سلام خدمت دوستان گلم این داستانی که میخوام واستون بگم از کتاب داستان راستان نقل شده ،البته نسخه هاییش که شماها دیدین سانسورشدس خوب این کوسشعرا رو ول میکنم میرم سراصل مطلبچندروزی بود که در غذاهایمان کافور نمیریختند و دودولم همیشه توی این چند روز از شدت شهوت سیخ بود همش دنبال تور کردن یه بچه خوشگل بودم تااینکه یه روز دم درخوابگاه نشسته بودم ، یکی ازبچه خوشگلای خوابگاهمون اومد ازم جزوه بگیره و منم که ازخدام بود این جور آدما بیان دوروبرم بهش گفتم ساعتای9به بعد بیاد باهم تمرین کنیم اونم که ازخداش بود یکی بیاد ریاضی یادش بده مفت مفت ،بیخبر از کیر ما که واسش سیخ شده بود قبول کرد و خلاصه دل تو دلم نبود که ساعت 9بشه و خلاصه رفتم یه سرطرف سالن ورزشی دانشکده که دوباره چشمم به مجتبی خوشگله خورد (اسم اون مرده مجتبی بود)و اووووووووچه بچه کونی داشت لامصب کیرم شق شد دیدمش با شرت ورزشی واو نگو نگو که کیرم همینجا که دارم مینویسم سیخ شد دوباره دلم میخواست همون موقع برم بچسبم به کونش ،خلاصه گذشت تا ساعتای 7شد رفتیم سلف بامجتبی واسه شام ،شام قیمه بود خوردیم ومجتبی میخواست بره خوابگاشون که گفتم یه یادآوری کنم بهش کلاس آموزشیمو، بهش گفتم ساعت 9یادت نره مجتبی دیرنیای که من شبای امتحانا زود می خوابم. اونم گفت باشه حتمامیاماینقد شوق کون کردن مجتبی روداشتم که نتونستم تا9صبرکنم چشمتون روز بد نبینته زدیم جلق قشنگرو به افتخار مجتبی کوچولومون آبم که اومد رفتم خدا بیامرز آویزون چندتایی داستان خوندمو فیلم دانلود کردم محض اینکه شهوت اونم با فیلم ببرم بالا و خلاصه چندتافیلم گی دانلود کردم ساعت 9 طبق معمول همه بچه ها میرفتن پارک واسه قلیونو این حرفا دیگه خودتون میدونین تاساعتای11هم نمیومدن خلاصه شرایط مهیا شد واسه کون کردن ما فقط یه چیزمونده بود اونم این بودکه چطوری مخ این مرده کون قشنگو بزنم؛یهو تو همین فکرا بودم که صدای در اومد واودل تودلم نبود گفتم کیه دیدم صدایی نکردرفتم دروبازکردم دیدم سرپرستمونه هنگ کردم مونده بودم این خروس بیمحل چیکارداره الان اینجاهرطوری بودخلاصه وار باهاش حرفیدمو ردش کردم رفت هنوز از دم راهروخارج نشده بود که مجتبی با بچه کونی درشت و هوسبار به طرف اتاق ما اومد رفتیم باهم داخل یه هویی خم شددریخچالو که همون یخچال مینیاس (کوچیکا)بازکرد که آب ورداره که من دیگه این صحنه رو دیدم نتونستم جلوی خودمو بگیرم ،خداییش خودتونو انصافتون میتونستین جلوی خودتونو بگیرین نمیتونستین دیگه ؛رفتم آروم چسبیدم به کونش اولش نگام کرد گفت چیکارمیکنی فهمیدم ترسیده طفلی گفتم هیچی باباشوخیه خره همینجوری گرفته بودمش کونش روکیرم بود که دیدم کیرم لای کونش سیخ سخیه فهمید نه پدر جدی جدی میخوام کونش بذارم یهویی هلم داد عقب ولی اون که هم هیکلش کوچیکترازمن بود همم ترم پایینی بود په خیالی نداشتم از این لحاظ بهش گفتم خوب بریم سردرس حالاکه جزوشو آورد که یادش بدم ،همینجوری لپ تام روشن بود روکلیپایی که دانلودکرده بودم همون گی هایی که اونموقعی گفتم اگه یادتون باشه خلاصه درسو شروع کردیم که حس کردم مجتبی کمکم داره حشری میشه بافیلما و حواسش به درس نیست منم که منتظر همین بودم رفتم چسبیدم بهش دیدم واکنشی نشون نداد بعدش دستمو گذاشتم روی کونش بار اول دستمو کشید کنار گفت چقدشوخی پدر بسه درس مهمتره منم که فهمیده بودم اونم داره میخاره کمکم سوراخش یه هویی بوسش کردم مات مونده بود اینکارام یعنی چی بعدش دیدم اونم دسشو گذاشت روکون من منم گفتم ای کلک تو هم آره که یه خنده ای زد گفت مگه ما دل نداریم گفتم میکنی؟گفت آره بده گفتم شرطی میگم خره اگه تونستی تادسته بندازی داخل که هیچی اگرم نتونستی که من تورومیکنم اونم باامید اینکه میتونه اومد جلوولی روش نمیشد معلوم بود کندم شلوارمو تازیرزانوم پایین چشش به کیرم افتاد گفت به هه این دیگه چیه بهنام گفتم ابزاربچه سازی و گاهیم حجم دهنده کون خلاصه اومد بذاره توکونم که من محکم گرفته بودم خودمو هرچی زور زد نتونست تاحتی کله کیرشو بکنه تو من گفتم چی شدی بابابسته که تو بکنی نیسی چرخیدم طرفش گفتم بکش پایین کشیدپایین منم فورا کیرم سیخ بودسیختر شد گفتم حالت سگی بگیر اونم همون حالتی شد گفتم باتف احتی یاکندوم یاکرم گفت اگه تونستی بکنی توش باهرچی دلت خواست اینجابود که زورم اومد کرمو آوردم زدم به کیرم دوتاانگشتمم کرمی کردم بایه فشاریه ضرب کرم توکون مجتبی که صداش دراومد گفت آدم شو کثافت این چجوشه من که حالیم نبود دیگه سه تاانگشتمو کردم توش همینجوری چرخوندم که حس کردم آره دیگه موقشه گشادشده کیرمو مساوی سوراخش قراردادمو فشاددادم که کلش رفت تومجتبی صداش دراومد گفت یواش یواش من که حالیم نبود کردم تانصفه ی کیرمو توکنش بعدش تلمبه زدم تاگشادشد بعدکاملش رفت توکونش مجتبی دیگه کم کم دیدم آره داره حال میکنه گفتمش چطور میماسه یانه کیرمن به کونتکه گفت خفه شو آشغال شرطه منم مث یه مرد پای شرطم وامیسم گفتم آره ارواح عمت معلومه داری حال میکنی باکوندت هیچی نگفت همینجوری داشتم تلمبه میزدم که گفام داره میاد آبم توکونت بریزم یاساک میزنی گفت ساک؟گفتم دهنتوبازکن فوراتااومدم بذارم تودهنش دیدم سرم کامل خیسه چشاموبازکردم دیدم بهه از شانس کیری ما خواب بوده همش این علی کیرتودهنش نذاشت آبمم بریزم تودهنش منم ازدق علی کون گشادو که بچه کونی خوابگامون بود کردمش اون صبحی،خلاصه کیرعالی متعالی خواننده ی گرامی ……لطفابه بنده ی حقیرفحش ندهید بنده فقط تایپ میکردم دوستان ناباب میگفتند ومن مینوشتمنوشته alonejoker42
0 views
Date: November 25, 2018