سکس من و حدیث

0 views
0%

سلام.من سامانم 23ساله.این خاطره مربوط به3-4ماه پیشه.تازه تو یه شرکت به عنوان ویزیتور استخدام شده بودم ویه روز بعد تموم شدن کارم که ظهرهم گذشته بود رفتم پارک محلمون راه برم.یه جا تو پارک موقع رد شدن چشمم به چشم یه دختر افتاد اونم زل زده بود به من.داشت منو میخورد با نگاش.من رد شدم محلش ندادم.رفتم پشت سرش یکم دورتر نشستم زیر نظر گرفتمش ببینم چی میشه.پاشدم که برم دیدم اونطرفتر داره با دوستش راه میره.رفتم نزدیکتر دیدم متوجه من شده.به دوستش حرف میزد جوری که منم بشنوم.منم جواب حرفاشو میدادم.خداروشکر نه پلیسی بود نه آدمیپارک خلوت بود.دیدم داره میره منم ازفرصت استفاده کردم وبعد از جداشدنش از دوستش رفتم دنبالش گفتم اگه میخوای تا جایی برسونمت.چیزی نگفت رفتم موتورمو اوردم سوار شد.خلاصه آشنا شدیم وحرف زدیم باهم بعدش نزدیک خونشون پیادش کردم.از همون لحظه اول که رو موتور نشست چسبیده بود فشارم میداد.راستی از حدیث بگم(دخترتوپول بانمک باقد170)خیلی خوشم اومد ازشاز شب اول که اس ام اس میدادیم بحث دوس داشتنو بغل کردنو اینارو کشید وسط(خداییش همش راسته یچه ها)به من گفت کی میخوابی؟گفتم سروصدا زیاده نمیشه خوابم.گفت بیا تو بغل من بخوابمن جاخوردم پیش خودم گفتم از شب اول؟؟؟ولی بیخیال نبود از طریق اس ام اس سکس کردم باهاشو بعد شب بخیر گفتم تا فردا.از شرکت که اومدم زنگ زدیم قرار گذاشتیم(راستی حدیث دبیرستان شبانه میخوند ومتولد 70هستش)از دبیرستان با دوستش جلو پارک قرار گذاشتن باهام.سوارکردم جفتشونو بردمشون یه پارک خلوت تر.نشستیم با هم حرف زدیم شوخی کردیم وخندیدیم.گفتم بوس بده گفت جلو دوستم زشته نه.گفتم من میخوام مث دیشب شیر بخورم از سینه هات.گفت نه بعدا.حدود 1ساعت اینطورا تو پارک بودیم که قرارشد ببرمشون برسونم دم پارک که برن خونه.به حدیث گفتم دوستتو بپیچون میام دنبالت ببرمت یه جای خوب.باکلی اصرار قبول کرد.رفتم دنبالش سوارش کردم گفت کجا میریم؟گفتم حدیث بریم خونه ما؟داشتم از این پیشنهادم حسابی شرمنده میشدم ولی گفتم یا میشه یا قهر میکنه.گفت واسه چی؟گفتم میخوام شیر بخورم لباتو بخورم.ولی در عین حیرت گفت باشه.خلاصه باکلی ترس وهیجان بردمش خونمون.طبقه پایین خونه ما کسی نیس ولی وسایلش کامله.بردمش تو اتاق خواب رو مبل.نشستیم یکم حرف زدیم بعد کم کم لباشو خوردم میرفتم رو گردنش مزه عرق ویکم شیرین بود.ولی تو حشریت این چیزا مهم نیس.خیلی به مزاجم خوشمزه اومد.فقط تمرکزم رو لباش وگردنش بود حسابی زبون میزدم ومیخوردمش.نمیخواستم خلاف حرفم عمل کنم از سینه جلوتر برم.ولی نشد.مانتوشو باز کردم از روی سوتین سینه هاشو میخوردم وای چقد گنده بود.تو دهنم حانمیشدنوکش تقریبا قهوه ای بود تا اونجا که تونستم پایان تواناییمو بکار بردم کم نذاشتم واسه خوردن سینه هاش.از اون طرف کیرم بدجور راست کرده بود همش آب شهوتش میومد طوری که به شلوارم پس داد(جا نیفته که تو این مدت من لباس درنیاورده بودم مال حدیثم تا مانتو بازکرده بودم) خلاصه انقد سینه هاشو میک زدم بانوکش ور رفتم وگاز زدم که از هوش نزدیک بود بره.رفتم پایین تر خواستم شلوارشو در بیارم مخالفت کرد.سینه هاشو بازم خوردم طوری که به غلط کردن افتاد گفت باشه.رفتم شلوارشو در آوردم از رو شورت که قرمزم بود کسشو لیس زدم انقد داغ بود که میشد اونجا چایی دم کنیشورتشم کشیدم پایین کسشو دیدم میخواستم برم تووشکس صورتی بدون مو یکم آب شهوتش اومده بود لیسیدم خیلی بهم وخودش حال داد.با زبونم کردم تو کسش ولی دردش میگرفت.ناسلامتی دختر بود.از پشت نذاشت وارد عمل بشم منم مجبوری افتادم روش.سینه هاشو با لیس زدن خیس خیس کردم کیرمو گذاشتم لای سینه هاش.راستش تا قبل این لای سینه نذاشته بودم.واقعا بهم حال داد.با آب شهوتم لیز لیز شده بود منم عقب جلو میکردم وحدیث اخ واوخ.رفتم لای پاشو لیسدم.اونجارم واسه رفت وآمد کیرم خیس خیس کردم بعد گذاشتم لاش.آآآآآآخخخ که چقد حال میدار.چون روناش گنده بود داغ هم بود واقعا حال داد.ولی سر کیرم رفته بود تو کسش.منم اون موقع نفهمیده بودم ولی انقد بالا بودم که حواسم به سکس بود.سر کیرم انقد لیز شده بود از آب کس اون که اگه یه فشار محکم میدادم تو کسش تا ته میرفت تووآبم داشت میومد واز اعماقم خالی شدم.انقد آبمو که رو سینش ریختم زیاد بود که استخری شده بود واسه خودش.بعد از ارضا شدن بازم میخواستم بکنمش ولی دیرش شده بود باید میرسوندمش خونشون.بعد این جریان 5-6بار دیگه کردمش همین مدلی.میگفت پرده منو زدی باید 1میلیونو500بدی واسه عمل.ولی زیر بتر نرفتم اونم نمیتونست ثابت کنه.میگفت خواستگارام زیادن بلاخره به یکیشون جواب مثبت باید بدم.یا بیا خواستگاریم یا بده برم عمل کنم.من اصلا قبول نکردم وبا چندتا فحش که به من داد بعد2ماه دوستی همراه سکس به این رابطه خاتمه دادم.خداییش به همین راحتی شد دوستان فک نکنید خالی بندیه.ولی خوب شد که چند بار سکس داشتم باهاش ولذت بردم.ولی دوس داشتم باهام میموند چون همه جوره پا بود.فعلا دوستاننوشته سامان

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *