقلات زیادی گرفته بودیم که امشب یه فانتزی خوبی داشته باشیم هرسه ما و هرسه خانمها حسابی بخودشان رسیده ان و چه شبی شود امشب ….پایان قسمت اول …نوشته سعید

Date: April 11, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *