سکس من با حامد

0 views
0%

من هستی 30 سالمه داستان سکس من واقعیتی است که میتونه خاطره هم باشه شاید بتونه کمکی به خوانندگان این سایت بکنه تا یکی دو سال پیش زندگی من مثل خیلی ها در حالت عادی خودش قرار داشت من ازدواج کردم و همسرم هم خیلی دوست دارم تا اینکه خیلی اتفاقی فهمیدم که پسر سربزیری که باهاش ازدواج کردم با یک خانم هم سن مامانش رابطه برقرار کرده وقتی فهمیدم میخواستم زمین و زمان رو بهم بدوزم حتی میخواستم خودکشی کنم در پایان مدت نگذاشتم خانواده ام بفهمن ولی داشتم آتش میگرفتم تنها کسی که پایان حرفهای دلمو بهش میزدم و ساعتها واسش گریه زاری میکردم همکارم حامد بود اون منو خیلی دوست داشت تقریبا 7 سالی میشه که با هم همکاریم و همیشه اون منو یه جور دیگه دوست داشت ولی من بهش میگفتم ما ازدواج کردیم ما نباید گناه کنیم همسر من وتو گناه دارند و…. خلاصه تا اینکه توی همون اوضاع زنی که با مردم دوست بود اومد سراغم و با دادن آمار خونه واتاق خوابم آب پاکی رو ریخت روی دستم که بله اینها همه کار با هم کردند به زنه که نگاه میکردم حالم بهم میخورد بس که زشت بود نمی دونم مردم خل شده بود که با این خانم زشت رابطه برقرار کرده بود یا …. بعد از کلی دعوا مردم همش میگفت غلط کردم م تو رو میخوام و واسه اینکه از دلم دربیاره قرار شد که یه سفر خارجی ببره و میگفت فکر کن این ماه عسله مونه و از اینجا میخوایم زندگی رو شروع کنیم من هم پایان حرفها رو واسه حامد میگفتم و اونم میگفت ببخشش عزیزم شاید واقعا راست بگه تا اینکه اون روز وقتی داشتم از محل کارم برمیگشتم یه دفعه فکری به ذهنم رسید من که از مردم خوشگلتر خوش تیپ تر و… هستم پس منم کاری رو میکنم که اون با من کرد و بعد از سفر دیگه با هم بی حساب میشیم حامد زنگ زد و گفت هستی کجایی؟ گفتم دارم میرم خونه فرداشب هم پرواز دارم و یک ماهی نیستم حامد خیلی حالش گرفته شد چون این چند وقت خیلی بهم نزدیک شده بودیم گفت من دلم واست تنگ میشه ولی کاشکی حداقل ببینمت من هم با خنده شیطنت آمیزی بهش گفتم چرا کاشکی من فردا تو رو میبینم از خوشحالی داشت بال در می آورد گفتم فقط من میام خونتون حامد داشت شاخ در میآورد که هستی که سالها بهش التماس میکردم نگاهی بکنه حالا خودش میگه میخوتد بیاد خونه …خنده اش گرفته بود و مدام میگفت جدی؟؟؟ من هم میگفتم شوخی نداریم فردا ساعت چند بیام اون با خنده میگفت از الان بیا چون خانمم رفته تهران و تا یک هفته نیست با گفتن این حرف دیگه مصمم تر شدم و قرار شد صبح زود بعد از رفتن مردم برم پیشش شبش رفتم حموم وحسابی به خودم رسیدم سعی کردم سکسی ترین حالت رو داشته باشم سوتین و شورتم رو ست کردم و یک تاپ مخصوص داشتم که وقتی می پوشیدم پایان سوتینم و سینه هام بیرون بود و کمی از پهلوهام رو میگرفت فقط جون میداد واسه به جوش آوردن اش راستی قدم 170 و سایز سینه هام 80 و تعریف نباشه خیلی جذابم .. اولش از خودم و کارم بدم میومد از اینکه دارم همون کاری که یک خانم با من کرد رو با یکی دیگه میکنم ولی به قدری حس انتقام از مردم زیاد بود که به هیچ چیز دیگه فکر نمی کردم .ماشین گرفتم و رفتم خونش بالاخره رسیدم و زنگ زدم ودر رو واسم باز کرد رفتم تو وقتی دیدمش خنده ام گرفته بوداون بیشتر خجالت میکشید ولی میدونستم این مال 2 دقیقه اشه و زود جو بر میگرده 7 صبح بود و اون میز صبحونه رو آماده کرده بود و من با کمال میل شروع کردم به خوردن ولی اون کپ کرده بود و مدام میگفت هستی با ورم نمیشه این تو باشی من خوابم ؟ من کلی باهش حرف زدم و گفتم نه تو بیداری تا اینکه دید ساعت داره میگذره و به من گفت بریم توی اتاق تا اتاقم بهت نشون بدم دستمو گرفت دستم یخ کرده بود در شرف یه خیانت بودم ضربان قلبم بالا رفته بود رفتیم توی اتاق وقتی وارد شدم پشت سرم در رو بست و محکم منو گرفت توی بغلش و شروع کرد به لب گرفتن شاید توی 5 دقیقه پایان پوست لبمو کند و هر لحظه با اشتیاق بیشتری منو میبوسید شالم از سرم افتاده بود داشتم توی بغلش بیهوش میشدم یه لحظه واسه اینکه نفسی بکشم ازش خواستم تا مانتو و شالم رو در بیارم حواسم نبود که زیر چی پوشیدم وقتی مانتو رو درآوردم حامد لبخندی زد و کاملا فهمید که من تا ته اش هستم … دیگه امونم نداد هنوز دستمو کامل از توی مانتو در نیاورده بودم که شروع کرد لب گرفتن خیلی بلد بود لب بالاش توی دهن من بود ولب پایینم توی دهن اون همینطور که داشت لب میگرفت دستشو برد به سمت سینه هام و منو به خودش کاملا چسبوند کاملا برجستگی آلت شو حس میکردم دیگه طاقت نیاورد منو رو به سمت تخت هدایت کرد و توی همین حالت سینه های من رو میخورد نمیدونست چیکار کنه مک میزد گاز میگرفت کم کم سوتینم رو باز کرد و سینهام افتاد بیرون تنها چیزی که ازش شنیدم این بود جووووووون مث اناره سینه هات منم لبم رو گاز گرفتم وانو به سمت خودم کشیدم تا اینکه اومد روی من با یه اشاره لباسهای خودشو منو درآورد و کمتر از 2 دقیقه حامد لخت روی من خوابیده بود فشار کیرش حالمو جا میآورد دلم میخواست زودتر بکنه تو ولی حامد اخلاقهای خودشو داشت اول باید حال میکرد بعد یه لحظه دیدم روی تخت به شدت داریم تکون میخوریم اون روی من بالا و پایین میرفت و سینه ولب میخورد و یا میرفت پایین و کسمو لیس میزد به قدری زبونشو فشار میداد که من مدام عقب میرفتم وقتی خیلی عقب رفتم جایی نبود واسه فرار و مجبور شدم توی همون وضعیت بمونم و دیگه شکارش شده بودم کیرش رو آروم میکشید روی کسم خیلی نرم بود و هر بار که میکشید با دستش کیرش رو میگرفت و محکم میزد روی کسم میگفت باید ادب بشه من دیگه نمیفهمیدم دارم چیکار میکنم منم بهش خیلی حال دادم کیرش روی کسم سر میخورد بس که خیس شده بودم هنوز نتونسته بودم کیرشو ببینم ولی وقتی فقط سرکیرشو چسبوند جلوی کسم به من گفت هستی چقدر تنگی و من هم که تازه چشمم به کیرش افتاده بود شوکه شده بودم یه لحظه پشیمون شدم بس که بزرگ بود فقط آهسته گفتم من امشب مسافرم نرم بیمارستان با خنده گفت بلدم چیکارت کنم و آهسته کیرش رو فشار میداد بقدری لذت بردم که حس میکردم کیرش رو کسم داره می بلعه ولی در عین حال خیلی درد داشت من اندازه اش نبودم حس میکردم جر خوردم که البته درست بود چون در اثر فشار زیاد یکم خون از من اومد وقتی تا ته کیرش رو فرو کرد دیگه شروع کرد به تلمبه زدن جوری تلمبه میزد که نفسم بند اومده بود و به یه حالت هم قانع نبود مدام منو در حالتها مختلف میکرد وقتی از عقب گذاشت تو کسم من هم با دست روی کسمو میمالیدم دیگه نزدیک بود آبش بیاد مدام به من میگفت تو کی میشی من هم بهش گفتم منتظرم با هم بشیم وقتی این حرفمو شنید سرعتشو زیادتر کرد یه لحظه حس کردم دارم میسوزم حجم آبش هم مث کیرش زیاد بود همه رو ریخت داخلش من هم با اومدن آبش ارضا شدم وهر دوتا مون بیحال افتادیم خندیدیم که به کجا رسیدیم به قدری بد جور منو کرده بود که تا دو روز میخواستم برم دستشویی درد داشتم وقتی اومدم خونه دوش گرفتم و واسه سفر حاضر شدم به حامد گفتم قول بده سری بعدی قبل از اینکه به من سلام کنی اول بکنی توش بعد سلام کنیم شب که سوار هواپیما شدم خوشحال بودم که اگه 6 یا 7 ماه با من بازی کردن من هم شاید تلافی نکردم ولی یکم فشار روحیمو کم کردم ….نوشته هستی

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *